eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
591 دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹نام شهید: سید مصطفی موسوی 🍃تاریخ ولادت: ۱۸ آبان ۱۳۷۴ 🌹تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🍃محل شهادت: العیس حلب/ سوریه 🌹مزار: بهشت زهرا / قطعه ۲۶ / ردیف ۷۹ / شماره ۱۶ 🖌مختصری از زندگی نامه و وصیت نامه شهید: 🕊شهید سید مصطفی موسوی که از نسل دهه ۷۰ بود، برخلاف خیلی از هم نسل هایش، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان وگوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می‌خورند. شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش، شعله ور شد. آخرین کلام شهید:مصطفی گفت: «مامان سعی کن دل بکنی و ببخشی تا دل نکنی به معرفت نمی‌رسی، از دنیا و تعلقاتش بگذر. برای هر کسی یک روز، روز عاشورا است، یعنی روزی که امام حسین ندای "هل من ناصر" را داد و کسانی که رفتند و با امام ماندند، شهید و رستگار شدند، ولی کسانی که نرفتند چه چیزی از آن‌ها ماند، تا دنیا باقیست، لعنت می‌شوند.» شهید مدافع حرم🕊🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
💕معرفی شهید💕  شهید حسین خرازی نظامی ایرانی بود، که در خلال جنگ ایران و عراق از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بشمار می‌آمد و فرماندهی لشکر ۱۴ امام‌حسین را برعهده داشت. وی در طول جنگ در عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، والفجر ۴، بدر و والفجر ۸، حضوری فعال داشت.حسین خرازی در خلال عملیات خیبر در پی برخورد ترکش، دست راست خود را از دست داد، ولی پس از مدتی به صحنه نبرد بازگشت و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید. شادی روح شهدا صلوات🌺 متولد؛۱۳۳۶/۱۲/۱اصفهان شهادت:۱۳۶۵/۱۲/۸شلمچه آرامگاه:گلستان شهدای اصفهان شهید✨🕊 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
شهدا عاشق اند معشوقشان شاگردند؛ معلمشان  (علیه السلام) است... معلم اند... درسشان  است مسلح اند... سلاحشان  است مسافرند، مقصدشان است مستحکم اند، تکیه گاهشان  ست... شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات فرجهم کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
شهدا عاشق اند معشوقشان #خداست شاگردند؛ معلمشان #حسین (علیه السلام) است... معلم اند... درسشان 
شهید مهدی فصیحی در یک خانواده ی مذهبی در روستای دستجرد جرقویه، درشرق اصفهان به دنیا آمد. ایشان دارای ۲برادر و ۲ خواهر می باشد. شهید مهدی فصیحی فرزند سوم خانواده و سومین پسر خانواده بود.‌ در سن ۱۲ سالگی از پدر یتیم شد و بار سنگین زندگی رابجای پدر مرحومش برعهده گرفت. دوران نوجوانی خود را همزمان با فرا گیری تحصیل علم و دانش به کشاورزی و کارهای بیرون از منزل می پرداخت تا کمک حال خانواده باشد و برای خانواده خویش بعداز خدا یک تکیه گاه محکم بود. فردی بسیار بااخلاق و دلسوز و با ایمان بود و از آنجایی که علاقمندخدمت به دین و اسلام و کشور بود وارد بسیج مستضعفین می شود وطی آموزشهای لازم آماده خدمت در جبهه های حق علیه باطل می شود و دو بار با فاصله ی یکسال به جبهه اعزام شد و در اعزام دوم به درجه رفیع شهادت نائل گردید. و مزار ایشان در گلستان شهدای بهشت محمد"صلی الله علیه وآله وسلم" روستای دستجرد جرقویه می باشد . پدرو مادرم باهم فامیل هستند. پدرم پسرعمه مادرم بودند. مادرم ۱۵ ساله بودند که به عقد پدرم در میاند و پدرم ۲۵ سالشون بوده که میرند خواستگاری مادرم؛ پدرم از قبل ازدواج ی کسالتی داشتند و بعداً هم به بیماری سرطان ریه مبتلا می شند و بخاطر همین موضوع وقتی که میاند خواستگاری مادر بزرگم مخالفت می کنند ولی پدر بزرگم می گند که این پسر بچه ی خواهر منه و اگر من دختر بهش ندم پس کی بهش دختر بده؛ خلاصه قسمت بوده که این ازدواج سر بگیره و پدرو مادرم برند سر زندگی خودشون؛ خدا هفت تا فرزند بهشون عطا میکنه که دوتا فرزند آخر که یکیشون دختر بود و یکی پسر از دنیا رفتند و سه تا فرزند اول پسر و دو تای آخری دخترهستند. که من و خواهرم باشیم و برادر شهیدم فرزند سوم خانه بود که پسر سوم هم بودند و کوچکتر ازدوتا برادرام محمدآقاو علی آقا هستش. زمانیکه برادرام کوچیک بودند هر سه باهم به بیماری سرخک مبتلا میشند و خیلی حالشون بد میشه و خیلی سرخک وحشتناک و شدیدی گرفته بودند و پدرم هم آن زمان آنجا نبودند. مادرم تعریف می کردند از آن زمان، می گفتند: وقتی سه تا پسرا مبتلا به این بیماری شدند حتی از گوشهاو بینی و دهانشون خون میامده. و پدر بزرگم وقتی این وضع و میبینه به مادرم میگند که اگر خون نمیامد بد بود ولی حالا که خون میاد خوب میشند. و نگران نباش. یه شب نصف شب مادرم از خواب بلند میشه و میبینه حال هر سه خیلی بدشده وبرادرم مهدی که کوچکتره بوده رو بغل می کنه وگریه کنان میبره خونه ی پدر بزرگم حاج ابراهیم وبا بغض و گریه مهدی رو میزاره روی زمین و رو به پدربزرگم می کنه و میگه بیا این مهدی و اون دوتا هم اونجا تو خونه دارند جون میدند. و پدر بزرگم که خدا رحمتشون کنه مادرم و دلداری میده و بلند میشه میره و اون دوتا برادرام و که اوناهم‌ بدحال بودند و بغل می کنه و میاردشون خونه ی خودشون و تاصبح بالای سرشون میشینه و دعا می کنند که درد و بیماریشون برطرف بشه و خداراشکر صبح که میشه یکم حالشون بهتر شده بود هر سه رو میبرند دکتر و بعدش حالشون روز به روز بهتر میشه و الحمدلله خدااون بیماری و از وجودشون دور می کنه. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
شهید محمد خدامی در تاریخ 21 فروردین 1351 در خانواده ای مذهبی و ولایتمدار در روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان به دنیا آمد ؛ محمد در دوران جوانی و نوجوانی بسیار باهوش و با استعداد بود به گونه ای که شاگرد اول کلاس در تمام دوره های تحصیلی بود بطوری که تمام همکلاسی های خود را در منزل جمع میکرد و برای آنها درس میداد . به تمام افراد آن روستا کمک میکرد به ویژه در کار کشاورزی کمک حال پدرش بود .اون آنچنان باهوش و کنجکاو بود که زمانی که در مدارس طرح کاد (دانش آموزان دوره دبیرستان باید حرفه ای را در کنار یک استا یاد میگرفتند) مطرح بود ؛ او برای طرح کاد حرفه آهنگری را انتخاب کرد و همان روز اول با دیدن استاد که درب های آهنی را می ساخت ؛ همان روز اول خودش شروع به ساختن درب آهنی کرده بود و آنچنان زیبا کار میکرد که هر کس او را میدید فکر میکرد که او چندین سال است در این حرفه است . محمد چنان خط زیبایی داشت که در و دیوار آن روستا تا سالیان گذشته مزیین به خط زیبای او بود ؛ همچنین زمانی که شهدا را به معراج می آوردن از محمد درخواست میشد که برای خطاطی برود و کمکشان کند . محمد احترام خاصی برای همه اعم از پیر و بزرگ و زن و مرد قائل بود. به خصوص در سلام کردن همیشه مقدم بود ؛ او حتی در کارهای منزل نیز از جمله نانوایی کمک حال مادرش بود. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه شود فرصت دیدار به‌ما هم‌بدهند فیـض هم صحبتی یار به‌ما هم‌بدهند آنقدر بر در این خانه گـــدا می مانیم لـقـب نـوکـــــر دربار به مـا هم بدهند ا حسین جان------حسین جان کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
همیشه به همه می گفت که یک روزی می رسد من می روم و خواهم شد و شما اسم کوچه را به نام من تغییر خواهید داد! ولی همه می خندیدند و حرفش را باور نمیکردند!! ولی همه‌دیدند که آن روز فرا رسید و همانطور شد که میگفت... 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
آن روضه را که ما شنیدیم دیده است اینگونه صبر را زِ که تعلیم دیده است؟! «ننه مریم» مادری که وقتی خبردار شد پسرش برای پاکسازی شهر بر اثر انفجار مهمات شهید شده است. به محل حادثه رفت و وقتی با بدن قطعه قطعه شده‌ی پسرش در خرمشهر مواجه شد، یک پتو آورد و اعضای بدن شهیدش را جمع کرد و همراه با رزمندگان او را به خاک سپرد کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷 ای زائرین اربعین، شهید راه امروز شما، احمد کریمی در وادی السلام نجف و قطعه «جیش المهدی» منتظر شما است. 🔸عراقی ها از او پرسیدند چرا به اینجا آمده­ ای؟ گفت: امام حسین (ع) را در خواب دیدم که به من فرمود: «مگر نمی­ خواستی شهید شوی؟ بیا به نزد ما!» 🔸در اوج درگیری­ و زمانی که تانک­ های آمریکایی مدافعان حرم حضرت علی (ع) را زمین­ گیر کرده بودند، ناگهان از سنگرش خارج شد و خود را به مقابل تانک در فاصله­ ای نزدیک رساند و در حالی که گلوله­ های دوشکا در اطرافش به زمین می­ خوردند، با آرامش و تسلط کامل نشست و تانک را هدف گرفت و با اولین شلیک آن را منهدم کرد! 🔸همه با چشم خودشان تکه ­های تانک و جلیقه­ سوخته­ خدمه­ تانکی که احمد زده بود را در مسجد کوفه دیدند. 🔸او پس از چند شلیک دیگر و در حالی که سایر مدافعان از شجاعت او روحیه گرفته و تکبیر می گفتند و آمریکایی­ ها را به عقب رانده بودند، از ناحیه­ سینه مورد اصابت گلوله هلی­کوپتر آمریکایی قرار گرفت و در اولین روز حضورش در جمع مدافعان حرم علوی، پس از ثبت حماسه ­ای ماندگار به کاروان عاشورا پیوست. 🔸چند وقت پیش زوج جوانی از آلمان آمده بودند و دنبال مزارش می­ گشتند! از آن­ها پرسیدند از بستگان شهید هستید؟ گفتند: نه، ما بچه دار نمی­ شدیم. نذر و نیاز کردیم. این شهید به خواب ما (یکی از آن­ها) آمد و خودش را معرفی کرد و گفت: من در راه دفاع از حرم امام علی (ع) شهید شده و قبرم در قطعه­ شهدای جیش المهدی (عج) در وادی السلام نجف است و مژده ­فرزند دار شدنمان را به ­ما داد و ما هم مدتی بعد بچه دار شدیم! کانال حفظ آثار شهدای دستجرد @Yad_shohada1398