eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بی تو شهرم قفس است ای همه آزادی من غم مرا همنفس است ای تو همه شادی من بی تو آوارم و در خویش فرو ریخته ام ای همه سقف و ستون و همه آبادی من...
چه خواهش ها درین خاموشیِ گویاست نشنیدی؟ تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم زبانبازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم زهی این عشق عاشق کش که عهد بی زمان دارد ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد درون‌ها شرحه شرحه ست از دم و داغ جدایی‌ها بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد دهان (سایه) می‌بندند و باز از عشوهٔ عشقت خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد (سایه)
دل، معتکف سیاهی چشمانت جان، صوفی خانقاهی چشمانت یک عمر دلم شکسته خوانده است نماز در مسجد بین راهیِ چشمانت عرفان پور
هی خودم را به دل آینه ها می ریزم حرف دل را به نخ قافیه می آویزم می‌چکم بر سر و روی غزلم بی وقفه "باز باران" شده تک درس خیال انگیزم می ‌کِشم لاشه ی دل را به سر راهت باز من که از زخم ترین حادثه ها لب ریزم برگه ها ریخته از دفتر شعرم بی تو خش خشی بی رمق از خاطره ی پاییزم بلکه گنجشک شوی روی سرم بنشینی مرد پوشالی بی مغز سر جالیزم کم کم انگار نگاهت به نگاهم تابید باید اهواز شود با تو تن تبریزم روی "صغرا"ی دلم سایه ی "کبرا"ت نشست وقت آن است که از "حد وسط" برخیزم...
هر کس به خان و مانی دارند مهربانی من مهربان ندارم نامهربان من کو؟
اقرار میکنم که‌ دلم پایبند توست هرچند اعتراف به غم افتخار نیست!
پیراهنی که بویش در چشم شهر پیچید بگذار پاره باشد، مـن‌ با‌ تو‌ بی‌گناهم
جام ما در پرده دارد نغمه‌های جانگداز دست خود کوتاه دارید از لب خاموش ما
قسمت ديده ز هر عضو جدا می‌گيرم به تماشای توام بس كه سراپا مشغول
یک لحظه شدم از دل خود غافل و ناگاہ چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد..
آنکه رخسار تو را این همه زیبا میکرد ؛ کاش از روز ازل ، فکر دل ما میکرد…!
ابری ام ، بارانی ام، دریا شو در آغوش من لذتی دارد ببارم ،،، بوسه بوسه بر تنت ♥️°•