eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سرِ سَجّاده ی شعریم و دعا گوی شما چه سَبک می‌شود آدم که تو را می‌خواند!
پس از او همنشین دیگری جز غم نخواهم داشت نمی‌میرم! ولیكن زندگانی هم نخواهم داشت...
رؤیت بشو ای ماه‌تر از ماه، دوباره تا این‌که شوم کافر و گمراه دوباره! گفتند که: ایمان بپذیرم! نپذیرم مشروب شده همدل و همراه دوباره در مذهب‌تان باده حرام است! جهنم! مستانه روم جاده‌ی بیراه دوباره لعنت به کسی که لب تو کرده حرامم لعنت به همان زاهد خودخواه دوباره باید که عزیزت بشوم، گرچه بیفتم ده بار، نه! صد بار، ته چاه دوباره در وادی اشعار، چه بد، ضد نظامم پیش تو چه طاغوتی‌ام ای شاه، دوباره بین من و تو فاصله بسیار بلند است هی پایه‌ی شعرم شده کوتاه دوباره چنگال شب تیره به جانم زده چنگش رؤیت بشو ای ماه‌تر از ماه، دوباره ...
شب تاریک کنار تو به سر می آید نام زهرا به تو مادر چقدر می آید
داد شمشیری به دست عشق و گفت هرچه بینی غیر من گردن بزن...
جبریل هم ز سفره ی او رزق می گرفت زیـرا شنیده طعم غـذایش زبـانزد است
دلبرا! یارا! نگارا!حال نامت هرچه هست! تا من افتادم ز چشمت، شیشه‌ی‌ عمرم‌ شکست...
داستـانِ شَبِ هِجـرانِ تو گُفتَـم با شَمع آنقَدَر سوخت که از گُفته پَشیمانَم کَرد
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی
دلتنگی ام کم از غم تنهایی تو نیست من هرچه بی قرارترم بی صدا ترم! 😔💔
گفتمت از تهِ دل با من مسکین بِنِشین نشنیدی و رها کردی و رفتی تهران
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش