نمی آیی به بیداری چو در آغوش من شبها
رها کن تا بدزدم بوسه ای در خواب ازان لبها😋
#صایب
شب بخیر دوستان✌️😴
این طرف شعر و غزل ها همه را آزرده
آن طرف عشق به اشعار خودش میبرده
دوستش داری و او هم نظرت نیست که نیست
رسم دنیا شده این بازی برهم خورده
گفته بودند که در دل دل یکدل شده باشد
ما که دیدیم یکی زنده و آن یک مرده
#سید_طباطبایی
گرچه دارم در بغل چون هاله تنگ آن ماه را
همچنان از شرم، جای او در آغوشم تهی است
#صائب_تبریزی🌸
#شب_بخیر 🌙
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت
که زخمهای دل خون من علاج نداشت
تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت
منم! خلیفه تنهای رانده از فردوس
خلیفهای که از آغاز تختوتاج نداشت
تفاوت من و اصحاب کهف در این بود
که سکههای من از ابتدا رواج نداشت
نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم
چراغ نه! که به گشتن هم احتیاج نداشت
#فاضل_نظری
بر من به چشم کشتهی عشقت نظر کن
پروانههای مرده با هم فرق دارند ...!
#فاضل_نظری
مطمئنی که بجز عشق نمیخواهی تو
پس چرا دلبر من علت هر آهی تو
شایدم شیوهٔ دلبر شدنت اینگونه است
در شبانگاه سیاهم چِقَدر ماهی تو
#سید_طباطبایی
صائب تو را که طاقت دیدار یار نیست
از انتظار دوست چه حاصل، چه فایده؟
#صائب_تبریزی
بَستهام چشم از تماشایِ
زلیخای جهان
چشم آن دارم که با یوسف
به زندانم کنند...
#صائب_تبریزی
غزل ۴۸۵۹:
چون صدف در حلقهی دریادلان خاموش باش
با دهان گوهرافشان پای تا سر گوش باش
صرف استغفار کن انفاس را در خانقاه
در حریم میکشان گلبانگ نوشانوش باش
نغمهی عشاق را شرط است حسن استماع
در حضور بلبلان چون گل سراپا گوش باش
تا شود گلگونه مینای گردون خون تو
همچو صهبا تا درین خمخانهای در جوش باش
با کمال هوشیاری چون به مستان برخوری
زینهار اظهار هشیاری مکن، مدهوش باش
میکند میخواره را گفتار بیش از باده مست
چون نهادی لب به لب پیمانه را خاموش باش
هدیهی ما تنگدستان را به چشم کم مبین
از مروت بر سر خوان تهی سرپوش باش
پردهی نیش است هر نوشی که دارد این جهان
بر نمیآیی به زخم نیش، دور از نوش باش
تا شود چون شمع از روی تو روشن دیدهها
با زبان آتشین در انجمن خاموش باش
بی زر از سیمینبران داری اگر امید وصل
مستعد صد بغل خمیازهی آغوش باش
از زبان نرم دشمن احتیاط از کف مده
بر حذر زنهار صائب زین چهِ خسپوش باش
#صائب_تبریزی
🌱
به عشق بگویید:
هرچه گشتیم،
ماندگارتر از رفاقت نیافتیم
تو هم اگر اهل ماندنی
کمی رفیق باش.
#جلال_حاجی_زاده
#زیارت_اربعین
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین...
کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت
#بردیا_محمدی
#نعمالامیرم
تنها دل بیچاره ی من نقش زمین شد
یا هر که نگاهش به تو افتاد چنین شد؟
#متین_شریفی
آن که به دیوانگی در غمش افسانهام
آه که غافل گذشت از دل دیوانهام
در سرشکم نشد لایق بازار دوست
قابل قیمت نگشت گوهر یک دانهام
#فروغی_بسطامی
سلام ظهرتون خوش🌸🌸🌸
بہ حڪم عقل دل بستن بہ یڪ دیوانہ جایز نیست
ولے با این همہ،دل روزهے شڪدار میگیرد
#عبدالحسین_انصارے
بیتو جانا قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من شود زبان هر موئی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
#مولانا
باید که عشق را به ستیزش قسم دهی
این تیغ را به قسمت تیزش قسم دهی
حافظ! قسم به شاخ نباتت نمیخورم
سخت است مرد را به عزیزش قسم دهی...
#سعید_صاحب_علم
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
شهریار
شنیدهام زِ پنجره سراغ من گرفتهای
هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم
#حسین_منزوی
سوز دلم حکایت ساز تو میکند
لب بر لبم بنه که برآرم چو نای وای
جز نیک و بد بهجای نماند چه میکنی
نه عشق من نه حسن تو ماند بهجای وای
#شهریار
دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم
وچکه چکه می چکم...به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برکه ای ...و من غریق مست شب
دوباره تو ..دوباره من..شناوری ..شناورم
شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدک ..میانِ کوچه پرپرم
گلایه از قفس کمی...کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام ...برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت...میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان ..قدم زنان..تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود...به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد..کنارِ بیت آخرم ...
حسین منزوی
اے فراموشے ڪجایے تا به فریادم رسی
باز احوال دل غم پرورم آمد به یاد
#بیدل_دهلوی