eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تن بلورین ماه من! مویت شب یلدایی است این‌همه محشر شدن اسراف در زیبایی است فکر مضمون جدیدم، قیس تکراری شده نه نمی‌گویم که چشم سرمه‌ات لیلایی است باربی هستی و زن‌های حسود پایتخت بحث داغ روزشان، جراحی زیبایی است وعده‌ی "چون تو شدن" همراه با میکاپ و مِش تازگی‌ها بهترین راه درآمدزایی است جای پایت بهترین آب‌وهوای نقشه‌هاست هر جزیره در هوایت نام آن هاوایی است پیش قند بوسه‌هایت تا کمر خم می‌شود شاه قاجاری که نقش استکان چایی است گوشوارت توامان گیلاس همرنگ شراب درصدی از این دو قطره آخر گیرایی است با خیالت می‌نوازد ضرب و تصنیفش ملوک: نرم‌نرمک تا لب چشمه، قدی "رعنا"یی است نازخاتون! چشم برنو! مو دم‌اسبی! کج کلاه! بختیاری زاده‌ای یا ایل تو قشقایی است؟ تازه می‌فهمم چرا مانده خدا تنها هنوز هرکسی که عاشقت شد، چاره‌اش تنهایی است!
بر امید آنکه یکدم او طبیب من شود هرکجا دردیست میخواهم نصیب من شود...!
پشیمان است هرکس عشق را پنهان نگه دارد پشیمان تر کسی که عشق خود را برملا کرده!
غرق در حسرت اینچنین ویران نکن کاشانه‌ام را با غمت تار کردی کلبه‌ی ویرانه‌ام را با غمت اندکی برگرد وقتی بی تو مجنونم چنین غرق در حسرت نکن افسانه‌ام را با غمت شاعرت را مست کن با چشم زیبایت کمی خسته کردی واژه‌ی دیوانه‌ام را با غمت کاش در میخانه‌ات یک ذره دریابی مرا روز و شب خالی نکن پیمانه‌ام را با غمت با نبودت غرق در دنیای تاریکم نکن از چه رو دلگیر کردی خانه‌ام را با غمت مهدی ملکی 🌸🌱
پا به پا کردم و جان کندم و گفتم آخر دوستت دارم و گفتی نظر لطف شماست...😒😩
عاشقان پیدا و دلبر ناپدید در همه عالم چنین عشقی که دید نارسیده یک لبی بر نقش جان صد هزاران جان‌ها تا لب رسید َ 🌸🌱
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ راه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ای من برای رد پاهایت خیابانم هنوز... ━━━━💠🌸💠━━━━
اوایل حسرت و لرزش اواخر در تب گیجی دلم را دست تو دادم تو گفتی از دل اخراجی تو میدانی که من وابسته ات هستم ولی افسوس نداری قصد دل دادن که یعنی مرگ تدریجی اگر خیری برایم داشتی باید که می‌ماندی ولی اکنون ببین افتاده ام در وضع بغرنجی اگر هم دوست دارَم بوده ای روزی که می‌گفتی نه در اشعار پنهانی نه با تصویر شطرنجی اگر مشتاق دیدن بود می آمد اگر هم نه همین وضعی که میبینی منم آن عشق اخراجی
اگر نامهربان بودم حلالم کن خداحافظ اگر بار گران بودم به چالم کن خداحافظ اگر ناراحتی از من اگر یک غصه هم داری بزن بر صورتم سیلی زوالم کن خداحافظ زبانم لال اگر روزی بدیدی از منم خیری فراموشش بکن اصلا محالم کن خداحافظ
یک گفتم و دیدم نماند تسکینِ دلِ مضطرم، ! صیامی
رفته ام گرچه دلم منتظر برگرد است چقدر صبر از این زاویه اش نامرد است
‌ ‌آیینه‌ام، به جای خودت دوست دارمت از پشتِ چشمهای خودت دوست دارمت مثل عقاب کوه مه آلود...ماه من! در شرجیِ هوای خودت دوست دارمت گیرم گناه گفتنِ این جمله را هنوز ننوشته‌ای به پای خودت: دوست دارمت گیرم در آخرین شب دنیا گره زدم خود را به ماجرای خودت... دوست دارمت تقویم را رها کن و باور کن ای عزیز امروز از ابتدای خودت دوست دارمت امروز با حسابِ دلِ من برو بگیر یک دسته گل برای خودت دوست دارمت امروز رو به ساحل دریا کن و ببین همراه موج های خودت دوست دارمت تو ماه کودکی منی تا تهِ جهان بی وقفه پا به پای خودت دوست دارمت آیینه ات منم نشوی عاشق خودت! اصلاً خودم به جای خودت دوست دارمت! تنها فقط برای خودِ «دوست دارمت» تنها فقط برای خودت دوست دارمت شاید تویی که با لب من حرف می زنی یا من که با صدای خودت دوست دارمت...