لذت این مرگ را آرام در کامم بریز
این که زجرم میدهی از زخم کاری بهتر است
#حسین_دهلوی
با اشک میخورم مِی و بر من حلال باد
آبِ حرام خویش٬ که با آب شستهام...
#حسین_دهلوی
در دلم غوغاست؛ اما رازداری بهتر است
چشم می دوزم به در... امیدواری بهتر است
#حسین_دهلوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خویش را در جادهای بیانتها گم کردهام
بعد تو صدبار راه خانه را گم کردهام
من غریبافتادهای بی تکیهگاهم؛ سالهاست
کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کردهام
از عبادتهای حاجتمند خود شرمندهام
گاه میبینم تو را بین دعا گم کردهام!
شیشهی عطرم که حیران در هوایت مدتیست
هستی خود را نمیدانم کجا گم کردهام
زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟
گندمی را زیر سنگ آسیا گم کردهام...
#حسین_دهلوی
از من چه ماندهاست در این کارزار عشق؟
زخمی بهروی پیکرِ برباد رفته ای...
#حسین_دهلوی
شمع جانم را شبی آتش زدی در بین جمع
خوب میدانی کجا باید بسوزانی مرا...
#حسین_دهلوی
از آن زمان که رقیبم به حال من خندید
ندیده اشک مرا هیچکس، مگر نامه
به حکم غیرت من، چون که نام توست بر آن
نمی شود بسپارم به نامه بر، نامه
#حسین_دهلوی
کاش روزی حال و روز بهتری پیدا کنم
گوهری بی قیمتم؛ انگشتری پیدا کنم
عکست از اشک روان من مکدر شد؛ ببخش!
می روم سنگ صبور دیگری پیدا کنم
کشتی جانم به سوی مرگ راه افتاده است
سخت می ترسم؛ مبادا لنگری پیدا کنم!
#حسین_دهلوی
"به روی نامههایت قطرهٔ اشک است غمگینی"!
تو می پرسیدی و با چشمِ خون انکار میکردم
#سجاد_سامانی
خطوطِ چهرهی من٬ شرحِ حالِ عاشقی است
نگاه کن که پس از «او» چه خواندنی شدهام!
#حسین_دهلوی
این زن ڪه دستش را رها ڪردی
قسمت شـده مـرد خـودش باشد
چـشم از هـمه عـالـم بــپوشاند
فڪرش پی درد خـودش باشـد...
#مریم_قهرمانلو
شکستنی شده ام اعتراف میکنم، اما
ز جنس شیشه ی عمر توام مزن به زمینم!
#محمدعلی_بهمنی
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه !؟
چه کرد با دل من آن نگاه شـیرین، آه!
#فریدون_مشیری
آن قدر نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم
تا در بُنِ این دفترمان خاطره گشتیم
آن قدر نگفتیم و نگفتیم و نگفتیم
تا سوی قطار ابدیت شده، رفتیم
#هماسمیعزاده🌿
کاش روزی حال و روز بهتری پیدا کنم
گوهری بی قیمتم؛ انگشتری پیدا کنم
عکست از اشک روان من مکدر شد؛ ببخش!
می روم سنگ صبور دیگری پیدا کنم
کشتی جانم به سوی مرگ راه افتاده است
سخت می ترسم؛ مبادا لنگری پیدا کنم!
#حسین_دهلوی
درب و داغانم و ناکوک ،مرا می فهمد
هرکه از عرش زمین خورده و بیچاره شده
یا خیالی به سرش بوده و با حادثه ای
کاخ رویاش فرو ریخته آواره شده
بد بهم ریخته احوال دلم چون مردی
که نظر خورده ی چشمان حسود است ولی
هر بلایی که سرش آمده مردم گفتند
خوردن چوب خطا بوده و کفاره شده
مثل شیخی که شده شهره ی تقوا، به تقی
وا شده قفل دلش ،مانده که یکباره چطور!؟
با وجود همه ی ذکر و دعاهای شبش
غرق و دلبسته ی یک دختر بدکاره شده
مثل آن قطره ی باران که عطش داشته تا
به زمین بوسه زند ،غرق شود در دل آن
شادمان آمده از بخت بدش در حوضی
مهره ی بازی تکراری فواره شده
نامه ی عاشق دلسوخته ای هستم که
وقت تقدیم گرفتار خجالت شده است
آنقدر رفته و در آمده هربار از جیب
هر کجا تا به تنش بوده زهم پاره شده
گیج و نافرم ترین حالت یک انسانم
بعد تفسیر شدن های غلط در جمعی
که به لیچار توهم زده ها مهمانِ
اشک سردی است که منجر به غزلواره شده
#محمدجواد_منوچهری
@gida13
بين اين مردم عاشق کش
معشوقه فروش...
مگذارم،
مگذارم،
مگذارم،
مگذار...
#علیرضا_آذر
#یابنالحسن.. 🍃
باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی
باز آ که باز عدل علی را علم کنی
#یوسف_رحیمی
#سهشنبههاےمهدوے🌱
گفتند که تعریف تو ازعشق چگونه است
شیرینیِ تلخیست که جان بخشد و گیرد!
#حسین_فروتن
اگر حس چشایی نیست کار چشم، پس از چیست
که من تا دیدم آن بت را یقین کردم که شیرین است
#معنی_زنجانی
خودت شیرین غزل شیرین لبت شیرین تر از شیرین
مگر فرهاد هستم من که یارم این چنین شیرین ؟
#راحم_تبریزی