تا گرفتارِ تو اَم، از همه آزادترم
با غمِ عشقِ تو از کُلِّ جهان شادترم
هر چه هستند به چشمانِ تو عادت دارند
وسطِ این همه من اَز همه معتادترم
با تو آن قصّهٔ شیرین به لبم شور شده
چون من از خسروِ دلباخته، فرهادترم
بس که در موجِ صدایت صدفِ احساس است
موقعِ صیدِ سخن از همه صیّادترم
چون تو از هر چه که خوب است به من خوبتری
من هم از گرمیِ این عاطفه مردادترم
هر چه نعمت که به دنیاست خدا داد به ما
عشق فریاد برآورد خدادادترم
هدفم از غزل این بود بگویم یک بار
تا تو هستی به دلم از همه دلشادترم.
#حسینعلی_زارعی
۸ شهریور ۱۴۰۱
شعر گفتن بعدِ بغض و گریه میچسبد ولی
حالمان را عطرِ یارِ رفته بهتر میکند
#مریم_قهرمانلو
۸ شهریور ۱۴۰۱
#صلاللهعلیکیااباعبدالله
انسان شناسی ام شده این گونه یا حسین
هر کس که خاک پای شما گشت، آدم است
#حسینصیامی
۸ شهریور ۱۴۰۱
#امام_حسین_علیه_السلام
طالبِ وصلیم ما را با تسلی کار نیست
ناله گَر از پا نشیند اشک میافتد به راه
#بیدل_دهلوی
۸ شهریور ۱۴۰۱
آخرین روز از محرم عشق غوغا میکند
در ضریح شاه طوس او روضه برپا میکند
رهبرم تا سر به روی مضجع سلطان گذاشت
بغض چندین سالهاش را گریه معنا میکند
#سائل
۸ شهریور ۱۴۰۱
۸ شهریور ۱۴۰۱
از کاسه ی شکسته نخیزد صدا درست
احوال ما مپرس که ما دل شکسته ایم...
#ميرزاجلالاسير
۸ شهریور ۱۴۰۱
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
من و ندیدن روی تو؟ نه! خدا نکند
#محمود_اکرامیفر
#صلاللهعلیکیااباعبدالله
۸ شهریور ۱۴۰۱
بغض
و
اشک
و
مشق
و
مرگ
و
درد
و
عشق
این هجا های کشیده میکشد آخر مرا ...
#مسیح_مسیحا
۸ شهریور ۱۴۰۱
در ما بہ ناز مینگرد دلرباے ما
بیگانہوار میگذرد آشناے ما
با هیچڪس شڪایت جورش نمیڪنم
ترسم بہ گفتگو ڪشد این ماجراے ما
ما دل بہ درد هجر ضرورے نہادهایم
زیرا ڪہ فارغست طبیب از دواے ما
#عبید_زاکانی
۸ شهریور ۱۴۰۱
این حسین کیست که
میرِ سِپَهَش عباس است
این چه خونیست که در
زُمره یِ حقُ النّاس است...
#امیرحسین_رضایے ...
۸ شهریور ۱۴۰۱
من و دامن خیالت که نه روز داند از شب
نه وصالی از فراقی نه حضوری از غیابی...
#نشاطاصفهانی
۸ شهریور ۱۴۰۱
زلف تو و عمر من؟ چه راه درازی!
چشم تو و حال من؟ چه روز سیاهی!
مسئلهی مرگ و زندگی، نظر توست
میکُشی و زنده میکنی به نگاهی...
#فاضل_نظری
۸ شهریور ۱۴۰۱
۸ شهریور ۱۴۰۱
یک خدا داریم یک میلیون و اندی کدخدا
کدخدایان بس کنیداین نسل مرتد می شود...
#مهدی_مختارزاده...
۸ شهریور ۱۴۰۱
ای آرزوی من، زکجا باز جویمت
تا همچو نی نوازم و چون گل ببویمت
تا بنگری چه می کشم از دوری ات دمی
بگذار پا به دیده ی من تا بگویمت
در خون خویش غوطه ورم تا به کوی تو
تا چون قلم طریق محبت بپویمت
گفتی که منتهای امید تو چیست؟ آه
ای منتهای آرزوی من، چه گویمت؟
از هرچه هست در همه عالم تو را گزید
خاطر، اگر که از همه عالم بجویمت
در چشم من یکی ز ره مردمی در آی
تا گرد ره به اشک ز دامن بشویمت...
#مهرداد_اوستا
۸ شهریور ۱۴۰۱
به قدر رم از این عالم ، توانی آرمید آنجا
که اینجا هر که سستی کرد نتواند رسید آنجا
رواجی نیست در محشر عبادات ریایی را
به سیم قلب نتوان ماه کنعان را خرید آنجا
به غربال بصیرت پاک گردان دانه ی خود را
که هر تخمی که کاری یک به یک خواهد دمید آنجا
ز خشکی خرده ای کز تنگ دستان در گره بستی
عرق خواهد شد و بر چهره ات خواهد دوید آنجا
اگر اینجا گشایی عقده ای از کار محتاجان
درِ جنّت به رویَت باز گردد بی کلید آنجا...
#صائب_تبریزی
#غزل_اخلاقی
رم : فرار
سیم قلب : سکه ی تقلّبی
خشکی خرده : خرده نان خشک
۸ شهریور ۱۴۰۱
.
خسته ام! سنگ نزن، هی نشکن روح مرا
شده ام عاشق یک آینه نشناس، چرا؟
#مهدی_اخوان_ثالث
۸ شهریور ۱۴۰۱
دارد تمام می شود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
تازه به شام می رسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو...
#علیاکبر_لطیفیان
۸ شهریور ۱۴۰۱
آیینه هم نگاه به بال و پرم نکرد
- با هیچ کس نگو - نفسی باورم نکرد
خود را میان گرد و غباری نهفته بود
ماندم چه خاک بوده کسی بر سرم نکرد
شاید نخواسته ست بیایی به دیده ام
اما چرا نخواستنش بهترم نکرد
آتش گرفته بود دل ... آیینه دیده بود
جز آتش نگاه تو خاکسترم نکرد
خود را شکستم آینه را بشکنم چرا
کاری که کرده بود ... دو چشم ترم نکرد
از تو سرودم ... آینه قدری بهانه بود
شعرم برای آنکه کمی باورم - نه - کرد
#روح_الله_عمران
۸ شهریور ۱۴۰۱
#حضرت_زینب_س_شام
#مجلس_یزید_ملعون
آمد زمان سخت اسیری میان شام
کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام
دروازه ی شلوغ و تجمع میان راه
ساعات سخت رد شدن از هجمه ی نگاه
از روی نیزه حال خراب مرا ببین
با آستین پاره حجاب مرا ببین
در شام داده اند به ما چه مدارجی!
با طعنه گفته اند به ما قوم خارجی
خندیده اند بر غم ما در ازای چه؟!
پوشیده اند رخت عروسی برای چه؟!
ارکان آسمان و زمین تیره می شوند
مردان مست شام به ما خیره می شوند
رقاصه ها کنار من آهنگ می زنند
زن ها ز پشت بام سویم سنگ می زنند
با ضرب کعب نیزه، به اجبار می برند
ما را برای چه سر بازار می برند؟!
حرفی نمی زنم که شدم از خجالت آب
زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟!
با دست بسته راهی دارالخلافه ام
از مجلس یزید حسابی کلافه ام
در بین طشت رفت سرت، نیمه جان شدم
با چشم خیس خیره سوی خیزران شدم
آنقدر زد به روی لبت در برابرم
دندان تو شکست، بمیرم برادرم
از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد...
باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟!
پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم
امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
۸ شهریور ۱۴۰۱
با سلام و خدا قوت
محکومیت اهانت به چادر همسر و دخترشهید خادم صادق در پاساژ
لطفا حمایت کنید.
https://farsnews.ir/my/c/162370
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
۸ شهریور ۱۴۰۱
دورے جاناݧ بود از دورے جاݧ تلختر
درشمار زندڪَانی نیسٺ ایام وداع..!!!
#صائب_تبریزے
۸ شهریور ۱۴۰۱
چرا بدون هم این عشق را حرام کنیم؟
برای بودنِ با هم، بیا قیام کنیم
بمان به حرمت این شعرِ عاشقانه، بمان
بیا به عشق، به این واژه احترام کنیم
تو آمدی که بگویی خدا نگهدارت
من آمدم که دوباره به هم سلام کنیم
چقدر حرفْ زیاد است پشت ما دو نفر
نرو که از خودمان رفع اتهام کنیم!
جدا شدیم مبادا که چشممان بزنند
جدا شدیم که این ترس را تمام کنیم
#سجاد_نوابی
۸ شهریور ۱۴۰۱
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
#امیر_خسرو_دهلوی
۸ شهریور ۱۴۰۱
۸ شهریور ۱۴۰۱
بیدل و خسته درین شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
#همای_شیرازی
۸ شهریور ۱۴۰۱
نگاه نافذ تو، پادشاهِ مقتدریست!
به چشمهای تو باید فقط بگویم "چشم"
#حسین_مرادی
🖇💌
۸ شهریور ۱۴۰۱
در خاطرم روانه شد و شب بخیر گفت
گفتم که در نبود تو شبها بخیر نیست...
#فرامرز_عرب_عامری
#شب_بخیر 🌙
۸ شهریور ۱۴۰۱
۸ شهریور ۱۴۰۱