دارد تمام می شود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
تازه به شام می رسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو...
#علیاکبر_لطیفیان
آیینه هم نگاه به بال و پرم نکرد
- با هیچ کس نگو - نفسی باورم نکرد
خود را میان گرد و غباری نهفته بود
ماندم چه خاک بوده کسی بر سرم نکرد
شاید نخواسته ست بیایی به دیده ام
اما چرا نخواستنش بهترم نکرد
آتش گرفته بود دل ... آیینه دیده بود
جز آتش نگاه تو خاکسترم نکرد
خود را شکستم آینه را بشکنم چرا
کاری که کرده بود ... دو چشم ترم نکرد
از تو سرودم ... آینه قدری بهانه بود
شعرم برای آنکه کمی باورم - نه - کرد
#روح_الله_عمران
#حضرت_زینب_س_شام
#مجلس_یزید_ملعون
آمد زمان سخت اسیری میان شام
کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام
دروازه ی شلوغ و تجمع میان راه
ساعات سخت رد شدن از هجمه ی نگاه
از روی نیزه حال خراب مرا ببین
با آستین پاره حجاب مرا ببین
در شام داده اند به ما چه مدارجی!
با طعنه گفته اند به ما قوم خارجی
خندیده اند بر غم ما در ازای چه؟!
پوشیده اند رخت عروسی برای چه؟!
ارکان آسمان و زمین تیره می شوند
مردان مست شام به ما خیره می شوند
رقاصه ها کنار من آهنگ می زنند
زن ها ز پشت بام سویم سنگ می زنند
با ضرب کعب نیزه، به اجبار می برند
ما را برای چه سر بازار می برند؟!
حرفی نمی زنم که شدم از خجالت آب
زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟!
با دست بسته راهی دارالخلافه ام
از مجلس یزید حسابی کلافه ام
در بین طشت رفت سرت، نیمه جان شدم
با چشم خیس خیره سوی خیزران شدم
آنقدر زد به روی لبت در برابرم
دندان تو شکست، بمیرم برادرم
از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد...
باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟!
پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم
امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
با سلام و خدا قوت
محکومیت اهانت به چادر همسر و دخترشهید خادم صادق در پاساژ
لطفا حمایت کنید.
https://farsnews.ir/my/c/162370
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
دورے جاناݧ بود از دورے جاݧ تلختر
درشمار زندڪَانی نیسٺ ایام وداع..!!!
#صائب_تبریزے
چرا بدون هم این عشق را حرام کنیم؟
برای بودنِ با هم، بیا قیام کنیم
بمان به حرمت این شعرِ عاشقانه، بمان
بیا به عشق، به این واژه احترام کنیم
تو آمدی که بگویی خدا نگهدارت
من آمدم که دوباره به هم سلام کنیم
چقدر حرفْ زیاد است پشت ما دو نفر
نرو که از خودمان رفع اتهام کنیم!
جدا شدیم مبادا که چشممان بزنند
جدا شدیم که این ترس را تمام کنیم
#سجاد_نوابی
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
#امیر_خسرو_دهلوی
بیدل و خسته درین شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
#همای_شیرازی
نگاه نافذ تو، پادشاهِ مقتدریست!
به چشمهای تو باید فقط بگویم "چشم"
#حسین_مرادی
🖇💌
در خاطرم روانه شد و شب بخیر گفت
گفتم که در نبود تو شبها بخیر نیست...
#فرامرز_عرب_عامری
#شب_بخیر 🌙
از عشقِ مخفیانه چه جرمی بزرگتر؟
شاید سبک شدی دلِ من،
اعتراف کن !
#سجاد_رشیدیپور
دوسش دارم این 🤗اااا
اگرچه زخم عشقت را به قلبم کاشتی اما
ازین که زودتر عاشق نشد قلبم پشیمانم...
#مهدی_فرهادی
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
#باباطاهر
ای رویِ تو مهرِ عالمآرای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به از منی، وای به من
ور با همهکس همچو منی، وای همه
#ابوسعید_ابوالخیر
یار دل بُرد و پیِ بردنِ جان وعده نمود
شادمانیــم که یـک بار دِگر می آیـد! 🌱
#هلاکی_همدانی
معلم خندید و گفت: زمین گرد است و من مانده ام در این خیال که روزی تو را در انتهای جهان خواهم دید!
#هوشنگ_ابتهاج
بر من به چشم کشتهی عشقت نظر کن
پروانههای مرده با هم فرق دارند ...!
#فاضل_نظری
گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد
کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمیخیزد
#صائب_تبریزی
ما آنچه کـردهایم، فـدای تـو، سر بـه سر
ای سنگدل! چه مانده که با ما نکردهای؟
#صائب_تبریزی
ما از امیدها همه یکجا گذشتهایم
از آخرت بریده ز دنیا گذشتهایم
از ما مجو تردد خاطر که عمرهاست
کز آرزوی وسوسهفرما گذشتهایم
#صائب_تبریزی