eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
562 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
43 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 از همه ی عزیزم و از همه ی امت می خواهم روز به روز خود را تقویت کنید ، مبادا تار مویی از شما نظر را به خود جلب کند ، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود ، مبادا را کنار بگذارید ... همیشه الگوی خود را و اهل بیت قرار دهید ، همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید : آن زمانی که سلام الله خطاب به پدرش فرمودند : غصه ی من را نخوری باباجان ، سوخته اما به هست هنوز ... 💐 💐 🌺 🍀
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 خانه‌دار شدن شهید صیاد طول و تفصیل دارد. بالاخره بعد از کش و قوس‌ها و چانه‌زنی‌های فراوان صیاد را راضی کردیم که ماشینش را بفروشد و خرج خانه کند. با کمک چند نفر از همکاران خانه را برایش آماده کردیم، قرار شد با خودش برویم و خانه را ببینیم، رفتیم، خوب همه‌جا رو بازدید کرد، حیاط، طبقه‌های بالا و زیر زمین که یک سالن وسیع داشت و یک اتاق کوچک‌تر. خانه تازه رنگ‌شده بود و موکت هم نداشت، برگشت یکی از بچه‌ها را صدا کرد و گفت: «آقای جمشیدی! برو بازار چندمتر پرچم بگیر و بیار دور تا دور این اتاق نصب کن، از این پارچ هایی که روش شعر نوشته‌شده، “باز این چه شورش است” ... من و تیمسار ازگمی به‌ هم نگاه کردیم که صیاد چه کار می‌خواهد بکند. گفت: از این سالن استفاده شخصی نمی‌کنیم، این‌جا می‌شه حسینیه که همان هم شد. شب‌های اول هر ماه، مراسم عزاداری امام حسین و ائمه را آن‌جا برگزار می‌کرد. خودش جارو دست می‌گرفت و قبل‌از آمدن مهمان‌ها، حیاط و پیاده‌روی جلوی در را آب‌وجارو می‌کرد، هرچه اصرار می‌کردم که «حاج‌آقا! بدید من جارو می‌کنم»، فایده نداشت. وقتی هم که مهمان‌ها می‌آمدند، کفش‌ها را جفت می‌کرد، بعد می‌آمد توی سالن؛ همان کنار در دو زانو می‌نشست. راوی :
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 زینب ( میترا ) کمایی در 8 خرداد ماه سال 1346 هنگام اذان مغرب در شهر آبادان دیده به جهان گشود. او قبل از انقلاب نه تنها نماز و روزه اش ترک نمی شد، بلکه در میان خانواده و دوستانش به رعایت حجاب مشهور بود. پس از پیروزی انقلاب، فعالیت های زینب به شکل مستمر آغاز شد. او علاوه بر شرکت در کلاس های مختلف عقیدتی، اخلاقی و دوره های نظام بسیج، در اکثر فعالیت های انجمن اسلامی مدرسه به طور فعال شرکت می کرد. زینب مبارزات وسیع خود را علیه بد حجابی و ضدانقلاب آغاز کرد. با شروع جنگ تحمیلی به اصرار خانواده مجبور به ترک آبادان شد. درتابستان 1360 پدرش در شاهین شهر اصفهان خانه ای خرید و خانواده را به آنجا برد. در اسفند ماه سال 1360 برای خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد رفت. آن نماز آخرین نماز زینب 14 ساله بود . وقتی از مسجد بر می گشت منافقان آن را با چادرش خفه کردند و به رساندند . خانواده او بعد از 2 روز جنازه اش را پیدا کردند. پزشک قانونی اعلام کرده بود که او به خاطر جثه ضعیفش با همان فشار اول به رسیده است. پیکر او را با 360 عملیات فتح المبین در گلستان اصفهان به خاک سپردند. شادی روح و
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خدایا من خجالت می کشم در روز سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد ومن سالم باشم. بار پروردگارا !!!! ازتو می خواهم هر زمان که صلاح دونستی شوم ضمن این که به تمام قسمت می دهم که مرگ در را نصیبم نکنی و اگر را نصیبم گردانی شود که در صحرای شرمنده نباشم .
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 من زندگی را دوست دارم ولی نه آن قدر که آلوده اش شوم و خود را فراموش و گم کنم . علی وار زیستن و علی وار شدن ، حسین وار زیستن و حسین وار شدن را دوست دارم. شادی روح و
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سال ۸۹ که برای دومین بار مشرف شدیم به کربلا، من چندبار به آقا محمد گفتم برای خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین (ع) برای طواف، ولی ایشون همش طفره می رفت می گفت: بالاخره یه کفن پیدا می شه که ما رو بذارن توش... بعد چند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت دو تا کفن می خوای ببری پیش بی‌کفن اون روز خیلی شرمنده شدم... ولی محمدجان نمی دونستم که قراره تو هم یه روز بی کفن تو غربت، پیکرت جا بمونه... راوی : شادی روح و
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 سالروز حمله هوائی دشمن به سکوهای نفتی رشادت در تاریخ ۱۳۶۵.۷.۲۴ سکوی رشادت مورد حمله هوایی رژیم عراق قرار گرفت و بر اثر این حمله به سکوی بهره‌برداری صدمات عمده‌ای وارد و تولید میدان‌های رشادت و رسالت که عملیات فرآورش هر دو میدان در این سکو صورت می‌گرفت، متوقف شد. سکوی بهره‌برداری و تأسیسات دکل حفاری مربوط به آن و خطوط لوله آن به‌شدت آسیب دید و به دریا سقوط کرد. در این حمله دو نفر از کارکنان و یک نفر مفقودالاثر شد. در این حمله سکوی بهره‌برداری با وسایل مستقر در آن طعمه حریق شد و چون در زمان حمله، عملیات بهره‌برداری در جریان بود، ظروف تحت فشار آن منفجر و به همراه دو عدد پل ارتباطی به‌طور کامل منهدم و غرق و آتش‌سوزی در رشادت پس از ۱۲ ساعت، مهار شد. در تاریخ ۱۳۶۶.۴.۲۴ دوباره سکوی رشادت ۷ مورد تهاجم قرار گرفت. پیش‌بینی می‌شد عملیات بازسازی تأسیسات این منطقه در سال ۱۳۶۷ پایان یابد و این میدان به تولید بازگردد؛ اما با حمله تفنگداران دریایی آمریکایی به تأسیسات رشادت در تاریخ ۱۳۶۶.۷.۲۷ و از بین رفتن تمامی تجهیزات روی سکوها، فوران چاه‌ها و ناامن شدن منطقه، همه پروژه‌های تعمیراتی متوقف شد. ایالات متحده آمریکا در تاریخ ۱۳۶۶.۷.۲۷ با ۵ فروند ناوشکن و حدود یک هزار گلوله توپ ۱۲۰ میلی‌متری تأسیسات دریایی، چاه‌های رشادت و سکوهای حفاری و مسکونی رشادت را به آتش کشید و با بستن مواد انفجاری روی پایه‌های سکوی نیروگاه، تمامی سکو و تجهیزات آن را در آب غرق کرد. شادی روح و
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀 تا پیش از سفر خیلی پسر شری بود ، همیشه در جیبش بود ، هم داشت. وقتی از سفر برگشت ازش پرسیده بود چه چیزی از خواستی؟! گفته بود یه نگاه به گنبد کردم و یه نگاه به گنبد انداختم و گفتم آدمم کنید . سه چهار ماه قبل رفتن به به کلی شد ، بعد از اون همیشه در حال و بود. نمازهایش را اول وقت می خواند . خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه بخوانم و کنم و در حال باشم.
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 آرامش یعنـی در پناه شما بدون نگاهتان زندگیمان آشوبی بی انتهاست آنان 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 قبل از آقای ، خوابی ديده و به ايشان هشدار داده بودند . نيمه شعبان بود كه می‌‌خواستيم برای ديدن آقا به اصفهان برويم . آن روز او به ديدن رفت . موقعی كه برگشت، ديدم خيلی ناراحت است. علت را پرسيدم ، گفت : فرموده اند به اين نرو و بيشتر مراقب خودت باش .» هر چه پرسيدم خواب چه بوده، به من جواب نداد. تا روز ختم او كه خانم به منزل ما آمدند و من در باره‌ی خواب سئوال كردم . ايشان گفتند خواب ديده بودند كه عبايشان سوخته است و به آقای گفته بودند : « شما من هستيد، مراقب خود باشيد .» راوی : شادی روح و
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها گفته ام که بچه های کمیل در این کانال، کاری کردند که از شجاعت بالاتر است. آنها چنان ایثار و اخلاصی از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی کربلا مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های کمیل را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که لب تشنه، بی کفن و غریب، به مهمانی مادر مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان کمیل هم جوان بودند. درباره لب تشنه آنها چیزی نمی گویم. سراسر این حکایت، داستان تشنه کامی آنها بود. چه بسیار از مجروحان که بخاطر نرسیدن آب به رسیدند. درباره بی کفن بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان کفن او بود. اما در کانال کمیل به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم مجروحان، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پیکرهای پاره پاره در انتهای کانال بی کفن و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم غریب؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار منافقین به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی مادر : بارها به دوستانش گفته بود که ، مهمانان ویژه ی در عالم برزخ هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر گردان کمیل با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم گمنام و غریب در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این پاره های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: کانال کمیل، بی کفن و لب تشنه و غریبی بودند که به دیدار مادر پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 سلام بر آنهایے ڪہ بياد بےنشانشان حتے براے هم نگذاشتنــد ... سلام بر خوشنام را یاد کنیم با ذڪر