eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺امام به نظافت اهمیت می دادند. 🍀امام هفته ای دو بار به حمام می رفتند، شاید سال ها و سال ها یک قبا داشتند و می پوشیدند که همه به صدا در می آمدند که فلانی چقدر این یک قبا را می پوشد، ولی همین یک قبا آنقدر تمیز بود که شاید کمتر کسی به نظافت ایشان در قم پیدا می شد. 📚زهرا مصطفوی [سیره 2، صفحه 160] 🆔 @ShamimeOfoq
🌺احسان به پدر مادر و عنایت خدا 🍀پدر مقام معظّم رهبری یکی از ائمه جماعت مشهد بودند. ایشان به دلیل یک عارضه چشمی در معرض نابینایی قرار می گیرند و برای معالجه و درمان لازم بود به تهران منتقل شوند، در ضمن ایشان به یک پرستار نیاز داشتند، از طرفی این پدر و فرزندانش علاقه وافرای نسبت به همدیگر ابراز می کردند همانند انس و علاقه ما بین حضرت یعقوب و یوسف. در این شرایط مقام معظّم رهبری مردّد بودند که بمانند و درسشان را در قم ادامه دهند یا اینکه از پیشرفت علمی خود صرف نظر کنند و پرستاری پدر را بر عهده گیرند. این شبهه برای ایشان پیش می آید که شاید خدمت به پدر واجب تر باشد. با یکی از دوستانشان (که اهل معرفت بود) مشورت می کنند. 🍀او می گوید: عقیده من این است که شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید، خدا قم را به مشهد می آورد، یعنی آنچه خدا می خواهد در قم به شما بدهد در مشهد به شما می دهد. این حرف به دل ایشان می نشیند از تحصیل در قم و آن شرایط ممتازی که در قم پیش آمد بود صرف نظر می کنند و با پدر به مشهد برمی گردند. 📚علّامه آیت الله مصباح یزدی 🆔 @ShamimeOfoq
💪🏼 یک چیز را در زندگیت عوض کن تا زندگیت زیبا شود بجای ترس از خدا اعتماد وعشق به خدا را جایگزین کن به این باور برس که روزی همه دست خداست نه بنده ا ش ظلم پایدار نمی ماند 🙏 🆔 @ShamimeOfoq
💗تربیت غلط ☹️گاهی والدین خودشان به فرزندانشان دروغ گفتن را یاد می‌دهند. برای مثال مادر یا پدر به فرزندش می‌گوید: «بگو من نیستم یا بگو فلان چیز را نداریم». ما خودمان فرزندانمان را به گفتن دروغ تشویق می‌کنیم و بعد که آنها در این کار خبره می‌شوند و به‌راحتی دروغ می‌گویند، از آنها گله می‌کنیم. 🆔 @ShamimeOfoq
🌷تعهدِ مثال زدنی 🌿دستور عقب نشینی داده بودند. یک تنه راه افتاده بود طرف خط، نه برای جنگیدن، برای کمک به برگرداندن بچه های جلو. یکی یکی یا دو تا دو تا بچه ها را سوار موتور کرده بود و آورده بود عقب! آخرین لحظه چند تا لودر و بولدوزر خودی را آورده بود تا دست دشمن نیفتد. انگار نه انگار که فرمانده ی لشکر است و یک استعداد مهم برای فرماندهی جنگ! 🌸✨ فرمانده نابغه ی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🖱غلط گیر 🌷وقتی هنگام نوشتن نامه یا مطلبی حساس، کلمه یا جمله ای را اشتباه می نویسیم، خیلی زود سراغ غلط گیر می رویم تا سیاهی اشتباه را با سفیدی غلط گیر محو کنیم. تا به حال دقت کرده اید هزینه ی غلط گیری که برای پاک کردن اشتباه خود استفاده می کنیم، خیلی بیشتر از هزینه ای است که برای نوشتن آن اشتباه به کار برده ایم؛ مثلاً خودکار 500 تومان و غلط گیر 3000 تومان؛ یعنی همیشه جبران اشتباه، هزینه اش بیشتر از خود اشتباه است! تازه اگر قابل جبران باشد. رابطه های مخفیانه و دوستی های قبل از ازدواج از طریق چت و پیامک، رابطه تلفنی، قرارهای حضوری و...، از آن اشتباهاتی است که پاک کردن آن- به فرض که ممکن باشد خیلی پر هزینه خواهد بود؛ چون اضطراب و احساس خطر پیوسته از فاش شدن اسرار گذشته، یا سوء استفاده احتمالی دوست گذشته (و دشمن فعلی)، خوشی زندگی آینده را ناخوش و کام زندگی جدید را تلخ می کند. تلخ ترین جای قصه این جاست که هر دختری فکر می کند داستان او با دیگران متفاوت است و معمولاً با نیت ازدواج که البته در ابتدا مورد تأکید حتمی پسران هم هست ، به چنین رابطه ای تَن می دهد و با کمال تأسف، پس از مدتی، همان تراژدی غمناک برای او هم تکرار می شود. چند لحظه سرکشی به صفحات حوادث سایت ها و روزنامه ها، برای پذیرش این حقیقت تلخ، کافی است. 💠امام صادق(ع) هم می فرمود: 🌿«جمع کردن آبروی ریخته دشوار است». 🆔 @ShamimeOfoq
🎨رنگی رنگی 🌺 آداب آپارتمان نشینی 🔆قسمت چهارم اگر در راهرو و راه پله ها سر و صدا نکنی یعنی همسایه ی خوبی هستی♥️ تصویر بالا را رنگ کنید👆🏻☺️👆🏻 🆔 @ShamimeOfoq
🌷جلوه هایی از ساده زیستی فرمانده 1️⃣ هیچ گاه او را جز با لباس ساده ی بسیجی ندیدیم. هر کس او رامی ید، اگر نمی شناختش نمی توانست بفهمد که او فرمانده لشکر است. 2️⃣ یکبار شاهد بودم شهید خرازی پیراهن خود را شست و مدتی صبر کرد تا خشک شد، آنگاه آن را پوشید و رفت. 3️⃣ گاهی در اصفهان ایشان را می دیدم، یک شلوار و پیراهن ساده می پوشید و یک دوچرخه هم داشت که از پدرش بود. با اینکه فرمانده لشکر بود امّا با همان دوچرخه می آمد سپاه، با همان هم می رفت داخل شهر. در لشکر هم محیط کار او بسیار ساده بود. به قول معروف علم و کتل اضافه نداشت. 4️⃣ روزی چند نفر از اسرای عراقی داخل سنگر بودند. حاج حسین هم نشسته بود. وقتی به آنها گفتیم ایشان فرمانده لشکر است، تعجب کردند. باور نمی کردند که او به این سادگی به خط آمده باشد. 5️⃣ در یکی از عملیات ها، فرماندهان توپخانه ی ارتش برای هماهنگی آتش به سنگر فرماندهی لشکر آمدند. وقتی حسین آقا را با آن لباس خاکی و ساده دیدند، تعجب کردند که او فرمانده لشکر است. 🌸✨پرچم دار جهاد و شهادت، شهید حسین خرازی را با ذکر صلواتی یاد کنیم.✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
28.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقت انیمیشنه🤩 🌸 این داستان : بهلول دانا 🔆پرسش بی پاسخ ❤️ 🆔 @ShamimeOfoq
👴🏿پدر بزرگ 🌹پدربزرگ یک عالم خط روی صورتش دارد. مادرم می گوید: این ها چین و چروک هستند. من چهارتا از چین و چروک های بابابزرگ را خیلی دوست دارم. دوتا در گوشه های چشم هایش هستند ودوتا هم در گوشه های لب هایش. وقتی پدربزرگ لبخند می زند این چهارتا چین و چروک پیدایشان می شود. پدربزرگ خیلی مهربان است و هیچ وقت حوصله اش سر نمی رود. هر وقت به خانه مان می آید مرا به پارک می برد. توی جیب هایش همیشه شکلات و آجیل پیدا می شود. 🌹او هیچ وقت نمی گوید برویم، خسته شدم. اما وقتی کمی راه می رویم خسته می شود و نفسش می گیرد. پدر بزرگ گاهی وقت ها خانه ی ما می خوابد گاهی از خرخرهایش می ترسم. وقتی بیمار می شود خیلی ناراحت می شوم. هیچ وقت دلم نمی خواهد بیمار باشد. پدرم می گوید: پدر مثل یک درخت است. می توانی به آن تکیه کنی می توانی به او پناه ببری و می توانی زیر سایه اش احساس آرامش کنی. و همیشه دعا می کند: خدایا از پدر و مادر من مراقبت کن. همان طور که آن ها از من مراقبت می کردند.❤️ ✍️نویسنده: علیرضا متولی 🆔 @ShamimeOfoq