eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
زود میمیرند شاعر ها به دست شعرشان پا قدم های بـدی دارند این خودکـار ها
آنقدر بے تو حال دلم بارانے ست ڪه باران بر حال دل من ڪَریست
تا بوسه ای به من از لب دلستان رسید جانم به لب رسید و لب من به جان رسید
این دردے درونم ڪرده اما صبر دل ِ دارد
چه وحشی کرده چشمانت دل آهوی اهلی را چنان بیدل که با شعرش پریشان کرده دهلی را خرامان رفتنت در کوچه بدجوری خرابم کرد شبیه حال مجنونم که تا می دید لیلی را...
قبله ی حاجات من چشمان توست و دلم در هوای وصل آغوشت عجیب بی قرای میکند
با همین چشم که شد دلخوشــی ام عاقبــــــت جان خودت میکشـــــی ام😍❤️ 😂 😂🌸
. تنها سپاس از عشق خودکار است دنیـــا به شـاعرها بدهکـار است
صـد استخــاره زدم بر آیـــات دلم فــعل «اُحــبّ» در همـــه آیات شد پدیـد تشـدید در احبّ پر از ریزه کاری است یعنی که دوست دارمــت این روزها شدید
خوش مزه تر از طعم لب تو عسلی نیست خوش رنگ تر از چشم قشنگت غزلی نیست وقتی مژه ات عقربه ی قبله نما هاست جز یاد تو و چشم تو خیر العملی نیست جایی که تو هستی چه جهنم ؟! چه بهشتی ؟! گویا تر از این جمله که ضرب المثلی نیست من باشم و تو باشی و دلشوره ی دیدار شیرین تر از آن لحظه ی زیبا به علی نیست پیرم ... کمکی دیر شد اما بغلم کن در کار دل و عشق که ضرب الاجلی نیست خالی نشد از یاد تو یک لحظه ام ای عشق جز نام تو در خاطر من لم یزلی نیست
پیش از آنی که بخواهی از کنارت می روم تا بدانی عذر ما را خواستن، کار تو نیست...
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ، ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ، ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺧﺪﺍ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﺪ...
چون صاعقه در کوره‌ی بی‌صبری‌ام امروز از صبح که برخاسته‌ام ، ابری‌ام امروز...
🍃🌸 من سیصد سال با داروهای مختلف مردم را مداوا کردم و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هیچ دارویی بهتر از محبت نیست ...! کسی از او پرسید : و اگر این دارو اثر نکرد چه ...؟ لقمان حکیم لبخند زد و گفت : مقدار دارو را افزایش بده ...! .
از فاصله‌ها خسته ، محتاج به آغوشم ! باید تو بلد باشے بر سینه فشردن را
همین که حوصله شعر خواندنی داریم غنیمت است در این روزگار بی‌برکت ...
گيسوانت همه ي مساله ها بود،بشين تا تو را درك كنم مساله را بازش كن!
دلم خوش است می آيی تو هم به ديدارم مگر سفارش اسلام ، رفت و آمد نيست؟
دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین خود نعشِ خود به شانه گرفتم، گریستم...
از کوتهی ماست که دیوار بلندست…
علیه‌السلام 🔹خوشه‌چین🔹 مرا مباد که با فخر همنشین باشم غریب‌وار بمیرم، اگر چنین باشم به چشم من همه از من بزرگوارترند به خواب نیز ندیدم که بهترین باشم... نمی‌شود ز سرم سایۀ تواضع دور گر آفتاب شوم باز هم همین باشم نشسته‌اند به سکّوی آسمان، یاران عروج من همه این بس که بر زمین باشم... هوای مال نکردم که خون دل بخورم خیال جاه ندارم که در کمین باشم رفیقِ نغمۀ مستانِ راستگو بودم مرید غیرت پیرانِ راستین باشم... درخت شعر مرا بار، جز تواضع نیست مرا کمال همین بس، که خوشه‌چین باشم... نجات داد مرا سایۀ ولای علی علی نخواست سرافکنده، شرمگین باشم... علی نخواست بیفتم به آستانۀ خلق دچار منّت هر کهنه‌آستین باشم علی زدود غبار از وجود تاریکم علی نخواست گره‌گیر کفر و کین باشم یقین که دست علی، دست راستین خداست اگر هلاک کنندم بر این یقین باشم بر این مکاشفه از روز اولین بودم بر این مشاهده تا شام واپسین باشم... فدای تربتش، آن تربت غریب شوم! گدای خانه‌اش، آن خانۀ گلین باشم مگر علی نپسندد، وگرنه تا هستم غلام حلقه به گوش امام دین باشم...
از باغ می برند چراغانیت کنند  تا کاج جشن های زمستانیت کنند پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
‍ ‍ 🌱🍂🌱🕊🌱🌸 🍂🌿🍃🌿🍂 🌱🍃🌼 🕊🌿 🌱🍂 🌸 ‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش دوباره زنده کن این خسته‌ی خزان زده را حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش کویر تشنه‌ی عشقم، تداوم عطشم دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را دوباره در تن من روح نوبهاران باش بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین به باغ خسته‌ی عشقم، هزاردستان باش 🌹
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ مرا درقلب خود کُشتی و از دنیاز خود راندی گمان می‌کردم ای بیرحم بین ما قراری هست تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو ولی ای بی وفا از بی وفا هم انتظاری هست چو در قلب تو می تازند بعد از من رقیبانم به یاد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست اگر یک عمر هم در بستر آرامشت باشی بدان ای رود! در پایان راهت آبشاری هست ━━━━💠🌸💠━━━━
خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد، گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صميمانه به او گفت سلام... گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی، عشق، اسارت، همه بی معنا بود . . . . 🌹🌹🌹