#آیت_الله_بهجت:
چگونه از اذیت یک پشه فریاد میزنیم، اما از باریدن #موشک بر سر #مؤمنین ناراحت نمیشویم و سر و صدا نمیکنیم!
#یمن
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺
تو #فکه راوی از رشادتهای شهدا و مظلومیتش می گفت
و مداح میخوند همه گریه میکردند
ولی دیدیم #حجت افتاده روی خاک و داره زار میزنه...
همونجا بچه ها ازش #عکس انداختند.
شهیدی که در روز #تاسوعای حسینی۹۴ در اثر اصابت #موشک از بالا، سر و دستانش را تقدیم به عقیله بنی هاشم کرد...
#شهید_حجت_اصغری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه2⃣7⃣ 💠 آپاراتی دشمن 🔸راننده #آمبولانس بودم در خط حلبچه، یك روز با ماشین بدون #زاپاس رفت
🌷 #طنز_جبهه3⃣7⃣
💠 دعوای جنگی
🔸نمی دانم چه شد که کشکی کشکی، آر پی جی زن و تیر بارچی دسته مان #حرفشان شد و کم کم شروع کردند به تند حرف زدن و «من آنم که رستم بود #پهلوان» کردن. 😂
🔹اول کار #جدی نگرفتیمشان. اما کمی که گذشت و دیدیم که نه بابا قضیه #جدی است و الان است که دل و جگر همدیگر را به #سیخ بکشند، با یک اشاره از مسئول دسته، افتادیم به کار.😁
🔸اول من نشستم پیش آر پی جی زن که #ترش کرده بود و موقع حرف زدن قطرات بزاقش بیرون می پرید. یک #کلاهخود دادم دست تیربارچی و گفتم: «بگذار سرت خیس نشوی. هوا سرده می چایی!» تیربارچی کلاهخود را سرش گذاشت و حرفش را ادامه داد. 😐
🔹رو کردم به آر پی جی زن و خیلی جدی گفتم: «خوبه. خوب داری پیش می روی. اما مواظب باش #نخندی. بارک الله.»😂😂 کم کم بچه های دیگر مثل دو تیم دور و بر آن دو نشستند و شروع کردن به #تیکه بار کردن!😁
🔸 آره خوبه فحش بده. زود باش. بگو مرگ بر آمریکا!
نه اینطوری دستت را تکان نده. نکنه می خواهی #انگشتر عقیق ات را به رخ ما بکشی؟!
آره. بگو تو موری ما سلیمان خاطر. بزن تو #برجکش.😄😄
🔹آن دو هی #دستپاچه می شدند و گاهی وقت ها با ما #تشر می زدند. 😉😀کمک آر پی جی زن جلو پرید و موشک انداز را داد دست آر پی جی زن و گفت: «سرش را گرم کن، گراش را بگیر تا #موشک را آماده کنم!» و مشغول بستن لوله خرج به ته موشک شد. 😉
🔸کمک تیربارچی هم بهش برخورد و پرید #تیربار را آورد و داد دست تیربار چی و گفت: الان برات #نوار آماده می کنم. قلق گیری اسلحه را بکن که آمدم!» و شروع کرد به فشنگ فرو کردن تو نوار فلزی.
🔹آن قدر کولی بازی درآوردیم که یک هو آن دو #دعوایشان یادشان رفت و زدند زیر خنده.😂😂 ما اول کمی #قیافه گرفتیم و بعد گفتیم: «به. ما را باش که فکر می کردیم الانه شاهد یک #دعوای مشتی می شویم. بروید بابا! از شماها دعوا کن در نمی آد!»😂😂
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
به راستی در این شرایط که از زمین و آسمان #گلوله و #موشک میبارید چه کاری میشد، انجام داد؟ که ناگاه او از راه رسید. با همان #پاترول فکسنی و #بلندگویی📢 که بر بام آن قرار گرفته بود.
حاجبخشی میآید با #سربندی بر سر و #گلابپاش بزرگی بر دوش و عطر و #بسته_شکلاتی در دست. هنوز از راه نرسیده شعار داد «کی خسته است؟» و صداهایی که از حلقوم #تشنه بچهها بیرون میآمد و در پاسخ او فریاد میزدند «دشمن!».
🔴 ـ کی بریده؟
🔴ـ آمریکا💥
🔴ـ کجا میرید؟
با این شعار حاج بخشی، لبخند بر #لبان_خشکیده بچهها مینشیند و همگی، با یک صدا فریاد میزدند
🔴-کربلا❤
🔴- منم ببرید
🔴- جا نداریم! 😁
و او با #شکلک درآوردن مثلاً به بچهها اعتراض میکند. ساعتی بعد پاتک دشمن دفع میشود و نیروها و تانکهای عراقی مجبور به #عقبنشینی میشوند
#حاجی_بخشی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 فیلمی از شهید مدافع حرم "حامد جوانی" #طنز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد:
هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار #شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در #توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی.
کامیون را پر از #مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند!
فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود.
همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که #پانصد نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با #موشک تاو ( موشک ضدتانک ) مورد اصابت قرار دادند
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حامد_جوانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠وصیت کرده بود که لباس سبز #پاسداریش رو باهاش به خاک بسپارند که #امام.زمان (ع) ظهور کردند در رکاب ح
6⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠یک رویا اما واقعیت
⚜«الذین ءامنوا و هاجروا و جهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون»
💢«کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند، نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند.» #سوره_توبه_آیه20✔️
💠خوابی که همرزم شهید؛ ابو زینب بعد از برگشتن از #سوریه دید
🔰چند روزی بود که از سوریه برگشته بودم. عجیب دلم هوای #رفقای_شهیدم به خصوص ✓سجاد مرادی و ✓عبدالمهدی کاظمی رو کرده بود. شب #خواب_دیدم دوباره اعزام شدم سوریه🚌 نزدیک ظهر بود که رفتم تو حرم #حضرت_زینب_س🕌 سلام دادم و زیارت کردم.
🔰از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم.
موقع نهار🍲 شده بود رفتیم تو یک #اتاق سفره یکبار مصرف انداخته بودند و بچه ها نشسته بودند یک جای خالی برای خودم پیدا کردم و نشستم👤 ناگهان دیدم شهیدعبدالمهدی کاظمی🌷 با اون #خنده_قشنگش😍 آمد و درست مقابل من نشست. از #خوشحالی نگاهم رو ازش برنداشتم❌
🔰به من #بالبخند گفت چیه چی دیدی ماتت برده⁉️ بهش گفتم پس تو که موشک خورد کنارت💥 و #شهیدشدی، اینجا چکار می کنی؟
با خنده گفت : من زنده ام والان روبروت نشستم صحیح وسالم
🔰بهش گفتم من خودم شنیدم که #موشک با بدنت چه کرد. با خنده گفت:😄 یه خراش ساده بود #بخیه_شد و خوب شد👌 بهش گفتم من خودم تو #گلستان شهدا🌷 مزارت رو دیدم ، بازم خندید و گفت بابا #من_زنده_ام و الان روبروت هستم باور نداری بیا بغلم کن💞
🔰پریدم تو بغلش و با هم کلی گریه کردیم😭همدیگر را محکم فشار می دادیم. #نمازصبح شد که از خواب بیدار شدم. دوست داشتم #هیچوقت از اون خواب بیدار نمی شدم😔
یادم اومد که خدا تو #قرآن میگه #شهدا زنده اند
🔰 #عبدالمهدی_کاظمی هنوز زنده است و هنوز داره تو سوریه در دفاع ازحرم می جنگه👊 چند شب بعدش هم خواب #سجادمرادی رو دیدم که اونم هنوز داشت تو سوریه می جنگید.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شـهــــدا تصویرتان رفت ... صدایتان رفت ... ⚡️اما #هدف_وراهتان را نمیگذاریم از یادها برود🚫 ... #م
🍂در حادثه بم بیش از 200 فروند هواپیما و هلیکوپتر🚁 و انواع #موشک های برد بلند را سامان داد ، درساعتهای اول، شهیدکاظمی به عنوان #فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات #مردم_بم بسیج کرد✊
🍂خودش هم #فرودگاه بم را آماده کرد، هر 13 دقیقه⏰ یک هواپیما و یک هلیکوپتر ، چه در شب و چه در روز #پرواز می کرد30 هزار مجروح💔 را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد، #10شبانه_روز نخوابید❌
👤به نقل از: سردار رحیم صفوی
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠میخواست ایرانی #قدرت_برتر باشد شکارچی #مرکاوا که دغدغه اقتصاد ایران را داشت هزینه حمل بار هواپیمای
4⃣9⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🍃🌹یکی از شهدای #شاخص حزب الله لبنان در جریان جنگ 33 روزه با رژیم صهیونیستی، "ربیع جعفر قصیر" نام دارد.
ربیع، عضوی از خاندان بزرگِ "قصیر" در شهرک "دیرقانون النهر" در استان جنوبی صور لبنان بود که در بدنه مقاومت اسلامی لبنان حضوری بسیار #پررنگ دارند.
🍃🌹در سال 1362 اولین عملیات #استشهادی حزب الله لبنان، توسط برادرِ ارشدِ ربیع، یعنی شهید "احمد قصیر" انجام گرفت که طی آن ده ها تن از #افسران و نیروهای اطلاعات ارتش اشغالگر به درک واصل شدند. در 40 سال گذشته، هیچ گاه رژیم صهیونیستی در یک روز متحمل خسارتی چنین #سنگین نشده بود. در تهران نیز خیابانی به نام #احمد_قصیر نام گذاری شده است.
🍃🌹"موسی" فرزند ِدیگر خانواده قصیر، نیز چند سال بعد در نبرد با متجاوزین صهیونیست به شدت زخمی شد و بر اثر همین جراحات به #شهادت رسید.
🍃🌹ربیع قصیر پس از شهادت دو برادرش متولد شد و تقدیر چنین بود که او هم به یکی از #مجاهدان مقاومت اسلامی لبنان تبدیل شود.
🍃🌹ربیع در جنگ 33 روزه در تابستان 1385، با نام عملیاتی "حاج علی" به عنوان مسئول یک تیم #ضدزرهی وارد میدان شد و پس از شکار 8 تا 10 تانک ضدهسته ای "مرکاوا"، توسط هواپیماهای ارتش صهیونیستی هدف #موشک قرار گرفت و به #شهادت رسید.
#شهید_ربیع_قصیر🌷
#روحش_شاد_و_یادش_گرامی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم
از ایستگاه تا رسیدن به سر کوچه مون کمی باید پیاده میرفتم،
هوا یه کمی گرم☀️ بود اما نه اونقدر که نشه تحمل کرد،
به هر حال پیاده روی رو دوست داشتم،
نگاهم به ماشینا بود به آدما، به بچه هایی که درحال بازی بودن،
#حس_خیلی_خوبیه وقتی ببینی همه در یک روز #پرامنیت دارن زندگی میکنن،
دیگه #دشمنی نیست که #موشک بریزه #برسرشون،
دیگه اثری از #تانک و #تفنگ نیست، همه چیز #آروم داره پیش میره …
با سرخوشی قدم میزدم و افکارای عجیبی تو ذهنم میساختم،😇
یه دفعه سر کوچه نگاهم افتاده به سه نفر 👤👥که باهم درگیر شده بودن،
دو نفر با یه نفر گلاویز شده بودن،
به اون پسره که داشتن میزدنش نگاه کردم،
کمی دقت کردم،
یه لحظه احساس کردم خیلی گرمم شد،
وای نه …😳😧
امکان نداره …
قدمامو تند تر کردم و تقریبا با حالت بدو رفتم سمتشون،
در همین حین یه آقایی از مغازه اومد بیرون و رفت تا جداشون کنه
که اون دو تا سوار ماشینشون شدن و در رفتن،💨🚗
خودمو رسوندم بهش،
نفس نفس میزدم، با نگرانی نگاهش کردم وگفتم:😨😳
_چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!!
#ادامه_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰پاییز سال 90 آخرین سری به #سردشت رفت و نزدیک به 16 روز📆آنجا بود. همانجا خواب #شهادتش را دیدم. خیلی
🔺پسرم #شیطنتهای خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی داشت☺️ یکبار زمانی که تازه به سنین #جوانی رسیده بود من در حیاط🏡 مشغول کار بودم، #الیاس را دیدم که روی زمین دراز کشیده
🔺به سمتش رفتم و صدایش کردم🗣 اما #جوابی_نداد، خیلی ترسیدم😥 فکر کردم برای الیاسم اتفاقی افتاده، با هولو ولا #پدرش را صدا کردم اما الیاس تا صدای پدر خدابیامرزش را شنید مثل #موشک بلند شد و پا به فرار🏃 گذاشت، فهمیدم که بازهم دارد با من #شوخی میکند😅
راوی: مادر شهید
#شهید_الیاس_چگینی
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾مراسم تشییع شهدا🌷 را خیلی مفصل آن شب تلویزیون📺 پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من #
#لالههای_آسمونے 🌷
💠وقتی که بنا شد اولین #موشک را خود برادران #سپاه به سمت بغداد شلیک کنند💥 با هم به کرمانشاه رفتیم. مقدمات کار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف🎯 گرفتیم.
💠حسن پیشنهاد کرد اول #دعای_توسل بخوانیم و بعد از دعا به زبان فارسی با خدا صحبت کرد و گفت: «خدایا ما نمیخواهیم مردم عراق را بکشیم❌ ما میخواهیم نظامیان را از بین ببریم که هم ما و هم عراقیها را میکُشند. خدایا این موشک را به باشگاه #افسران بزن».
💠موشک شلیک شد🚀 و همه پای رادیو نشستیم. پس از چند دقیقه رادیو #بیبیسی اعلام کرد "یک موشک، باشگاه افسران بغداد را منهدم کرده😃 و تعداد زیادی از افراد حاضر در آن کشته شدهاند".
💠من پیشانی #شهید_مقدم را بوسیدم و گفتم این به هدف خوردن موشک نتیجه اخلاص و پاکی💖 تو بود...
به روایت: سردار زهدی
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رفیق_شفیق که می گویند هـمین هـا هـستند 👌 رفاقت شـــــان 👥 از #زمین شروع شد و تا بهـشت🌸 ادامه یافت
🕊 دشمنان به جای #حاج_قاسم ماشین «علی امرایی» را زدند:
🔹 #علی وصیت کرده بود که پیکرش⚰ در سوریه به خاک سپرده شود، اما برای برخی این سؤال پیش آمد که چه اتفاقی افتاد که برگشت⁉️ آن روز دشمن برای #ترور حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود. قرار بود که حاج قاسم ابتدا از آن معبر عبور کند ولی ...
🔸به فاصله یک ساعت #علی و شهید غفاری و حمیدی که در خودرو🚘 پر از مهمات و سلاحهای انفجاری💥 سوار بودند، زودتر از معبر مورد نظر عبور میکنند و مورد هدف #موشک قرار میگیرند.
🔹پیکر ارباً اربای علی را #حاج_قاسم از روی انگشتر💍 شناسایی کرد: بعد از یک ساعت که خود سردار با همراهانش به محل شهادت🌷 بچهها میرسد، خیلی متأثر میشود و به گفته همرزمان شهید خیلی گریه میکند😭
🔸حاج قاسم دست علی آقا را از روی انگشترش شناسایی کرد و با وجود اصرار اطرافیان، #خودش پیکرهای ارباٌ ارباٌ شده را جمع کرد. به همین دلیل بخش زیادی از بدن علی همانند وصیتش همانجا در خاک #سوریه باقی ماند. بعداٌ دوسه بار به خواب خانواده آمد و گفت: «قرار نبود این دست هم برگردد ولی برای نشانه یک دستم برگشت.»😔
#شهید_علی_امرایی
#ایام_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید فرامرز(محمد)بهروان. تولد ۴۳/۵/۶ دزفول" شهادت ۶۳/۱۲/۲۵ شرق دجله عملیات بدر #شهید_فرامرز_بهروان
7⃣6⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰بچه های #گردان بلال کجایید؟فرامرزبرگشته"ازسفری به دوری ۳۶سال.📅محمدآمده "به #استقبالش شتاب کنید.اما....آرام جلو نروید" وای من مادرمحمداست با قدی #خمیده و چشمانی کم سو و اشکبار.😭"۳۶ سال چشم رامیخکوب کوچه نمودن نایی برای چشمانش نگذاشته است.
🔰تمام رمق #قلبش 💓را دردست گرفته و کنار تابوت می آید"ونجواگونه می گوید"#محمدپسرم برگشتی چقدرسفرت طولانی شد قربون قدت بشم مادر".بلندای قامتت کجاست امیدمادر... نامش فرامرزبودامادرخانه محمدصدایش می زدند.سال ۴۳ بدنیا آمد درشهرمان دزفول.شهری که بلدالصواریخ نام گرفت.شهری که تن زخمیش هنوزکه هنوزاست التیام نیافته.
🔰داغی سرب #موشک ها وخمپاره☄ هنوز داغ است.محمدتشنه جهادورزم بود.لحظه ای آرام نداشت.قرارش را بیقرارهای #عملیات بدر ربوده بود.دلش بی تاب رفتن وقلبش مشتاق وصال بود.آخرین بار که آمده بود پایش مجروح بود.پدرومادرپاپیچ رفتنش شدند"پدرش نگران از زخم پایش گفت"نروتا زخمت التیام یابد اما او گوشش بدهکارحرفی جز رفتن نبود.در بدر"آنجاکه گردان بلال نورافشانی کرد.💥
🔰انجا که #رادمردان بلال ستاره🌟 شدندوشرق دجله انگشت به دهان عشق❣ ورزی گردان بلال بود محمد زمین را به آسمان نزدیک نمود.و#جسمش ۳۶سال چراغ دجله شد.اکنون آمده است.چه می توانیم بگوییم جز اینکه محمد "شرمنده ایم"
#شهید_فرامرز_بهروان🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#شجاعت
•
🍃در یکی از عملیات ها در شهر #حلب در حالی که #دشمن تکفیری با موشک🚀 های بسیار پیشرفته #کورنت و #تاو نسل ۲ " اهدایی #اسرائیلی ها و #آمریکایی ها به جبهه النصره و ارتش آزاد" ادوات زرهی رو به آتش میکشید🔥و به همین علت هم هیچ تانک و نفربری جرات مانور قدرت در آن عملیات رو نداشت😱
•
🍃به آقا مهدی اطلاع می دهند که عده ای از رزمندگان فاطمیون🤩 #زخمی شده اند و به دلیل آتش سنگین دشمن و از جمله استفاده از موشک 🚀 های هدایت شونده تاو ، امکان جابجایی #مجروحین وجود نداره ❌
•
🍃این#فرمانده شجاع 💪بدون تردید و مصلحت اندیشی های دنیوی سراغ یک نفربر میره و با علم به اینکه ممکنه مورد اصابت #موشک قرار بگیره و زنده زنده در #آتش بسوزه ابراهیم وار، وارد آتش میدان دشمن میشه و تک و تنها به سراغ مجروحین میره و همه اونها رو یکی یکی سوار نفربر میکنه و به سلامت بیرون میاد
😳•
🍃پ.ن: امام صادق علیه السلام میفرمایند: سه کس اند که شناخته نشوند جز در سه جا: ۱-#بردبار شناخته نشود جز به هنگام خشم ۲- #شجاع شناخته نشود جز به وقت نبرد ۳- #برادر و دوست شناخته نشود جز به وقت نیاز
#شهید_مهدی_صابری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃اسماعیل، ابراهیم وار برخواست و #رسول درونش اسماعیل خویش را قربانی کرد تا به #قرب الله ی جانش برسد...
🍃از همان اوایل بهار زندگانی، تمامِ آنچه را به #دنیا وابسته بود در قربانگاه الهی ذبح کرد دست و دلش را از دنیا شست سر بر سودای #عشق نهاد و راهی دفاع از #حریم_آل_الله شد.
🍃میگفت در مرحله اول باید بجنگیم نه اینکه #شهید شویم. باید دفاع کنیم. هرچند شهادت از همه چیز بهتر است، اگر قرار است بمیریم، خدا مرگمان را در #شهادت قرار بدهد.
🍃 اسماعیل بی هیچ #ترسی رفت و از سیم خاردارهای دنیا عبور کرد تا در سیم خار دار #نفس اسیر نشود...
🍃۲۹ برگ از دفتر آبان ۹۸ میگذشت، #اسماعیل
هوای #حسین را داشت گویی میدانست چند لحظه ای بعد به استقبالش خواهد آمد... روضه را که گوش داد لباس خاکی اش را به تن کرد، چند لحظه بعد در حالی که به مقرشان میرفتند، یک لحظه زمین و آسمان آتش شد، #موشک زده بودند. اسماعیل دست و پایش بر اثر اصابت موشک قطع شده بود هنوز قلبش #ضربان داشت تا اینکه داعش بالای سر اسماعیل میرسد پیکرش را #ارباً_اربا میکنند. #مروارید جانش را درمیآورند، چاقو می زنند و نگاه قلبش را برای همیشه خاموش می کنند.
🍃اما این حرامی های #داعش دست بر دار نبودند، به #لباس و پلاکش هم رحم نمیکنند آنها را هم میبرند و این گونه میشود که اسماعیل، همچون مولایش حسین دعوت حق را #لبیک می گوید...
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
🌷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_اسماعیل_غلامی_یاراحمدی
📅تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۵۲
📅تاریخ شهادت : ۲۹ آبان ۱۳۹۸
📅تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : لرستان، خرم آباد، آرامستان صالحین
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨بسم الله الرحمن الرحیم
🍃روزی که فرماندهی توپخانه کل سپاه را به او دادند مگر اصلا سپاه توپخانه ای داشت؟! مقداری قبضه های قدیمی وجود داشت که آن هم دست ارتش بود، هیچ کس هم که در دنیا به #جمهوری_اسلامی چیزی نمیفروخت.
🍃از این فرماندهی فقط یک اسم وجود داشت، یعنی دوتا کلمه بود و شرایط هم اجازه نمی داد که بیش از آن باشد.اما معروف است که همان روزها از حسن پرسیده بودند که«شما که توپی ندارید چه معنی دارد که یگان توپخانه ایجاد کنید؟»
🍃جواب حسن اما فقط یک چیز بود:«قبصه های ما در دست دشمن است و خودمان باید برویم آنها را بگیریم»
حرفی که خیلی ها نه فهمیدندش و نه باور کردند تا اینکه حسن پس از مدتی کوتاه مو به موی حرفهایش را با عمل در ذهن همه مان حک کرد. توپخانه کل سپاه با غمینتهایی که از رژیم صدام گرفته شد، به وجود آمد و این حس را در او ایجاد کرد که باید برویم به سمت تاسیس یگان موشکی سپاه.
🍃آنچه شرایط را برای یگان موشکی سختتر می کرد آن بود که دیگر #موشک را نمی شد غنیمت گرفت و باید یا خریده میشد که این محال بود یا حرکتی زد که همه متحیر بمانند. حسن و #حسن_مقدم این راه دوم را انتخاب کردند و شاهکاری کردند که تا همین امروز بزرگترین و جدی ترین عامل قدرت ما می باشد.
🍃در یک کلام شهید حسن شفیع زاده مرد میدانهای سخت بود و از جمله آدم هایی که هیچ چیز نمی توانست جلوی او را بگیرد و مصداق «#میشود_و_میتوانیم».
✍نویسنده: #گمنام
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حسن_شفیع_زاده
📅تاریخ تولد : ۱٣٣۶
📅تاریخ شهادت : ٨ اردیبهشت ۱٣۶۶
🕊محل شهادت : عملیات کربلای ۱۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای تبریز
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_اسماعیل_غلامی_یاراحمدی🌸 #سالروز_شهادت 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃اسماعیل، ابراهیموار برخاست و #رسول درونش اسماعیل خویش را قربانی کرد تا به #قرب_الهی برسد...
🍃از همان اوایل بهار زندگانی، تمامِ آنچه را به #دنیا وابسته بود در قربانگاه الهی ذبح کرد دست و دلش را از دنیا شست، سر بر سودای #عشق نهاد و راهی دفاع از #حریم_آل_الله شد.
🍃میگفت در مرحله اول باید بجنگیم نه اینکه #شهید شویم. باید دفاع کنیم. هرچند شهادت از همه چیز بهتر است، اگر قرار است بمیریم، خدا مرگمان را در #شهادت قرار بدهد.
🍃 اسماعیل بیهیچ #ترسی رفت و از سیم خاردارهای دنیا عبور کرد تا در سیم خاردار #نفس اسیر نشود...
🍃۲۹ برگ از دفتر آبان ۹۸ میگذشت، #اسماعیل
هوای #حسین را داشت گویی میدانست چند لحظهای بعد به استقبالش خواهد آمد... روضه را که گوش داد لباس خاکیاش را به تن کرد، چند لحظه بعد در حالی که به مقرشان میرفتند، یک لحظه زمین و آسمان آتش شد، #موشک زده بودند. اسماعیل دست و پایش بر اثر اصابت موشک قطع شده بود هنوز قلبش #ضربان داشت تا اینکه داعش بالای سر اسماعیل میرسد پیکرش را #ارباً_اربا میکنند. #مروارید جانش را درمیآورند، چاقو میزنند و نگاه قلبش را برای همیشه خاموش میکنند.
🍃اما این حرامیهای #داعش دستبردار نبودند، به #لباس و پلاکش هم رحم نمیکنند آنها را هم میبرند و اینگونه میشود که اسماعیل، همچون مولایش حسین دعوت حق را #لبیک میگوید...
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
#شهید_اسماعیل_غلامی_یاراحمدی
📅تاریخ تولد: ۱۲ دی ۱۳۵۲
📅تاریخ شهادت: ۲۹ آبان ۱۳۹۸
🥀مزار شهید: لرستان، خرم آباد، آرامستان صالحین
🕊محل شهادت: سوریه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh