eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
واژه میبافی و من غرق نگاهت هستم عاشقی باز ببین داده چه کاری دستم دست بردی که به مویم بزنی... وای..نشد من به امید همین دست زدن‌ها مَستم
کیست در شهر که سرگشته چشمانت نشود
دل لامصّبِ من عاشق روی تو شده چشم من خیره به زیباییِ موی تو شده تو خودت خواندی‌ام و راه نشانم دادی پای من گر گذران از سر کوی تو شده 😁
عاشقی لحظه‌ی نابی‌ست، گناهش به کنار جزخودم هیچ دلت را به کسی هم مسپار آتش دوزخ اگر سهم من از عشق شود تو مرا باز همین‌گونه فقط دوست بدار
خواستم دست به مویَت بکشم،دین مگذاشت خواستم دل بکَنم... حرفِ شیاطین مَگذاشت خلوتی بود که من بودم و تو... شیطان هم خُب خدا بود... ولی لحظه‌ی شیرین مگذاشت
هر لحظه و هر ثانیه عاشق بودم با عشق تو پیوسته موافق بودم دیدی که چگونه سوختم در آتش؟ در عشق تو چون همیشه صادق بودم مثلا‌_رباعی😊☺️
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ از دردسرم که سر درآورد *غزل* هر مرتبه شور دیگر آورد *غزل* گفتم بنویسم و نشد تا شب رفت دیشب پدر مرا در آورد *غزل* ━━━━💠🌸💠━━━━
بر ماسه ها نوشتـــــم .. دریای هستی من ، از عشق توست سرشار.. این را به یاد. بسپــــار! بر ماسه ها نوشتـــــی ... ای همزبان دیرین ... این آرزوی پاکـــــــی است؛ اما... به باد بسپــــار
مجال بوسه به لب‌های خویشتن بدهیم؟ که این بلیغ‌ترین مبحث شناسایی است
آنگونه که من تو را...مرا می‌خواهی تو از دل من بِه از خودم آگاهی دیدم که چگونه سوختی در آتش باید که تر و خشک بسوزد گاهی
دَستَم نِمی‌رِسَد به بُلندایِ چیدَنَت بایَد بَسَنـده کَرد به رؤیایِ دیدَنَت
هُرم داغ بوسه را تب‌های من فهمیده‌اند روزهای بی تو را شب‌های من فهمیده‌اند ظـهر تابـستان بـوشهر است گـرمای لبت این حرارت را فقط لب‌های من فهمیده‌اند