eitaa logo
تماشاگه راز
278 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم تا کار می کرد هوش پاییز بود ای عجیب قشنگ! با نگاهی پر از لفظ مرطوب مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ‌، چشم هایی شبیه حیای مشبک ، پلک های مردد مثل انگشت های پریشان خواب مسافر! زیر بیداری بید های لب رود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃 غبار_ره_بنشان_تا_نظر_توانی_کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 پیلی را آوردند برسرِ چشمه‌ای که آب خورَد. خود را در آب می‌دید و می‌رمید. او می‌پنداشت که از دیگری می‌رمد، نمی‌دانست که از خود می‌رمد. همه‌ی اخلاقِ بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر، چون در تو است نمی‌رنجی، چون آن را در دیگری می‌بینی می‌رمی و می‌رنجی. (جلال‌الدین محمد . اسطرلاب حق: گزیده‌ی فیه ما فیه. انتخاب و توضیح . تهران: ماهی، ۱۳۹۶، چاپ ۱، صفحه‌ی ۵۲) https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 شیخ گفت: «خلیفه منع کرده‌است از سماع کردن.» درویش را عقده‌ای شد در اندرون و رنجور افتاد. طبیبِ حاذق را آوردند نبض او گرفت، ... این علّتها و اسباب که خوانده‌بود، ندید. درویش وفات یافت. طبیب بشکافت گورِ او را و سینهٔ او را، و عقده را بیرون آورد؛ همچون عقیق بود. آن را به وقت حاجت بفروخت. دست به دست رفت و به خلیفه رسید، خلیفه آن را نگین انگشتری ساخت؛ می‌داشت در انگشت. روزی در سماع فرو نگریست؛ جامه‌آلوده دید از خون. چون نظر کرد، هیچ جراحتی ندید؛ دست برد به انگشتری، نگین را دید گداخته. خصمان را که فروخته‌بودند، باز طلبید، تا به طبیب برسید. طبیب احوال باز گفت: ره ره چو چکیده خون ببینی جایی پی بَر که به چشم من برون آرد‌ سر " شمس تبریزی" تصحیح استاد دکتر محمدعلی موحد ص۸۰ بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 همه ی شهرهای دنیا در نقشه ی جغرافیا به نظرم نقطه های خیالی اند مگر یک شهر شهری که در آن عاشق ات شدم شهری که بعد از تو وطنم شد... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 ای تَن من خراب تودیدۀ من سَحابِ تو ذَرّۀ آفتاب تو این دل‌ بی‌قرار من لب بِگُشا و مشکلم حل کُن و شاد کُن دلم کآخِر تا کجا رَسَدپنج و ششِ قمار من https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 یوسف اگر به فراق پدر غمگین گشت چرا نالد؟! چون بوصال وحى حقّ رنگین گشت، وحى حقّ او را در آن چاه بى سامان خوشتر از وصال یعقوب در کنعان، آرى نواختها همه در میان رنج است و زیر یک ناکامى هزار گنج است. پیر طریقت گفت: ار نشان آشنایى راست است، هر چه از دوست رسد احسان است. ور بر دوست در قسمت تهمت نیست گله تاوان است. ور این دعوى را معنى است، شادى و غم در آن یکسان است. جانى دارم به عشق تو کرده رقم خواهیش به شادى کش خواهیش بغم‏ الاسرار میبدی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 "حکایت" فقیه زاده ای پدر را گفت: هیچ از این سخنان رنگین دلاویز متکلمان در من اثر نمی‌کند به حکم آن که نمی‌بینم مر ایشان را فعلی موافق گفتار: "ترک دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غلّه اندوزند" "عالمی را که گفت باشد و بس هر چه گوید نگیرد اندر کس" "عالم آن کس بود که بد نکند نه بگوید به خلق و خود نکند" اَتَأمُرونَ الناسَ بِالبِرِّ وَ تَنْسَونَ اَنفُسَکُم[۱] "عالم که کامرانی و تن پروری کند او خویشتن گم است که را رهبری کند"؟ پدر گفت: ای پسر! به مجرد خیال باطل نشاید روی از تربیت ناصحان بگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب کردن و در طلب عالمِ معصوم از فواید علم محروم ماندن ، .... همچو" نابینایی" که شبی در وحل[۲] افتاده بود و می‌گفت: آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید. زنی مازحه[۳] بشنید و گفت: تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی؟! همچنین مجلس وعظ چو کلبه بزّاز است آنجا تا نقدی ندهی ... بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبری. "گفت عالم به گوش جان بشنو ور نماند به گفتنش کردار" "باطل است آنچه مدّعی گوید خفته را خفته کی کند بیدار" "مرد باید که گیرد اندر گوش ور نوشته است پند بر دیوار" "صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را" "گفتم: میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را "گفت: آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را" 📕 گلستان _ باب دوم _ در اخلاق درویشان [۱] آز آیه ۴۴ سوره البقره: یعنی آيا مردم را به نيكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مى‌نماييد؟! [۲] گل و لای [۳] زن بذله گو https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا