از خواب ناز کودک من پا نمیشود
میخواستم که پا شود اما نمیشود
هاجر اگر دوید به زمزم رسید، آه
سعی رباب، ختم به دریا نمیشود
چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم
با تیر هم گلوی علی وا نمیشود
چشم امید من به ابالفضل بود، آه!
عباسِ روی نیزه که سقّا نمیشود
بیفایده است سعی شما نیزهدارها
سر کوچک است بر سر نی جا نمیشود
من رو زدم به نیزه، علی را به من نداد
این نی چه محکم است چرا تا نمیشود
خم شو برای خاطرم ای چوب، رحم کن!
از پای نیزه خوب تماشا نمیشود
#امام_حسین 🏴
#محسن_ناصحی
---«یا صاحب الزمان (عج)»---
بحقِ جدِ اطهر و،به عمه ی فهیمِ خود
بحقِ دیده ی تر و،به آن دلِ رحیمِ خود
بحقِ جهد و کوششِ،ساقیِ دشتِ کربلا
مرا تو میهمان نما،به منزل و حریمِ خود
بیا و با ظهورِ خود،عاشقِ دلشکسته را
رها ز غصه ها نما،به چهره ی بسیمِ خود
ز سویِ حق هدایتِ،بشر به عهده ات بُوَد
بیا نشانمان بده،مسیرِ مستقیمِ خود
کشتیِ بادبانیِ،میانِ آب مانده را
به ساحلِ صفا رسان،به یاریِ نسیمِ خود
بگویمت در این زمان،ز جرم و اشتباه ما
بارِ دگر گذر نما،به سنتِ قدیم خود
برایِ آنکه من شوم،همیشه با تو آشنا
به کویِ خویشتن نما،دلِ مرا مقیمِ خود
غمِ تو هست بیکران،از این سبب بگویمت
به روزهایِ پر غمت،مرا نما سهیمِ خود
بهارِ مردمان بیا،جانِ دوبارهای رسان
به جسمِ ناتوانِ ما،به همتِ عمیمِ* خود
*عمیم:تمام،کامل
#عباس_کامیارمهر
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
بیا از آفتاب امشب بخوانیم
بیا از آب آب امشب بخوانیم
پَرِ قنداقه را باهم بگیریم
بیا "بس کن رباب" امشب بخوانیم
#حسن_لطفی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست...
وقتی به پابوس لبش نائل نشد باران
یعنی در رحمت به روی آسمان بستهست
خیلی تلظی میکند آب فرات؛ اما
راه وصال او به دریا همچنان بستهست
آری، رجزهای علی اکبر و قاسم
شرح تلظی لب طفل زبان بستهست
دفع بلا کردهست از جان امام خویش
او عهد با مولای خود تا پای جان بستهست
میخواست بابایش ببوسد حنجر او را
اما مسیر بوسه را تیر و کمان بستهست...
#محسن_حنیفی
هم اول روضه نام اصغر (ع) آورد
اشک همه را چه بی هوا در آورد...
مجلس ضربان گرفت و تا مقتل رفت
بلوا شده بود و شمر خنجر آورد...
#محمدجواد_منوچهری
#شب_هفتم_علی_اصغر🏴
فقط مقابل زینب نـبـوده اسـت سَـری
سَری به نیزه بلند است روبروی رباب
#مجیدتال
از هرچه بگذریم روضه اصغر(ع) نمی شود
چون زخم سرگشوده است که بهتر نمی شود
از حرمله رسید داغ عظیمی که تا ابد
با هر مصیبتی شبیه وبرابر نمی شود
شش ماهه را ز پای شیر مگر می شود گرفت!!!؟
باشد، ولی به دست تیر که دیگر نمی شود
اصلا به پای جرم های پدر هیچ کودکی
در هر مرام و کیش ومحکمه کیفر نمی شود
شرمنده گشت روی آب و گلویی که تر نشد
اما فقط سه شعبه وقف کبوتر نمی شود
بر روی نعش های غرق به خون گرچه تاختند...
بر روی جسم شیرخواره که آخر نمی شود
بر روی راس نی تمامی سرها قبول چشم
شش ماهه را نگو دوباره که باور نمی شود
#محمدجواد_منوچهری
#یا_باب_الحوائج
#یاحضرتعلیاصغر 🏴
پسرم میروی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دل نگران پسر فاطمهام
#سیدحمیدرضابرقعی
♡••
حاجتهاے بزرگِ خودتان را
از آقازادههاے ڪوچڪِ امامـحُسین
حضرتِعلیاصغروحضرتِرُقیہ؏بگیرید..
#حاجآقامجتبۍتھرانۍ
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
با تیر سـه شـعبه خـبری آوردند
از مـیـدان، یاس پـرپـری آوردند
در پاسخ چشمهای بیتاب رباب
قـنداقـهی سـرخ پـسـری آوردند
━━━━💠🌸💠━━━━
#محرم
#فروغ_زمانی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
چگونه داغ تو باشد جگر کباب نباشد
چگونه نام تو باشد سخن از آب نباشد
به رغم خواندن لای لای عمه خواب نرفتی
زمان غربت بابا که وقت خواب نباشد
به حنجر پسری اینچنین سه شعبه نخورده
محاسن پدری اینچنین خضاب نباشد
ز گبر و کافر و از هر شکارچی که بپرسند
بریدن گلوی نازکی صواب نباشد
خراب کرد گلوی تو را سه شعبه ی داغی
چگونه حال دل مادرت خراب نباشد
نداشت شیر، تو بودی و، شیر داشت، نبودی
برای مادر از این سخت تر عذاب نباشد
کنار نیزه ی تو مادری دوباره کتک خورد
خدا کند که عروس ابوتراب نباشد
سرت به نیزه بلند است در مقابل محمل
خدا کند که فقط محمل رباب نباشد
نجات می دهد از دست نیزه دار سر ت را
اگر رباب اسیر غل و طناب نباشد
شده ست مشکل زینب شده ست حاجت زینب
عروس فاطمه دیگر در آفتاب نباشد
شعر از گروه #یا_مظلوم
اَلا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا....
برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی
#سیدحمیدرضابرقعی
#السلامعلیالرضیعالصغیر
ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
به فدای سر گیسوی علی اصغر تو
خم شدی که تا مرا تنگ در آغوش کشی
قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو
نذر کردم همه دشت پر از من بشود
تا ببینی شدهام مثل علی اکبر تو
پیش پای تو به هم ریخته سر تا پایم
تا که درهم بخرد جنس مرا مادر تو
غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم
به تنش رخت اسارت بکند خواهر تو
استخوانهای تنم از غم تو خرد شده
تکهتکه شدم از غصه انگشتر تو
سینهام تاب ندارد که عمو گریه کند
حق بده پا بکشم روی زمین در بر تو
ای عمو گریه مکن! آه مکش! اشک مریز
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
#حسین_صیامی
بعد آن مَشکِ پارهی پسرش
شَرم دارد از این چرا زنده است
هر کجا شیرخواره میبیند
از نگاهِ رباب شرمنده است...
#مهدینظری
با خودم فکر میکنم گاهی
از حرم دل بریده بودم کاش
درد دوری کشیده بودم کاش
کربلا را ندیده بودم کاش
#سید_حمیدرضا_برقعی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
🏴از زبان تیر سه شعبه
قبول دارم در کربلا ثواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خدا گواه به سمت علی شتاب نکردم
به زهر، کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشۀ گلاب نکردم
هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم
دو راه داشتم: اصغر - حسین... ساده بگویم
که چشم بستم و از این دو انتخاب نکردم
به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم
شاعر: #محمدحسین_ملکیان
تصوّر کن که ظهری گرم باشد جنگ هم باشد
شمار دشمنان بسیار و عرصه تنگ هم باشد
تصوّر کن که بین لشکر دشمن نه تنها شِمر
که خولی باشد و صد حرمله نیرنگ هم باشد
کنارِ این همه جُرثومههای پست و بیاحساس
فقط کافی است اِبنسعْد پیشاهنگ هم باشد
جوانی بر زمین افتاده و دستِ حرامیها
نه تنها نیزه باشد، چوب باشد! سنگ هم باشد
چگونه میشود آیا که روی صورت یک زن
کنارِ جای زخم تازیانه ، چنگ هم باشد
تحمّل کردن سرها به روی نیزه جانکاه است
اگر از کربلا تا شام ده فرسنگ هم باشد
شبیه مادری که طفل او دارد عطش ، امّا
به دشمن رو زدن خیلی برایش ننگ هم باشد
سر خونینِ بابا را برای دختر آوردند
تصوّر کن که دختر بچّه اش دلتنگ هم باشد
#مهدی_خداپرست
#بهبهانهمحرم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم
مثل تو درد گرفته همه ی بال و پرم
گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما
پاره پاره شده حالا همه جای جگرم
ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند
گر ببینند که افتاده ای از پا پسرم
چشم من تار شده یا که تو کوچک شده ای
علی اکبر، علی اصغر شده ای در نظرم
خبرش پخش شده پخش شدی روی زمین
خبرش پخش شده ریخته ای دور و برم
من از این چند برابر شدنت فهمیدم
چقدر کینه به دل داشته اند از پدرم
بغلت میکنم و از بغلم میریزی
آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم
با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست
که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم
دارد از سمت حرم عمه ی تو میآید
ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
به روی دستِ پدر دست و پا مزن گلِ من!
تمامِ ارض و سماوات رفتهاند از حال ...
#نوید_نیّری
#علی_اصغرم
ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام
قدری به کمان بگیر دندان...آرام!
ای تیر!به حرفِ حرمله گوش نکن!
برگرد...نرو تو را به قرآن...آرام
#عارفه_دهقانی
به روی دست پدر غنچه ی تو پر پر شد
و جمع شد کف دستش گلاب بعد از تو
#علیاصغرِحسین
.
.
پسرم میروی آرام و پر از واهمه ام
بیشتر دل نگران پسر فاطمه ام
پسرم شادی این قوم فراهم نشود
تاری از موی حسین بن علی کم نشود
تیر حس کردی اگر سوی پدر می آید
کار از دست تو، از حلق تو بر می آید
خطری بود اگر، چاره خودت پیداکن
قد بکش حنجره ات را سپر بابا کن
آه بانو چه کسی حال تو را میفهمد
اصغر از فرط عطش سوخت خدا میفهمد
داغ در چهره تو چند برابر گشته
طفل سیراب شده خنده کنان برگشته
#سیدحمیدرضابرقعی
#شهادتحضرتعلیاصغر