eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خطا کردم که با دل رفتم استقبال آدمها برای بحث با کفار ابوموسی فرستادم...
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
هرچند که چشمان تو خورشید حیات‌ است هرچند تماشـــای تو، عیـن‌الحسنات ‌است افســـوس به بالیـــن دلــــــم دیــــر رسیدی بیمار تو دیــری ا‌ست اسیـــر سَکَـــرات است از گردش مــژگان تو فهمیــــده‌ام ای خوب! این بارقه، تیــــری به میـــــان ظلمات است من، تشنـــه‌ی افتـــــاده در آغـــوش بیــابــان آغــوش تو دریــای نفس‌بخش فـــرات است لبخنــــد تو، این ناب تـــرین نغمــــــه‌ی بودن شیــــرین و شکــــر ریز، شبیه صلوات است ای مکـــــه‌ی دلتنگـــی من، برکـــــه‌ی چشمت هـــر روز نــــگاه تو برایــم عــــــرفـــات است از بس غــــم تو، سنــــگ به بـــال و پــر من زد هرلحظـه‌ی من، قصـــه‌ی رمی جمــــرات است تو، بیشتــــر از این همـــه تعـــریــف، بـــزرگی تاریـــک دلـــم، این گل پاییـــز، نه جات است دیر آمـــدی و حیف که بیمــار تو چندی‌ست از چشـــم تو افتاده و درحــــال ممات است
هم نامِ علی است ، پاک و پاکیزه سرشت در بابِ علی گفت و غدیریه نوشت . شد هآدی راه و شیعیان را آموخت در جامعه‌یِ کبیره پیداست بهشت🖤✨️ ! _ محمدجواد منوچهری .
تو گفتی: « من به غیر از دیگرانَم  چُنینم در وفاداری، چنانَم. » تو غیر از دیگران بودی که امروز  نه می‌دانی، نه می‌پُرسی نشانَم!  ‌  ♥️
تویی بهانه‌ی آن ابرها که می‌گریند بیا که صاف شود این هوای بارانــی
از من نشانه بر ورق خاطـرات نیسـت همچون دواتِ رفته از آغوش لیقه ام
دنیا مرا با رفتن تو امتحان می کرد نوع سوالاتش همیشه جای خالی بود گفتم: اگر روزی نباشی، زود گفتی: چه شعری، آفرین! احسنت! عالی بود!
سوختم آتش گرفتم آب درمانم نشد خواستم رویا ببینم خواب درمانم نشد گفته بودم بی تو نرو ،رفتی ولی بی تو حتی آن شرابِ ناب درمانم نشد آه از دوریِ تو میسوزم و می‌سازم و شعرهایِ ناب ، از ، سهراب درمانم نشد دردها بر قلب من افتاد اما بی دوا اشک و آه و ناله در محراب درمانم نشد من شدم دلتنگ و قابِ عکسِ تو در دست من بوسه بر عکسِ تو، رویِ قاب درمانم نشد بعد تو مستی ،خماری، دود، شد با من رفیق دوستی با مردمِ ناباب درمانم نشد خواستم درمان کنم دلتنگیَم را با غزل شد غزل چون گوهری نایاب درمانم نشد.
نرو ؛ من بی تو از خود سیرم آخر جوانم؛ بی تو اما پیرم آخر نه از "آهن"؛ نه از "روی" و نه از " یُد" من از کمبود "تو" آخر ┄┅─═◈═─┅┄
خودمانیم...! ولی مزه ی تلخی دارد... عشق بی بودن تو ، آش دهن سوزی نیست...!