eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
137 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
809 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5868341342693755676.mp3
10.26M
و گفت تنها سلاحی که داری، گریه است... پس آدم به گریه افتاد و بخشیده شد...
چهره‌ی دینی به خود گرفتن و تخریبگرِ نظامِ دینی شدن، فقط بوی نفاق می‌دهد و بس... این بازی‌ها را خیلی‌ها قبل از شما در آورده‌اند و از گود خارج شده‌اند... فکری به حال ماندگار شدنتان بکنید؛ اما از راه درست و عقلی... این ره که شما می‌روید، به مغولستان است... مغالطه‌های شما آنقدر آشکار و خنده دار و تهوع آورند که آدم اصلا پرهیز می‌کند از جواب دادن به آنها... از بس که حقیرید و نمی‌خواهیم جوابتان را بدهیم تا خیال برتان ندارد که شما هم آدم شده‌اید... شما اصلا نیستید که ما شما را حساب بکنیم... پ.ن: «خطاب به عوعوِ سگانِ متظاهرِ دینی در تخریب جشنِ میلیونی غدیر»
یه رفیقی دارم، خدا حفظش کنه؛ همیشه می‌گفت از اینایی که اَدایِ «مغزِ کل» بودن در میارن، بدم میاد... منم می‌گفتم بابا چیکارشون داری آخه لابد یه چیزی می‌دونن دیگه... می‌گفت نه... اینا هیچی حالیشون نیست... فقط اداشو در میارن... یه مدت به حرفش خیلی توجه کردم و دنبال مصادیقش گشتم... در وهله‌ی اول، از خودم ترسیدم که نکنه یه جاهایی واقعا ادای مغز کل بودن در بیارم و در مورد همه چیز، پرت و پلا ببافم و تحویل مخاطب بدم... در وهله‌ی دوم، به جرأت می‌تونم بگم که اکثر و اکثرِ این تحلیلگر های اینستاگرامی و... صرفا ادای مغز کل بودن در میارن و هیچی بارشون نیست... فقط یه طوری حرف می‌زنن که مخاطب خیال می‌کنه این بابا از طرف خدا نازل شده... اون سری هم گفتم، قدرت کلمات، قدرت عجیب و غریبیه واقعا... باید مواظب بود و آگاهی داشت... اگه شما هم جایی حس کردین که من دارم ادای مغز کل بودن در میارم، فوری بیاین توی پی‌وی تذکر بدین... چون متنفرم از دچار شدن به این سندروم...
06 Az Door Sedaye Gerye MiAyad.mp3
2.92M
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم...
بشکسته‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
وقتی آگاه شوی، بچارگی‌ات تمام می‌شود...
ناگهان است... همه چیز، ناگهان اتفاق می‌افتد... اگر تدریج را متوجه نشوی، همه چیز، ناگهان اتفاق می‌افتد... ناگهان می‌بینی آنچه که رفته، عمرِ گرانبهایی بوده که رفتنش را متوجه نشده‌ای؛ نه چیزی دیگر... ناگهان می‌بینی تمام دوستانی که داشتی، تو را ترک کرده‌اند و دیگر نیستند که نیستند... واقعا نیستند... تو می‌مانی و حسرتِ فرصتی که از دست رفته و می‌توانستی بیشتر از کنارِ هم بودنتان لذت ببری و نبردی... ناگهان می‌بینی تمامِ زندگی‌ات را غم و غصه‌های الکی محاصره کرده‌اند و اعصاب و روانت را تحت کنترل گرفته‌اند؛ در حالی که می‌توانستی از لحظه لحظه هایت ایده‌های ناب را کشف بکنی و آزادیِ روح را به خودت هدیه بدهی... برای آنکه همه چیز، ناگهان اتفاق نیوفتد، لحظه ها را دریاب و در همان لحظه ها زندگی کن و گمان کن که لحظه‌‌ی دیگری نیست و همین است و بس... آنگاه لذت زندگی را خواهی چشید... بی‌ کم و کاست و بی برو برگرد...
آه!... چقدر بچه، محمد!... چقدر بچه!... همه‌ی اینها، آینده‌ی ایران عزیز ما هستند... چقدر با ادب و چقدر شلوغ‌اند... باید همینگونه باشند، نه؟... باید همینطور باشند... بچه باید شلوغ، ولی با ادب باشد... دختربچه، رد می‌شود... حواسم به بچه‌های دیگر است... ناگهان سلام می‌دهد... توجهم را در لحظه، به خود جلب می‌کند... لبخند می‌زنم... سلام دختر خانوم!... خوب هستین شما؟... سر را به نشانه‌ی تأیید، تکان می‌دهد... او نیز لبخند می‌زند... با خاک ها بازی می‌کند... عیبی ندارد... مگر ما وقتی بچه بودیم، با خاک ها بازی نمی‌کردیم؟... اصلا بچه باید با خاک ها بازی کند تا خاکی بشود... سوسول بار آوردن و نونور شدن بچه و فیس و افاده آمدنش در آینده، به چه درد مردم ما می‌خورَد محمد؟... بچه باید با خاک ها بازی کند تا فردا، همین خاک را حفظ کند... آه!... چقدر بچه، محمد!... چقدر بچه!... همه‌ی اینها، آینده‌ی ایران عزیز ما هستند... چقدر با ادب و چقدر شلوغ‌اند... باید همینگونه باشند، نه؟...