.
در دلم جایی برای هیچ کس غیر از تو نیست
گاه یک #دنیا
فقط با یک نفر پر می شود...
#سعید_صاحب_علم
🌾
گفت دیده ست مرا، این که کجا یادش نیست
همه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیست
این ستاره به همه راه نشان می داده ست
حال نوبت که رسیده ست به ما یادش نیست
قصه ام را همه خواندند، چگونه ست که او
خاطرات من ِ انگشت نما یادش نیست
بعد ِ من چند نفر کشته، خدا می داند
آن قدر هست که دیگر همه را یادش نیست
او که در آینه در حیرت ِ نیم خودش است
نیمه ی دیگر خود را چه بسا یادش نیست
صحبت از کوچکی حادثه شد، در واقع
داشت می گفت مهم نیست مرا یادش نیست!
"کاظم بهمنی"
امشب به قصهی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه، فراموش میکنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
میگویمت ولی تو کجا گوش میکنی
دستم نمیرسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش میکنی؟!
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش میکنی؟
می جوش میزند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش میکنی
گر گوش میکنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش میکنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار، اگرش نوش میکنی
(سایه) چو شمع شعله در افکندهای به جمع
زین داستان که با لب خاموش میکنی
(هوشنگ ابتهاج سایه)
دلتنگی بی سابقه ای برده امانم
سخت است که سمت تو تنم را بکشانم
ماندم که کجای بدن خسته ی راهت
دلتنگی در پیرهنم را بتکانم
حالا بغلم کن که به اندازه ی یک عمر
در گوش تو از بی کسی ام شعر بخوانم
ما مثل دوتا قمری دلباخته بودیم
ما مثل دوتا رود موازی به گمانم
با اینهمه سالی که گذشته است همانی
با اینهمه سالی که گذشته است همانم؟؟
ای دیر به دست آمده ی داغ کشیده
از اینکه نباشی نگرانم، نگرانم...
#حانیه_محب_زادگان
تو با قلبِ ویرانهی من چه کردی
ببین عشقِ دیوانهی من، چه کردی؟
در ابریشمِ عادت، آسوده بودم
تو با حالِ پروانهی من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشمِ تو مستم
خمار است میخانهی من، چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانهی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده، با خانهی من چه کردی؟
جهانِ من از گریهات خیسِ باران
تو با سقف کاشانهی من چه کردی؟
#افشینیداللهی
بیا آب شو مثل یک واژه در سطرِ خاموشیام.
بیا ذوب کن در کفِ دستِ من جرمِ نورانیِ عشق را.
مرا گرم کن!
#سهراب_سپهری
🌾
دلم را خوب می فهمد هر آن کس ماجرا دارد
میان سینه اش هر کس که قلبی مبتلا دارد
پر از دلشوره ی عشقی که سیرابم نخواهد کرد
به دریا می زند خود را دل من تا تو را دارد
هوا دم کرده در چشمم دو پلکم را کمی وا کن
که می خواهد ببارد او توان در خویش تا دارد
در این دنیای دردآگین نمی بینی دل من را
غم عشق تو را یک سو غم خود را جدا دارد...
اگر پرسید حالم را کسی از تو بگو... اصلا
میان شهرمان پر کن که درد بی دوا دارد
مبادا هیچکس جز من خداوندا چطور آخر
دلش می آید این غم را چنین بر من روا دارد
نمی دانی چه میکردم فقط گر میتوانستم
"عجب صبری خدا دارد ، عجب صبری خدا دارد"
#نجمه_زارع
🌹🕊
ای که از یار نشانٖ میطلبی، یار کجاست؟
همه یارند ولی یار وفادار کجاست؟
تا نپرسند، به خوبان غم دل نتوان گفت
ور بپرسند بگو: قوت گفتار کجاست؟
#هلالی_جغتایی
🌾