eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞❄️💞🍃💫 ❄️💞🍃💫 💞🍃💫 🍃💫 💫 ⚜بسم رب الزهرا سلام الله علیها. 🏴🔆ان شاءالله این #شهید عزیز واسطه خیر برای هم
🔆دایی همسر :🌾 ♨️بهش گفتم: از این تون که اینقدر سنگش رو به سینه می‌زنی، برام بگو.راستش آن تا می‌دیدمش، مدام به رهبر، بدوبیراه میگفتم او هم سرش را می‌انداخت پایین و لام تا کام حرفی نمی‌زد. ♨️آن روز گفت: نیست، باید راهش رو بری تا بشناسی‌ش! چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار ، گفتیم تو هم بیای.❗️پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها . ♨️باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.😭 از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: بشی! همانجا به گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم شدم؛ ولی هوام رو داشته باش عوضی نشم. 📚برگرفته از کتاب ؛ روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی🌷 📝وصیت مدافع حرم محسن حججی:👇 🌾از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که نائب بر حق است.🍂 🍃 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷‍ 🌀متولد می‌شوند، #پر نور ✨چون #ستاره هر چه بیشتر می‌گذرد، شعاعِ نورشان وسیع
به سید می‌گفتن: اینا کی هستند مياري ؛😒 بهشون میدی؟!😟 می‌گُفت: ✨کسی که تو نیست، اگه بیاد توی مجلس و یه گوشه بشینـه 💥و شما بهش بها ندی❌، میـره و دیگه هم برنمی‌گرده اما وقتی بگیری، جذب همین میشه!😍 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
به سید می‌گفتن: اینا کی هستند مياري #هيئت؛😒 بهشون #مسئوليت میدی؟!😟 می‌گُفت: ✨کسی که تو #راه نیست،
8⃣3⃣3⃣1⃣ 🌷‍ 💠 🔸یکی از رفقایم که از ساری برگشته بود. بهم گفت: «جلوی 🏥خیلی شلوغ بود. جانبازی به نام حالش بد شده بود و آورده بودنش بیمارستان.»🚐 تا گفت علمدار تو سینه ام حبس شد.😨 🔹به خودم گفتم: «نه، که حالش خوبه.🤫 اما مصطفی، پسرعموی سید مجتبی جانباز قطع نخاع بود. حتما اون رو بردن بیمارستان.» همان موقع زنگ زدم محل کار سید، بهم گفتند سید مجتبی هست.🙁 با خودم گفتم حتما رفته دنبال کارهای سید مصطفی. روز بعد هم زنگ زدم📱 اما کسی گوشی را برنداشت. 🔸شب آماده خواب شدم.😴 خواب دیدم: «که در یک هستم. از دور گنبد ابراهیم شهرستان بابلسر نمایان بود. وقتی به جلوی امامزاده🕌 رسیدم. با تعجب دیدم تعداد زیادی را با لباس خاکی دیدم.😵 🔹هر رزمنده ای به گردن و پرچمی در دست داشت. آن رزمندگان از شهر بابلسر بودند. در میان آنها پدرم را دیدم که در سال 62 شهید شده بود. یک گل زیبا در دست پدرم بود. 🌹 🔸بعد از احوالپرسی🤝 به پدرم گفتم: «پدر کسی هستید🤔.» گفت: «منتظر سید مجتبی علمدار هستیم.» با ترس و ناراحتی گفتم: «یعنی چی؟ یعنی مجتبی هم !»🕊 گفت: «بله، چند ساعتی هست که اومده این طرف. 😍ما آمدیم اینجا برای سید. 🔹البته قبل از ما معصومین و حضرت زهرا(س) به استقبال او رفتند.😘 الان هم خدا و بزرگان دین در کنار او هستند🤗.» این جمله پدرم که تمام شد از خواب شدم😱. به منزل یکی از دوستان تماس گرفتم. گفتم چه خبر از . گفت سید موقع پرید.😭 📚کتاب علمدار، صفحه 193 الی 195 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✨❣✨❣✨❣✨ 🏴✨وقتی #مسئول هیئت بود از اول تا آخر پای کار همه چیز می ایستاد. همه این را #حس می کردند. در
💞🏴 🔸 زیاد دونفری داشتیم. برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم، بعد ☕️ چای، نسکافه یا بستنی می خوردیم. می گفت: « این خوردنیا الان مال هیئته! » 😉 🔹 هر وقت چای می ریختم می آوردم، می گفت: « بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای خورده باشیم! » 💔 (راوی: همسر شهید) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔆سفارش میکنم به ومداومت بر روضه امام حسین(ع)🖤 که در آن برکات فراوانی است وبنده حقیر هر چه دارم از آن دارم و بس... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 🌸 🍃🙏 🌸وصیت من به که عکس‌هایشان📸 را در می گذرانند این است که این کار شما باعث می شود امام زمان، خون گریه کند😭 🍃بعد از اینکه و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما می رویم تا از شرف و آبروی شما دفاع کنیم؛مانند خانم حضرت زهرا سلام الله باشید.🍂 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 0⃣2⃣#قسمت_بیستم 💢پس چیزى بگو.... چرا مقابل #من بر سکوى
📚 ⛅️ 1⃣2⃣ 💢برو آرام ! برو قرار دلم!💓 من از هم اکنون باید به حسین برخیزم ! برادرى چون تو، پشت حسین را مى شکند.جانم فداى این !عجب سکوتى بر عرصه کربلا سایه افکنده است! چه دیگرى در راه است که آرامشى اینچینین را به مقدمه مى ؟ سکون میان دو زلزله ! آرامش میان دو طوفان! یک سو است 🖤 و و سوى دیگر تا چشم کار مى کند و و سپر و خود و و . 🗡و اینهمه براى ؛☝️ امام که هنوز چشم به دارد. قامت بلندش را مى بینى که پشت به خیمه🏕 ها و رو به دشمن ایستاده است ، دو دستش را به قبضه شمشیر تکیه زده وشمشیر را قامت خمیده اش کرده است و با رمقهایش مهربانانه 🌸فریاد مى زند: 💢هل من ذاب یذب عن حرم رسول االله...آیا کسى هست که از رسول خدا دفاع کند⁉️ آیا هیچ خداپرستى هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یارى ما برخیزد؟ ✨آیا کسى هست...و تو گوشهایت را تیز مى کنى... و را از سر این سپاه عظیم عبور مى دهى و... مى بینى که نیست ، 🖤سکوت محض است و وادى . حتى آنان که پیش از این هلهله مى کردند، بر سپرهاى خویش مى کوبیدند، شمشیرها را به هم مى ، عمودها را به هم مى زدند و علمها را در هوا مى گرداندند و در اینهمه ، رعب و وحشت شما را طلب مى کردند، همه آرام گرفته اند،... چشم به برادرت دوخته اند، زبان به کام چسبانده اند و گویى حتى نمى کشند،... 💢مرده اند. اما ناگهان در عرصه نینوا جنب و جوش مى کنى، احساس مى کنى که این سکون و سکوت سنگین را جنبش و فریادهاى محو، به هم مى زند. هر چه دقیق تر به سپاه دشمن خیره مى شوى ، کمتر نشانى از تلاطم و حرف و حرکت مى یابى ، اما این طنین این تلاطم را هم نمى منکر شوى . بى اختیار چشم مى گردانى و نگاهت را مرور مى دهى... و ناگهان با صحنه اى مواجه مى شوى که چهار ستون بدنت را مى لرزاند... و قلبت را مى فشرد. صدا از است... 🖤بدنهاى پاره پاره ، جنازه هاى چاك چاك ، بدنهاى بى سر،سرهاى از بدن جدا افتاده ، دستهاى بریده ، قطع شده ، همه به تکاپو و تقلا افتاده اند تا فریاد استمداد امام را پاسخ بگویند. انگار این قیامت است که پیش از زمان خویش فرا رسیده است.... انگار ارواح این ، نرفته باز آمده اند، بدنهاى تکه تکه خویش را به التماس از جا مى کنند تا براى یارى امام راهیشان کنند... حتى چشمها در میان کاسه سر به تکاپو افتاده اند... تا از حدقه بیرون بیایند و به یارى امام برخیزد. 💢دستها بى تابى مى کنند بدنها بى قرارى . و تلاش مى کنند... که بدنهاى چاك چاك را بر دوش بگیرند و بایستانند.... مبهوت از این منظره ، نگاهت را به سوى امام بر مى گردانى و مى بینى که امام با دست آنان را به فرا مى خواند و بر ایشان مى کند.گویى به مى فهماند که نیازى به یاورى نیست . 🖤مقصود، این است ، مقصود، این جانهاى است.هنوز از بهت این حادثه در نیامده اى که صداى نفس نفسى از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد... ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
1_56571771.mp3
25.67M
میخوام امشب دوباره یادی کنم از شهدا✨ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
با یاد غرق غم💔 مےباشم در بیݩ همیݩ و دم مے‌باشم با سرخ 🚩یااباعبداللّہ سرباز مدافع مے‌باشم. 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ بدون دلسردم❄️، کمی آقا نگاهم کن😔سرا پا غصه 💔و دردم، کمی آقا کن 🌳درختی هستم، برایت هستم خزانم، 🌾 زردم، کمی آقا کن 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 زیباترین غزل، 🍁 به خدا می   🌸دست تمام قافیه ها 🍁 می سپارمت...   🌸دنیای خاطرات منی و من با این غزل به خاطره ها می سپارمت   🍁این جا طلوع بغض، مرا زجر می دهد دست غروب بغض گشا می سپارمت 🌸 دستی تکان ندادی و رفتی؛ تمام شد   هرجا که می روی 🍁به خدا می سپارمت 🌷 🌸🥀 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
arvahe-momenin-mohsen-kafi.mp3
2.45M
📲 فایل صوتے 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 احاطه ارواح طیبه مؤمنین بر اهل دنیا 🔖 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴آخرین شهید سال۹۷... 🔹شهید #حسین_جوینده رزمنده و فرمانده مدافع حرمی بود که بیشتر مردم او را با خاطر
🇮🇷°•| |•°🇮🇷 🌾در مدتی که در بود،زبان عربی را دست و پا شکسته💔 یاد گرفته بود. اگر نمی‌توانست را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل که چه می‌خواهد بگوید. 🌻یک‌روز به تعدادی از نبل و الزهراء درس می‌داد.وسط درس دادن همه دراز کشیدند! به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁 به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمه‌ای به کار برده بود که معنی‌اش می‌شد دراز بکشید! 🌾به روی خودش نیاورد. گفت:«می‌خواستم ببینم بیدارید یا نه!» بعد از که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آن‌قدر خندید و که اشک از چشمانشان جاری شد.😄 🌷 راوی-همرزم شهید(شهید حسین جوینده) 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
[ ]💥 🔺با که باهاش ▫️برا حسین(ع) زدی، ▫️رو به روی خدا بلندش کردی و ▫️ذکر گفتی، نـکــــن🚫 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page326.mp3
845.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه انبیاء✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣3⃣3⃣1⃣#خاطره_شهید🌷 💢بارها شده بود از #ابوعلی میخواستم از #شهادت_سید_ابراهیم بگه، چون میدونستم لحظ
❄️💥❄️💥❄️ 🌴صبح 🌤زود یکی از خیلی که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع .برایم بود که چطور ما را پیدا کرده و سر از اینجا درآورده. تعریف کرد: 🌴که از حضرت عباس (ع)حاجتی داشتم قبل از پسرتان خواب عباس(ع)را دیدم.توی خواب حضرت به من گفتند:نماینده من در روز تاسوعا 🏴داره میاد پیشم.برید پیش اون.وقتی بیدار شدم متوجه منظور عباس(ع)نشدم. 🌴دوباره ‌‌‌دیدم،اینبار مادر مرحومم رو دیدم.گفت:چرا نرفتی پیش نماینده حضرت عباس(ع) و بعدش عکس🖼 رو نشونم داد. بعد از بیدار شدن با پرس و جو# فهمیدم که از فامیلای خودمون هست این شهید. بنقل از مادر مدافع حرم🌷 🌷 (سیدابراهیم) 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❄️💥❄️💥❄️ 🌴صبح 🌤زود یکی از #اقوام خیلی #دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع #مصطف
9⃣3⃣3⃣1⃣🌷‍ ⚜ 🔰هرچه تقویم 📆را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در 🚩خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش💞 خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. 🔰عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های☄ پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. 🔰در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق🌸 پیوست .🕊 🔰مصطفی در صدر قلب💓 ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، 🔰روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف.⚡️ ✍نویسنده : منتظر به مناسبت سالروز تولد 🌸 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔹️همسر شهید :🥀🌿 🍀یک سال ماه را کامل در سوریه بود، زنگ می‌زد و : به تغذیه بچه‌ها توجه کنم تا بتوانند روزه بگیرند و من سؤال کردم که شما چطور است⁉️ 🍀 از پاسخش می‌شدم که مواد غذایی به اندازه کافی ندارند و با سختی می‌گیرند.🍂 لشکر 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ همیشه با دو #سه نفر میرفت گلزار🌸 شهداقدم به قدم که #میرفت جلو ، دلتنگ 💔تر از قبل میشد ، دلتنگ #شه
☘✨ ⚜از کنار صف جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا🤲 گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که قاسم آمده حرم. 🔅 از لابه‌لای صف های می‌آمدند پیش حاجی. آرام و مهربان🌷 میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند کند . وقت رفتن گفت: ⚜«آقای امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: « شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود شهدا..... 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز🌸🌿 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اینو ببینید 🌱از ته لبخند😁 بزنید!!! 🌼ولی به این نکنید که این 🌱صحنه دیگه تکرار نمیشه ، 🌼وگرنه اشک😢 میشه .. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh