eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
55 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح چشمانت بخیر اے مطلع اشعار دل... ‎‌‎‎‌‌❤️💫
1699204.mp3
6.52M
❧🔅✧﷽✧🔅❧ 🔺🎼 دعای ندبه 🎤 بانوای: استاد فرهمند 💫یار مهدوی من...! 🤲🏻بیا تا برای آوردن امام‌مان هم پیمان شویم، بیا تا میله های قفس نفسمان را بشکنیم، 🌷بیا تا دست در دست هم برای دیدن روی گل مهدی فاطمه دعا کنیم، بیا تا ما هم زمینه ساز پایان یافتن ناآرامی های دوران باشیم. ✨اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از چشم تو هر صبح گوهر میریزد آلاله به دامان سحر میریزد صد بغض از در سینه ی من شبنم شده و ز چشم تر میریزد حسین جعفری
عج ای روی تو ز هرچه گل تازه نازتر عطر تو از نسیم سحر دلنوازتر دیوانه نیستم بروم از کنار تو وقتی که نیست غیر تو یاری بسازتر روزی که از نیاز دلم با خبر شدی دستم به سوی دامن تو شد درازتر بود و نبود من چه قدر فرق میکند وقتی ز هست و نیست تویی بی نیازتر ایکاش نام من برود در قنوت تو دست تو هست پیش خدا چونکه بازتر
لبخند به لب طلای ناب آورده آرامش ِبی حد و حساب آورده هر چند هوای پشت در یخ زده است خورشید دوباره آفتاب آورده
کنعان خراب گشت ز اخوان روزگار باشد کسی که یوسف ما را خبر کند
سفارش کن مرا مادر به نزد مهدی ات امروز سفارش میپذیرد جمعه ها از مادرش مخصوص
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت بگذاشت مرا وجستجوی توگرفت اکنون ز منش هیچ نمی‌آید یاد بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
بوسهٔ بی‌ادبم ، کنج لب یار کجاست ؟
به قهر می روی و باز بی قرار منی تو در کنار خودت نیستی، کنار منی! برای بال خیالت بلیط لازم نیست همیشه همسفر ویژه ی قطار منی تمام مقصد گردشگران عوض شده است که از مناظر زیبای روزگار منی کدام روز مسیرت به " ساوه" افتاده؟ که از دلایل ِ شیرینی اَنار  منی گرفته بوته ی هر چای رنگ چشمت را نشان سبزی ِ زیتون رودبار منی چقدر زلزله خیز است قهر کوتاهت همیشه بیشتر از حدّ انتظار منی گروه خون جدیدی بساز در جانم ورود شوق به رگ های بی شمار منی کنار آمده ام با تب ِ زمستان ها تو ایستگاه بهاری که درکنار منی
من و یار و دلِ دیوانه بساطی داشتیم عقلِ بیکار بیامد همه را بر هم زد ...!
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ باز هم جمعه شد و از تو نیامد خبری نیست در شهر چرا از گل نرگس اثری؟ تا به کی منتظر آمدنت باشم من؟ غایب اما، تو همیشه به دل و در نظری! خسته‌ام از خودم و مردم دنیا و زمان تو که آگاه‌ترینی، تو که صاحب بصری! کعبه یا کرببلا، مشهد و ایوان نجف! به دعای تو همیشه، تو که دائم سفری! کاش می‌آمدی ای یوسف کنعانی ما خسته‌ام زین همه دنبال تو و در به دری! ━━━━💠🌸💠━━━━
برای کشتن من دشنه و تفنگ نیاور مرا به نام صدا کن که در جواب بمیرم
اندوه ندیدن و غم هجرانت بدشعله زده به جان مشتاقانت با آمدنت تمام کن فرقت را سوگند تو را به هرچه هست ایمانت 💚 سلام آدینه تون بخیر✨✨✨✨ در پناه حضرت ولی عصر باشید هميشه 🌹
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه انی رایت دهرا من هجرک القیامه دارم من از فراقش در دیده صد علامت لیست دموع عینی هذا لنا العلامه هر چند کآزمودم از وی نبود سودم من جرب المجرب حلت به الندامه پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا فی بعدها عذاب فی قربها السلامه گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم و الله ما راینا حبا بلا ملامه حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین حتی یذوق منه کاسا من الکرامه
دل را به سر موی تو بستم بند است امید من به مویی جز اشکِ ندامتی که دارم پیش تو ندارم آبرویی باید که نماز وصل خوانم از گریه گرفته ام وضویی من در شبِ آرزو ندارم جز وصل تو هیچ آرزویی ای عشق! بیا که نیست ما را غیر از مدد تو چاره جویی
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو هستی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست
قصیده واره "سلام بر قرآن" سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان سلام بر سخن حق سلام بر "قرآن" به هفت آیه ی "سبع المثانی"ات سوگند تمام رحمت محضی ، قسم به "الرحمان" معلّقات معلّق شد و به زیر آمد همین که نور تو آمد در آن زمان به میان خرد به عمق تو هرگز نمیرسد دستش هزار معنی نازک شدست در تو نهان اگر که چهره بدون نقاب بنماید کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران نسیم جنت حق میوزد ز آیاتش بهشت را به تماشا نشین در این بستان خزان گذشت بر اوراق خلق و کهنه شدند گذر نکرده بر اوراق او غبار خزان کتاب نیست ، شراب است شکل مکتوبش ز آیه آیه آن ‌مست میشود انسان به پیش هیبت "فاتوا بمثله" ، فُصَحا گرفته اند سر انگشت عجز را به دهان زبان به کام گرفتند جمله لال شدند چو گفت "فاستمعوا له و اَنصِتوا" ، یزدان بشر کجا و توان سخن چو او گفتن زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان نگاه کن و بدان "اُنزل بعلم الله" اگر که بهتر از این هست هاتِ بالبرهان طناب اگر که بخواهی بیا که "انزلنا" طناب عرش الهی ست گشته آویزان نشسته اند همه انبیا بر این سفره به لقمه ای که بگیری از آن شوی لقمان فدای نثر روانش شود هزاران نظم که داده است پریشانی مرا سامان هزار عمر شده صرف فهم او و هنوز بدیع مانده معانی او و نحو بیان هزار فتنه بیاید هزار فتنه رود به زیر سایه قرآن نمیشوم نگران چنان پر است کتاب خدا ز وصف علی شود علی بشود این کتاب اگر انسان ببین به غیر علی کیست "باء بسم الله"؟! ببین شدست علی بر کتاب حق عنوان بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟! علیست مُظهِر قرآن و معنی "تبیان" خطاب آمده "بلّغ" : "علی ولی الله" که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان به برکت علی "اکملتُ دینَکُم" آمد که با ولایت او کامل است این بنیان خلافت است فقط لایق علی آری "لَقَد تَقَمَّصَها" دیگری که وای بر آن کسی که شیعه او نیست ، غرق میگردد علیست کشتی نوح و علیست کشتی بان هر آنچه گفته نبی در حق علی وحی است مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان بدون حب علی راه بدتر از چاه است به کعبه نه که رسد آخرش به ترکستان علی الصباح قیامت خدات میپرسد چه شد که بعد نبی ، "اتبعتم الشیطان" به حکم آیه "واتوا البیوتَ من ابواب" ز درب خانه نبی را فقط شوی مهمان علیست باب ورودی علم پیغمبر گمان مکن که بود شهر بی در و دربان علیست سرّ "یدالله فوق ایدیهم" که اوست آیت عظمای حق به عالمیان علیست علّت جمع ضمیر "انفسنا" به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان علیست هادی امت پس از نبی به صراط صراط نیست برای مُحبّ او لغزان علیست وجه خداوند "ذوالجلال" بلی در آن زمان که شود "کُلُّ مَن علیها فان" علیست ساقی کوثر ، علیست رحمت محض و غیر اوست سرابی که "یَحسَبُ الظَمئان" علیست صاحب علم کتاب و شاهد وحی کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟! علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند به جز حسین و حسن نیست "لُوء لُوء و مَرجان" قسم به آیه "تَبّت یدا" بریده شود دو دست هر که زند دست جز بر این دامان اگر‌که تیغ به رویم کشند می مانم نمیشوم ز مسیر غدیر رو گردان به حشر گر‌که شفاعت کند گناه مرا ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان بگیر دست مرا بیقرارِ نام تو ام کویر خشک منم من ، تویی تویی باران فقط ترنم نام تو جان دهد ما را شبیه آب خنک در میان تابستان سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم عطش چه کرد که صار السماء مثل دخان رسیده است خطاب "ارجعی الی ربک" خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان فدای قاری قرآن که تشنه لب بود و نداد جرعه آبی کسی به آن عطشان آهای شمر تو را ذره ای طهارت نیست مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن
ز فراقت گره خوردیم و نمردیم هنوز سالها بی تو فِسردیم و نمردیم هنوز عملاً کار نکردیم و فقط حرف زدیم بار هجر تو نبردیم و نمردیم هنوز دل ما را نشکستی و دلت زود شکست دل به غیر تو سپردیم و نمردیم هنوز دست دادیم ولی خنجری از پشت زدیم دست بیعت نفشردیم و نمردیم هنوز تو همان اولش از غصهء ما پیر شدی ما به درد تو نخوردیم و نمردیم هنوز بین مان بودی و رفتیم به دنبال گناه در جهالت همه مُردیم و نمردیم هنوز غیبت از ماست نه از تو! چقدر تعطیلیم اینهمه جمعه شمردیم و نمردیم هنوز شده ایم آهوی سلطان که بشارت بدهید تا نمردیم به ما حال زیارت بدهید دین پرور❄️ علی ظهورک یا صاحب الزمان❄️
‌‌همه گفتند كه خیر است، فراموشش کن من از این خیر خدا می‌گذرم برگردى... ‌♥️°
خندیدی و روی غصه را کم کردی حوا شدی و هـوای آدم کردی این اول صبح چـای عشقولانه با عطر گل محمـدی دم کردی
برای شرح دلتنگی پشیمان آمدی اما به سر آن شور سابق نیست،ترک معصیت کردم!
کی می‌رسی به داد دل مبتلا؟ بگو...!
امروز هم نیامدی آقا دلم گرفت مانند جمعه‌های گذشته پر از غمم آه از فراق دوری تو سینه پر شرر بنگر به سوز دل و چشم پر نمم مردم زیادند و پر از همهمه زمین... من بی تو ای امام زمان(عج) واقعا کمم! من سرو می‌شوم به کنارت تمام عشق بی تو ولی چو درختی پر از خمم نقش جهان تویی تو تمام جهان من ویران بدون تو من ، انگار من بَمم! "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃 🌹 جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ۳صلوات
با استکان قهوه عوض کن دوات را بنویس توی دفتر من چشم هات را بر روزهای مرده تقویم خط بزن وا کن تمام پنجره های حیات را خواننده ی کتیبه ی چشم و لبت منم پر رنگ کن بخاطر من این نکات را ما را فقط به خاطر هم آفریده اند آن گونه که خواجه و شاخ نبات را نام تو با نسیم نشابور می رود تا از غبار غم بتکاند هرات را یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست! از نو بدل به بتکده کن سومنات را حالا بایست! دور و برت را نگاه کن تسخیر کرده ای همه کائنات را تا پلک می زنی، همه گمراه می شوند بر روی ما مبند کتاب نجات را …  
ای دل! ز هرچه هست -چه باور کنی چه نه- باید کشید دست، چه باور کنی چه نه تا کی به پای آمدنش صبر می‌کنی؟ دل بُرد و دل نبست، چه باور کنی چه نه وقتی که رفت، در غمش اشکی نریختم اما دلم شکست… چه باور کنی چه نه سربسته گویمت سخن؛ آنکس که دوست بود با دشمنت نشست، چه باور کنی چه نه حالا مدام شمع بسوزان بر این مزار پروانه مرده است… چه باور کنی چه نه...
عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم
بغض دلتنڪَی.ملال از بُهــتِ بے ‌حدِ زماݧ "جمعہ"تڪرارِ حدیثِ حالِ نامعلومِ ماسٺ ‌♥️
مگر میشود یک نفر را انقدر نداشت و بی نهایت دوست داشت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌