eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣2⃣ به یاد #شهید_مصطفی_صدرزاده شادی روحش#صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📣 "راهيان نور سوريه" ✍️ در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ... فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزد را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید ... عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ... ... 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 کانال شهید نظرزاده↙️ @shahidNazarzadeh
5⃣6⃣ به یاد #شهید_حامد_جوانی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#فرازے_از_وصیت_نامہ ‌‌✍حاج حسین یکتا : کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلُّ عَرضٍ کَربَلا؛ راجع به تک‌تکِ‌تون پیاده میشه! #شهید_حامد_جوانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عاشق حضرت #اباالفضل (علیه السلام) بود. قبل از شهادت #عکسش را بدون دست کشید و برای شهادتش #پوستر آماده کرد درسوریه دو دستشو از دست داد و در بیمارستان تهران به شهادت رسید. #شهید_حامد_جوانی🌷 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عاشق حضرت #اباالفضل (علیه السلام) بود. قبل از شهادت #عکسش را بدون دست کشید و برای شهادتش #پوستر آم
7⃣3⃣1⃣ 🌷 ❤️🕊 🔹حامدم وقتی تو کما بود، پرستارها اصلا اجازه نمیدادن حتی با یه دستمال خونها و جای زخمای بدنشو تمییز کنیم. 🔸تا اینکه تقریبا سی اُمین روز بود که از دفتر مقام معظم رهبری تشریف آوردن و گفتند که از طرف چفیه ای آوردیم و ایشون فرموده اند که این چفیه رو به بدن آقا حامد بکشید. و در کنار اون یه انگشتر شرف الشمسی رو هدیه دادند و گفتند: آقای سید حسن این رو برای رهبر فرستادن، رهبری هم تبرک کردن و فرستادن برای شما. 🔹برای این که مریض های دیگه معذب نشن رو دادم به یکی از پرستارها تا ببرن پیش حامد... 🔸یکی دو ساعت که گذشت همون پرستار اومد و گفت می خواییم آقا حامد رو ببریم حموم. 🔹یه آن تعجب کردم که تا دیروز اجازه ی دستمال کشیدن هم نمی دادن الان می خوان ببرن حموم؟! از ته دلم خوشحال شدم و دعاشون کردم... 🔸اونجا بود که فهمیدیم به برکت نفس این سید بزرگوار، این اتفاق افتاد. 🔹دکترها و پرستارها میگفتن یک مریض رو هرگز به حموم نمی برن...اصلا امکانشم نیست!!! 🔸وقتی حامد رو آوردن قیافش کلی تغییر کرده بود...خونا از بدنش پاک شده بود و چهره ش عوض شده بود. ✍به نقل از مادر صبور و آرام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟 وسط خیابون بودم که باهام #تماس گرفت 📞 با حالتی ناراحت و گرفته خبر #تصادف یکی از دوستاشو داد حتی
3⃣2⃣3⃣ 🌷 🔰هروقت که باهم صحبت می کردیم 👥 سعی داشت منو با یه آشنا کنه... زندگی نامه شهید ، نحوه شهادت🕊 ، رفتار و اخلاق و منش شهید و... 🔰چون علاقه زیادی به داشت ، اول درباره شهید بیضائی گفتیم☺️. ازم پرسید: درباره ش چی میدونی؟ برام تعریف کن!منم یکم اطلاعاتی که درباره شهید🌷 داشتم رو به گفتم. 🔰جاهایی که اشتباه📛 بود رو اصلاح میکرد.اطلاعاتش واقعا کامل بود👌. انگار سیره و منشش ، خودِ خودِ سیره و منش شهید بود... 🔰 بعد درباره و گفتیم. 🔰این ها رو می شناختم... تا این که اسم شهدایی رو گفت که تاحالا به گوشم هم نخورده بود😟! ... 🔰وقتی به شهید نوروزی رسیدیم ، دل نداشت نحوه رو بهم بگه... قرار شد شهدا 🌷سر مزار هرکدومشون بریم و برام تعریف کنه... 🔰اما...😔 راه شهدا رو پیش گرفت و به دیدارشون شتافت... 🔸به نقل از 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران0⃣9⃣ 💠 کارت عــروسـی 📌خاطره ای از #شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNa
🌷 #یاد_یاران1⃣9⃣ 💠 شستن_دیگها 📌خاطره ای از #شهید_حامد_جوانی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تو #سوریه که بودیم چند باری دیدمش، خیلی روحیه خوب و پرنشاطی داشت، یبار دیدم که تو حرم #حضرت_رقیه به زائرا چایی می ریزه☕️ رفتم کنارش، هم صحبت شدیم، گفت فلانی من تا #شهید نشم برنمیگردم❌. #شهید_حامد_جوانی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣0⃣5⃣ 🌷 🔰( آبان۹۳) نزدیکای تولدش بود که بهم زنگ زد📞.گفت: مهرداد از دستت بر میاد؟؟ گفتم: چی ؟؟ گفت:کمک مالی گفتم:آخه به کی⁉️ گفت: تو دیگه کاریت نباشه 🔰گفتم حتما ، یه مبلغی💰رو اومد و ازم گرفت. منم چون میدونستم که حتما واسه میخواد دیگه نپرسیدم.یه روز دیگه بازم بهم زنگ زد☎️مهرداد بازم داری کنی⁉️گفتم: باشه حتما 🔰وقتی اومد بهش گفتم من یه مقدار پول دارم💴 که مال چند نفره ولی چون هرکدوم یه شهری هستن بهشون برسونم. چیکار کنم❓ گفت: الان حلش میکنم👌. 🔰زنگ زد📞 به دفتر یکی از و ازشون پرسید که چیکار میتونیم با این پول بکنیم اونا هم جواب داده بودن که میتونیم به اونا این پول رو احسان بدین. اون پول رو هم دادم بهش به بازم نپرسیدم🚫 چیکار میخواد بکنه. 🔰بعدها با اصرار ازش پرسیدم و فهمیدم 3 تا بچه بودن که بهشون کمک میکرد. ولی نام و نشونی نداد ❌که کی هستن. 🔰حامد بود... همیشه دست بخیر بود👌 و به خیلی ها پنهونی کمک میکرد.یه فرشته در قالب   روی این زمین خاکی به نقل از رفیق صمیمی شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تو #سوریه که بودیم چند باری دیدمش، خیلی روحیه خوب و پرنشاطی داشت، یبار دیدم که تو حرم #حضرت_رقیه به
من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم #امام_حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم🌷 و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم #امام_خامنه‌ای لبیک گفته✊ وازاهل بیت پیامبردفاع بکنم. لذابه همین منظورعازم دفاع ازحرمین به #سوریه می‌شوم وآرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) دردفاع ازخواهر بزرگوارشان #شهید بشوم. وصیتنامه مدافع حرم #شهید_حامد_جوانی 25/فروردین/94 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم #امام_حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم🌷 و حال، و
3⃣3⃣5⃣ 🌷 🔹آقا حامد سال ها تو فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری🏴 مشغول بود. وقتی ایام می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها🔊 رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. 🔸با عشقـ❤️ و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار🍲 میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار دیگ ها رو شروع کنه... 🔹با گریه😭 و حال عجیبی شروع به کار می کرد.بهش میگفتن آقا حامد شما و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی👌" 🔸و همینطور می گفت: "شفا تو مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد😔. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 فیلمی از شهید مدافع حرم "حامد جوانی" #طنز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در روزگار تازه‌ی غفلت #شهید شد بی اعتنا به عصر جهالت شهید شد🕊 او بر کرانه‌های ازل #تا_ابد نشست عادت نکرده بود به عادت، #شهیدشد🌷 #شهید_حامد_جوانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
با یک بغل گل رفتی زخم‌های قلبمان #شکوفه کرده انگار کسی #شهادت می‌خواهد باید #گل‌های مزارت را بغل
5⃣8⃣7⃣ 🌷 🌸حامد چند باری ش حاج احمد را دعوت کرده بود به صرف املت🍳. بساط پخت و پزش هم همیشه‌ی خدا جور بود😄. 🌸کنار قبضه و زیر آتش🔥 و دود و بوی باروت درست می‌کرد که هم‌سنگرها انگشت‌هایشان را هم با آن بخورند😋. آوازه‌ی املت‌های همه جا پیچیده بود و بالاخره یک روز صبح☀️، مهمان سفره‌ی صبحانه‌شان شد و همان یک املت🍳 کار خودش را کرد. 🌸از آن شب به بعد، وقتی که حجم آتش کم می‌شد🔥 و سر و صدا می‌خوابید، کیسه خواب به دوش، می‌آمد که پیش آن‌ها بخوابد💤. 🌸آن‌قدر صمیمی که وقتی فهمید حامد هست و هنوز است، توپید بهش😡 که «اگر می‌خواهی یک بار دیگر رنگ را ببینی و از یگان محل خدمتت بخواهم که تو را باز هم بفرستند این‌جا، این بار که برگشتی ایران، زن می‌گیری💑 و سری بعد که آمدی باید حلقه‌ی نامزدی💍 توی دستت داشته باشی.» 📚بریده ای از کتاب «شبیه ِخودش» 📝خاطراتی از شهید حامد جوانی ✍نوشته حسین شرفخانلو🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
من خیلی آرزو داشتم که۱۴۰۰ سال پیش بودم ودر رکاب مولایم #امام_حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم🌷 و حال، و
شعر را از چشمان تو باید آموخت که از هر نگاهت هزاران #غزل می بارد. #شهید_حامد_جوانی ❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شعر را از چشمان تو باید آموخت که از هر نگاهت هزاران #غزل می بارد. #شهید_حامد_جوانی ❤️ 🍃🌹🍃🌹 @sha
4⃣9⃣7⃣ 🌷 🔹حامد شب🌙 قبل اومد پیشم و بعد نماز جماعت📿 و استماع سخنرانی حقیر و هنگام خروج به من گفت حاج آقا: یه هم (که شامل عطر و چفیه و تسبیح کتاب دعا و قبله نما بود) به ما بده😁 ! حاج آقا ما هم دل داریم ! 🔸گفتم: حامدجان چند تا بیشتر بسته📦 ندارم و به من از گفتن چون کمه فقط توی مسابقه به بدهید . ان شاالله تو که مقیدی توی نماز شرکت میکنی و توی مسابقات شفاهیِ من شرکت کن حتما بهت میرسه👌!! 🔹حامد با یه لبخند رو به من کرد و گفت : باشه حاج آقا ندادی😏.اونوقت دیگه بدرد من نمیخوره🚫.اینو گفت و از بیرون رفت.خدائیش منم ناراحت شدم🙁.. 🔸اما گفتم فردا سر با طرح یه مسابقه فرهنگی حتما بهش یه بسته فرهنگی می دم✅ .حامد بچه های ایرانی🇮🇷 بود که در قسمت و توی منطقه سهل الغاب بین ادلب و حماء با هم 👥بودیم . 🔹اما فرداش صدای بک انفجار💥 در اطراف ارتفاع پایین دست ما شنیده شد و خبردار شدم حامد از ناحیه و صورت و مجروح شده😔!!!آه از نهادمان خارج شد و داغون شدیم اما خوشحال بودیم که ایشون زنده ست و حداکثر میشه ! 🔸 بچه ها سریعا انتقالش دادن🚑 به و چند روز در اونجا و بعدش هم . ⚡️اما حامد دیگه زمینی نبود❌ و با چشمان بسته اما باز خود، عرش و رو می دید و پس از چند روز درد و رنج پرواز کرد 🕊.😭 . همرزم و روحانی گردان جامانده ات شیخ حمید فولادی. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 فیلمی از شهید مدافع حرم "حامد جوانی" #طنز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در فعالیت کند و هم به صورت زمینی. کامیون را پر از می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود. همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با تاو ( موشک ضدتانک ) مورد اصابت قرار دادند 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار #شجاع و نترس و تنها نی
♦قسمتی از وصیتنامه 🌸 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام» تا آخرین قطره خون دوباره به برود. تنها من علی است که وقتی او شد بگویید که برای از حضرت زینب (س) رفته و شده است، بگذارید علی کند. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦قسمتی از وصیتنامه #شهید🌸 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام» #
1⃣4⃣8⃣ 🌷 🔹این روزهایی بود که حامد جان  حس غریبی از زندگی داشت. انگاری از درون داشت همه رو به ❤️ می دید . مثل همیشه خنده های معروفش روی صورتش گل کرده بود😍 از سفر اولش که اومده بود از حال و اونجا می گفت معلوم بود یه چیزی هست که اونجا کرده. 🔸شاید میخواست بگه⚡️اما نگفت! بعد طبق روال هر هفته اومد و گفت بیا بریم برسونمت🚕. حرفهایی می گفت که مفهومش  برام بود. حتما از پروازش🕊 خبر داشت. باورش برام سخت بود وقتی میخواستم از ماشین پیاده بشم، دستاشو انداخت دورگردنم👥 و گفت:  نمی خوای برای خوب تماشام کنی⁉️  🔹بعد هم . تاجایی که حتی پرنده ها هم توان رفتن رو ندارن🚫."جوان غیور تبریزی25 ساله" لقبی بود که اهالی بهش داده بودن  ویکی از روزنامه های محلی📰 هم گفته  بود شهید دهه هفتادی ایران🇮🇷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦قسمتی از وصیتنامه #شهید🌸 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام» #
یک روزِ گرم ، 1400 کیلومتر آن طرفتر از خاک کشورمان🇮🇷 یک جوان رعنای ایرانی بود و ده‌ها نیروی تکفیری👹 یک جوان رعنای ایرانی بود و ده‌ها تا دندان مسلح که از چهار طرف محاصره‌اش کردند و ناغافل به سمتش آتش💥 گشودند... آتش باران تکفیری‌ها که تمام شد، باز هم این بود، همانجای قبلی، روی خاک 💔 ⚡️اما بدون دست بدون چشم😔 با یک تن پر از ... اسم این جوان بود ؛‌ حامد جوانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh