🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣2⃣ به یاد #شهید_مصطفی_صدرزاده شادی روحش#صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📣 "راهيان نور سوريه"
✍️ #شهيد_مصطفى_صدرزاده
در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مىنويسد:
چه مىشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ...
فکرش را بکن!
راه مىروى و راوی مىگويد:
اینجا قتلگاه
#شهید_رسول_خليلى است،
یا اینجا را که مىبينى همان جایی است که،
#شهید_مهدی_عزیزی
را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.
یا مثلاً اینجا همان جایی است که،
#شهید_حيدرى
نماز جماعت مىخواند.
#شهید_محمودرضا_بيضایى
بالای همین صخره نیروها را رصد مىكرد و کمین خورد.
#شهید_اکبر_شهریاری
را که مىشناسيد؟
همین جا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی مىكرد.
یا
#شهید_حامد_جوانى ؛
اینجا عباسوار پر کشید.
خدا بیامرزد
#شهيد_اسكندرى را ...
همینجا سرش بالای نیزه رفت.
#شهید_جهاد_مغنيه ،
در این دشت با یارانش پر کشید ...
عجب حال و هوایی مىشود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ...
عجب حال و هوایی ...
#راهیان_نور_سوریه... 🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
کانال شهید نظرزاده↙️
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عاشق حضرت #اباالفضل (علیه السلام) بود. قبل از شهادت #عکسش را بدون دست کشید و برای شهادتش #پوستر آم
7⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حامد_جوانی❤️🕊
🔹حامدم وقتی تو کما بود، پرستارها اصلا اجازه نمیدادن حتی با یه دستمال خونها و جای زخمای بدنشو تمییز کنیم.
🔸تا اینکه تقریبا سی اُمین روز بود که از دفتر مقام معظم رهبری تشریف آوردن و گفتند که از طرف #رهبری چفیه ای آوردیم و ایشون فرموده اند که این چفیه رو به بدن آقا حامد بکشید. و در کنار اون یه انگشتر شرف الشمسی رو هدیه دادند و گفتند: آقای سید حسن #نصرالله این #انگشتر رو برای رهبر فرستادن، رهبری هم تبرک کردن و فرستادن برای شما.
🔹برای این که مریض های دیگه معذب نشن #چفیه رو دادم به یکی از پرستارها تا ببرن پیش حامد...
🔸یکی دو ساعت که گذشت همون پرستار اومد و گفت می خواییم آقا حامد رو ببریم حموم.
🔹یه آن تعجب کردم که تا دیروز اجازه ی دستمال کشیدن هم نمی دادن الان می خوان ببرن حموم؟!
از ته دلم خوشحال شدم و دعاشون کردم...
🔸اونجا بود که فهمیدیم به برکت نفس این سید بزرگوار، این اتفاق افتاد.
🔹دکترها و پرستارها میگفتن یک مریض #کمایی رو هرگز به حموم نمی برن...اصلا امکانشم نیست!!!
🔸وقتی حامد رو آوردن قیافش کلی تغییر کرده بود...خونا از بدنش پاک شده بود و چهره ش عوض شده بود.
✍به نقل از مادر صبور و آرام
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟 وسط خیابون بودم که باهام #تماس گرفت 📞 با حالتی ناراحت و گرفته خبر #تصادف یکی از دوستاشو داد حتی
3⃣2⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰هروقت که باهم صحبت می کردیم 👥
سعی داشت منو با یه #شهید آشنا کنه...
زندگی نامه شهید ، نحوه شهادت🕊 ، رفتار و اخلاق و منش شهید و...
🔰چون علاقه زیادی به #شهید_بیضائی داشت ، اول درباره شهید بیضائی گفتیم☺️.
ازم پرسید: درباره ش چی میدونی؟ برام تعریف کن!منم یکم اطلاعاتی که درباره شهید🌷 داشتم رو به #محمدرضا گفتم.
🔰جاهایی که اشتباه📛 بود رو اصلاح میکرد.اطلاعاتش واقعا کامل بود👌. انگار سیره و منشش ، خودِ خودِ سیره و منش شهید بود...
🔰 بعد درباره
#شهید_حامد_جوانی
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_مهدی_عزیزی
و #شهید_عقیل_خلیلی گفتیم.
🔰این ها رو می شناختم...
تا این که اسم شهدایی رو گفت که تاحالا به گوشم هم نخورده بود😟!
#شهید_امیر_کاظم_زاده #شهید_حسن_شاطری #شهید_مهدی_نوروزی...
🔰وقتی به شهید نوروزی رسیدیم ، دل نداشت نحوه #شهادتش رو بهم بگه... قرار شد #گلزار شهدا 🌷سر مزار هرکدومشون بریم و برام تعریف کنه...
🔰اما...😔 راه شهدا رو پیش گرفت و به دیدارشون شتافت... #شهیدان_را_شهیدان_میشناسند
🔸به نقل از #دوست_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران0⃣9⃣ 💠 کارت عــروسـی 📌خاطره ای از #شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNa
🌷 #یاد_یاران1⃣9⃣
💠 شستن_دیگها
📌خاطره ای از
#شهید_حامد_جوانی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9⃣0⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰( آبان۹۳) نزدیکای تولدش بود که بهم زنگ زد📞.گفت: مهرداد از دستت #کمکی بر میاد؟؟
گفتم: چی ؟؟
گفت:کمک مالی
گفتم:آخه به کی⁉️
گفت: تو دیگه کاریت نباشه
🔰گفتم حتما #نیاز_داره، یه مبلغی💰رو اومد و ازم گرفت. منم چون میدونستم که حتما واسه #کارخیر میخواد دیگه نپرسیدم.یه روز دیگه بازم بهم زنگ زد☎️مهرداد بازم داری #کمک کنی⁉️گفتم: باشه حتما
🔰وقتی اومد بهش گفتم #داداش من یه مقدار پول دارم💴 که مال چند نفره ولی چون هرکدوم یه شهری هستن #نمیتونم بهشون برسونم. چیکار کنم❓
گفت: الان حلش میکنم👌.
🔰زنگ زد📞 به دفتر یکی از #مراجع و ازشون پرسید که چیکار میتونیم با این پول بکنیم
اونا هم جواب داده بودن که میتونیم به #نیت اونا این پول رو احسان بدین.
اون پول رو هم دادم بهش به #نیت_اونا
بازم نپرسیدم🚫 چیکار میخواد بکنه.
🔰بعدها با اصرار ازش پرسیدم و فهمیدم 3 تا بچه #بی_سرپرست بودن که #حامد بهشون کمک میکرد. ولی نام و نشونی نداد ❌که کی هستن.
🔰حامد #عادتش بود...
همیشه دست بخیر بود👌 و به خیلی ها پنهونی کمک میکرد.یه فرشته در قالب #یک_مرد
روی این زمین خاکی
به نقل از رفیق صمیمی شهید
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تو #سوریه که بودیم چند باری دیدمش، خیلی روحیه خوب و پرنشاطی داشت، یبار دیدم که تو حرم #حضرت_رقیه به
من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم #امام_حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم🌷 و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم #امام_خامنهای لبیک گفته✊ وازاهل بیت پیامبردفاع بکنم.
لذابه همین منظورعازم دفاع ازحرمین به #سوریه میشوم وآرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) دردفاع ازخواهر بزرگوارشان #شهید بشوم.
وصیتنامه مدافع حرم
#شهید_حامد_جوانی 25/فروردین/94
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم #امام_حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم🌷 و حال، و
3⃣3⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹آقا حامد سال ها تو #هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری🏴 مشغول بود.
وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها🔊 رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.
🔸با عشقـ❤️ و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی #عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار🍲 میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار #شستن دیگ ها رو شروع کنه...
🔹با گریه😭 و حال عجیبی شروع به کار می کرد.بهش میگفتن آقا حامد شما #افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن.
می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه #سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی👌"
🔸و همینطور می گفت: "شفا تو #آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها #حاجتم رو خواهم گرفت"
که بالاخره این طور هم شد😔.
#شهید_حامد_جوانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 فیلمی از شهید مدافع حرم "حامد جوانی" #طنز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در روزگار تازهی غفلت #شهید شد
بی اعتنا به عصر جهالت شهید شد🕊
او بر کرانههای ازل #تا_ابد نشست
عادت نکرده بود به عادت، #شهیدشد🌷
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 فیلمی از شهید مدافع حرم "حامد جوانی" #طنز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
با یک بغل گل رفتی
زخمهای قلبمان #شکوفه کرده
انگار کسی #شهادت میخواهد
باید #گلهای مزارت را بغل کند
#شهید_حامد_جوانی🌷
#سـالروز_ولادت❤️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
با یک بغل گل رفتی زخمهای قلبمان #شکوفه کرده انگار کسی #شهادت میخواهد باید #گلهای مزارت را بغل
5⃣8⃣7⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌸حامد چند باری #فرمانده ش حاج احمد را دعوت کرده بود به صرف املت🍳. بساط پخت و پزش هم همیشهی خدا جور بود😄.
🌸کنار قبضه و زیر آتش🔥 و دود و بوی باروت #املتهائی درست میکرد که همسنگرها انگشتهایشان را هم با آن بخورند😋. آوازهی املتهای #حامد همه جا پیچیده بود و بالاخره یک روز صبح☀️، #سردار مهمان سفرهی صبحانهشان شد و همان یک املت🍳 کار خودش را کرد.
🌸از آن شب به بعد، وقتی که حجم آتش کم میشد🔥 و سر و صدا میخوابید، #حاج_احمد کیسه خواب به دوش، میآمد #سنگرحامد که پیش آنها بخوابد💤.
🌸آنقدر صمیمی که وقتی فهمید حامد #24سالش هست و هنوز #مجرد است، توپید بهش😡 که «اگر میخواهی یک بار دیگر رنگ #سوریه را ببینی و از یگان محل خدمتت بخواهم که تو را باز هم بفرستند اینجا، این بار که برگشتی ایران، زن میگیری💑 و سری بعد که آمدی باید حلقهی نامزدی💍 توی دستت داشته باشی.»
📚بریده ای از کتاب «شبیه ِخودش»
📝خاطراتی از شهید حامد جوانی
✍نوشته حسین شرفخانلو🌺
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم #امام_حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم🌷 و حال، و
شعر را
از چشمان تو
باید آموخت
که از هر نگاهت
هزاران #غزل می بارد.
#شهید_حامد_جوانی ❤️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شعر را از چشمان تو باید آموخت که از هر نگاهت هزاران #غزل می بارد. #شهید_حامد_جوانی ❤️ 🍃🌹🍃🌹 @sha
4⃣9⃣7⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹حامد شب🌙 قبل #شهادتش اومد پیشم و بعد نماز جماعت📿 و استماع سخنرانی حقیر و هنگام خروج به من گفت حاج آقا: یه #بسته_فرهنگی هم (که شامل عطر و چفیه و تسبیح کتاب دعا و قبله نما بود) به ما بده😁 !
حاج آقا ما هم دل داریم !
🔸گفتم: حامدجان چند تا بیشتر بسته📦 ندارم و به من از #دمشق گفتن چون کمه فقط توی مسابقه به #رزمنگان بدهید . #حامدجان ان شاالله تو که مقیدی توی نماز شرکت میکنی و توی مسابقات شفاهیِ من شرکت کن حتما بهت میرسه👌!!
🔹حامد با یه لبخند #پرمعنی رو به من کرد و گفت : باشه حاج آقا ندادی😏.اونوقت دیگه بدرد من نمیخوره🚫.اینو گفت و از #نمازخونه بیرون رفت.خدائیش منم ناراحت شدم🙁..
🔸اما گفتم فردا سر #نمازظهر با طرح یه مسابقه فرهنگی حتما بهش یه بسته فرهنگی می دم✅ .حامد #جوانترین بچه های ایرانی🇮🇷 بود که در قسمت #توپخونه و توی منطقه سهل الغاب بین ادلب و حماء با هم 👥بودیم .
🔹اما فرداش صدای بک انفجار💥 در اطراف ارتفاع پایین دست ما شنیده شد و خبردار شدم حامد از ناحیه #دودست و صورت و #چشماش مجروح شده😔!!!آه از نهادمان خارج شد و داغون شدیم اما خوشحال بودیم که ایشون زنده ست و حداکثر #جانباز میشه !
🔸 بچه ها سریعا انتقالش دادن🚑 به #لاذقیه و چند روز در اونجا و بعدش هم #ایران. ⚡️اما حامد دیگه زمینی نبود❌ و با چشمان بسته اما باز خود، عرش و #عرشیان رو می دید و پس از چند روز درد و رنج پرواز کرد 🕊.😭
#دوستت_داشتم_ودارم_حامد.
همرزم و روحانی گردان جامانده ات شیخ حمید فولادی.
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 فیلمی از شهید مدافع حرم "حامد جوانی" #طنز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد:
هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار #شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در #توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی.
کامیون را پر از #مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند!
فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود.
همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که #پانصد نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با #موشک تاو ( موشک ضدتانک ) مورد اصابت قرار دادند
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حامد_جوانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار #شجاع و نترس و تنها نی
♦قسمتی از وصیتنامه #شهید🌸
بسماللهالرحمنالرحیم
«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام»
#یاحسین تا آخرین قطره خون #نمیگذاریم دوباره #خواهرت به #اسارت برود. تنها #دلخوشی من #برادرزادهام علی است که وقتی او #بزرگ شد بگویید که #عمویت برای #دفاع از #حرم حضرت زینب (س) رفته و #شهید شده است، بگذارید علی #افتخار کند.
#شهید_حامد_جوانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦قسمتی از وصیتنامه #شهید🌸 بسماللهالرحمنالرحیم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام» #
1⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹این #اواخر روزهایی بود که حامد جان حس غریبی از زندگی داشت. انگاری از درون داشت همه رو به #چشم_دل❤️ می دید . مثل همیشه خنده های معروفش روی صورتش گل کرده بود😍 از سفر اولش که اومده بود از حال و #هوای_روحانی اونجا می گفت معلوم بود یه چیزی هست که اونجا #دامنگیرش کرده.
🔸شاید میخواست بگه⚡️اما نگفت! بعد #هیئت طبق روال هر هفته اومد و گفت بیا بریم برسونمت🚕. حرفهایی می گفت که مفهومش برام #سخت بود. حتما از پروازش🕊 خبر داشت. باورش برام سخت بود وقتی میخواستم از ماشین پیاده بشم، دستاشو انداخت دورگردنم👥 و گفت: نمی خوای برای #آخرین_بار خوب تماشام کنی⁉️
🔹بعد هم #رفت. تاجایی که حتی پرنده ها هم توان رفتن رو ندارن🚫."جوان غیور تبریزی25 ساله" لقبی بود که اهالی #پایتخت بهش داده بودن ویکی از روزنامه های محلی📰 هم گفته بود #اولین شهید دهه هفتادی ایران🇮🇷
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦قسمتی از وصیتنامه #شهید🌸 بسماللهالرحمنالرحیم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام» #
یک روزِ گرم #اردیبهشتی، 1400 کیلومتر آن طرفتر از خاک کشورمان🇮🇷 یک جوان رعنای ایرانی بود و دهها نیروی تکفیری👹 یک جوان رعنای ایرانی بود و دهها #داعشی تا دندان مسلح که از چهار طرف محاصرهاش کردند و ناغافل به سمتش آتش💥 گشودند...
آتش باران تکفیریها که تمام شد، باز هم این #جوان_ایرانی بود، همانجای قبلی، روی خاک #لاذقیه💔
⚡️اما بدون دست
بدون چشم😔
با یک تن پر از #ترکش...
اسم این جوان #حامد بود ؛ حامد جوانی
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh