eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای سحرخیزتر از صبح! بیَفشان مویت که نسیم از دَمِ گیسوی تو جان می‌گیرد
مقدس است برایم نگاه کردن تو سرِ قرار همیشه اگر وضو دارم! مرا رها شدن از درد عشق ممکن نیست عجب توقع بیجایی از سبو دارم من از لجاجت این روزگار می‌ترسم نمی‌برم به لب آن را که آرزو دارم!
به سر زلف تو آنگونه دلم محتاج است که به دستانِ من آن موی پریشان، محتاج بعد دیدار تو هرروز دعا می‌کردم که به کافر نشود هیچ مسلمان، محتاج
ایستگاه سلام زیبایی اش به هم زده نظم قطار را این ایستگاه می برد از دل قرار را بر شانه های باد رها گشته پرچمی دلبر گشوده گیسوی دنباله دار را مجبور می شویم که دیوانه ات شویم عشقت گرفته از دل ما اختیار را در حسرت نگاه تو عمری چشیده ام با زخم های خود نمک انتظار را آهوی دل به پنجره فولاد بسته ام تقدیم می کنم به شما این شکار را
مثل‌سرداری‌اسیرم،“اعتباری‌سوخته” تو‌زمستانی‌لطیفی،من‌بهاری‌سوخته شهر‌بعد‌از‌جنگم‌و‌آرامشم‌طوفانی‌است مانده‌از‌ایل‌و‌تبارم‌یادگاری‌سوخته شرح‌تنها‌بودنم‌تنها‌همین‌یک‌مصرع‌است: "کنج‌ریلی‌دور‌افتاده،‌قطاری‌سوخته" دردلم‌شوری‌به‌پا‌از‌حسرت‌دوران‌اوج بی‌قراری‌زخمه‌ام‌مثل‌سه‌تاری‌سوخته باختم‌خود‌را‌به‌پایت‌،‌از‌غرور‌سرکشم پاکبازی‌مانده‌با‌دار‌و‌نداری‌سوخته
گرچه او هرگز نمی‌گیرد زِ حال ما خبر درد او هرشب خبر گیرد زِ سر تا پای ما
حیف است بلاتکلیف بمانند ! به هر قیمتى شده میخرم تمام شب بخیر هاى به مقصد نرسیده ى مخابرات را..
و من چگونه بی تو نگیرد دلم اینجا که ساعت و آئینه و هوا به تو معتادند
خواستے دلتنگیم را در دلم پنهان ڪنم، عاشق و انڪار دلتنگے؟مسلمان و دروغ؟
دلتنگی ام کم از غم تنهایی تو نیست من هرچه بی قرارترم بی صدا ترم!
شعر من تقديم چشمان شما.. يادش بخير روز هاي تا به شب بي انتها.. يادش بخير اي تمام شعرهايم تا ابد تقديم تو بالهاي شعر ِ پرواز شما ..يادش بخير گفته بودم مي شود چشمان تو سهمم شود؟ آنهمه انکارها .. اصرارها .. يادش بخير قول داديم از تمام قصه ها ..سَرتر شويم آنهمه ديوانگي و خنده ها يادش بخير ياد داري از تمام زندگي سهم مني؟ گفته بودم ميروي..از پيش ما..يادش بخير گفتي از من دل بريدي..خسته اي از سرنوشت دل سپردي آخر آنجا..؟ اي " شُما ! "...يادش بخير از تمام زندگي اين عشق سهم من نشد اي تمام قصه ها و غصه ها ..يادش بخير پشت آن عکس صبور از چهره ات بالاي تخت مينويسم بهترين درد آشنا...يادش بخير
[خِشت اول را اگر زهرا گذارَد در بقیع تا ثریا می رود دیوار ایوان حسن ...] 💚
خوشبخت ترین مردم دنیا ماییم زیرا که غلام حسن زهراییم💚
...❤️ در جنگ جمل شجاعتت جالب بود حیدر به ید قدرت تو فاخر بود مردی که زمین زد جَمَلُ الشّیطان را حسن ابن علی ابن‌ابیطالب بود... 🌱
حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است علیه السلام
هزاران سال نوری دورم از چشمانت اما عشق چنان آورده نزدیکت که باور دارم اینجایی...
‌‌‌‌‌  از خــدا ساده بپرسی ڪہ تو اصـلا هستـی؟گریہ ات باعث تڪرار سوُآلَٺ باشد
✨ زندگي كوتاه تر از اونيه كه وقتمون رو براي تنفر از كسي تلف كنيم. عاشق باشید و عشق بورزید☺️
گفته بودی که گلم شعر مرا میفهمی اینهمه بوسە زدم لای غزل فهمیدی؟
دوستت دارم آیا به تو ربطی دارد؟😁✌️
کم باش... ولی باش! نبودن که هنر نیست... 🖇💌
نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم . فقط بگو لقب "شاعری" به من ندهند بگو که من دل خونی ازین لقب دارم . و بی تو این همه شعری که هیچ می ارزند و بی تو دفتر شعری که بی سبب دارم . ببین به چشم خودت، بی تو سرد و متروک است همیشه خانه ی عشقی که آن عقب دارم . تو چند ساله شدی؟! آه! چند ساله شدم؟ کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟ . بیا و این دم آخر کنار چشمم باش مباد بی تو بمیرم ... چقدر تب دارم
از زندگی بدون تو سیرم، قبول کن! باید که مرگ را بپذیرم، قبول کن! باید دعا کنی که بمیرم به جرم عشق باید دعا کنی که بمیرم... قبول کن! آشوب گیسوان تو با من چه کرده‌است؟ در چنگ سرنوشت اسیرم، قبول کن! دیگر به چشمِ باغ به حالم نظر مکن من تک‌درخت خشکِ کویرم، قبول کن! فوّاره‌ام، که گرم زمین‌خوردن‌ام هنوز از من گذشته اوج بگیرم، قبول کن! هرچند رفته‌رفته به پایان رسیده‌ای من تازه ابتدای مسیرم، قبول کن...
بیهوده چرا خرجِ محبت!؟ ثمری نیست... بی پول در این دهکده وا،هیچ دری نیست... بدجور گرفتار تجمل شده دلها جای گله ای نیست اگر همسفری نیست...
یک قطره ولی تشنه‌ی دریا شدنم یک ذرّه ولی به فکرِ معنا شدنم از خود نگریزید که تنها بشوید کشتند مرا به جرمِ تنها شدنم... ‏
گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است جرمی که نوشتند به پای همه‌ی ما در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم سوزانده شدن باد سزای همه‌ی ما
چه دردی بدتر از آن که بخواهی و نخواهد او تو تا پیری کنی یادش ولی اصلا نداند او😔
ما متهم ردیف اول هستیم عاشق شده ایم،جرممان سنگین است!
دلخوش نشسته ام که شاید گذر کنی لعنت به شایدی که مهیا نمی شود💔