غزل شمارهٔ ۸۵۳
ای حسن تو برق خانمانها
عشق تو دلیل آسمانها
عشق تو نگارخانهٔ دل
سودای تو سرنوشت جانها
در وصف رخ تو بلبلان را
خون میچکد از سر زبانها
شد دستهٔ گل ز تازهرویی
بر سرو بلندت آشیانها
از خجلت روی لالهرنگت
شبنم زده گشت بوستانها
پیچد چو زبان غنچه بر هم
پیش تو زبان خوشبیانها
ده در عوض دری گشایند
دست است زبان بیزبانها
زان قامت چون خدنگ پیچید
چون مار به خویشتن سنانها
بر شیر شده است چون قفس تنگ
زان خوی پلنگ، نیستانها
چون رشتهٔ سبحه پرگره شد
زنّار ز شرم این میانها
از سر نرود به مرگ سودا
از دور نیفتد آسمانها
#صائب_تبریزی
سرو آزادیم، ما را حاجت پیوند نیست
هرکه از ما بگذرد چون آب، ممنونیم ما
#صائب_تبریزی
دل فسرده ندارد خبر ز داغ محبت
تنور سرد بود فارغ از گرفتن نانها
#صائب_تبریزی
چشمان تو مضمون غزلهــاي حماسي
تدوين شده در قالب #قانــون_اساسي
دنبال تو هفتاد و دو ملت سر جنگند
لبخند تو سر خط خــبرهاي #سياسي
يكروز بـيا تا كه بفهــمي چه كشيدم
استاد پژوهــشكدهء عــشق شناسي
#چادر به سرت كرده اي و تفرقه افتاد
در مكــتب بي پايهء #اسلام_هراســـي
#پاريس و رم و #تركيه و كــاخ كرملين
پيش تو روانـــي شده در ديــپلماسي
لـــبخند بزن شــهر به پاي تو بميــرد
"#بيماري ويروسي لبــخندِ تماسي…"
#كيانوش_سفري
امروز پشت پنجره گلدان گذاشتم
از غصه سر به نرده ی ایوان گذاشتم
دست و دلم به شعر نمی رفت مدتی
عکس تو را کنار قلمدان گذاشتم
شعر آمد و تو آمدی و خط به خط به خط
اسم تو را نوشتم و باران گذاشتم
با طعم قهوه ای که نخوردم کنار تو
بر ذهن میز خسته دو فنجان گذاشتم
عطر تو را برای غم روزهای عید
شال تو را برای زمستان گذاشتم
از گریه خیس و خالی ام امشب که نیستی
چتر تو را کنار خیابان گذاشتم
عشقت مرا به حاشیه رانده ست از خودم
اینگونه شد که سر به بیابان گذاشتم...!
✍اصغر معاذی
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
#قیصر_امین_پور
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن
تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن
با تو بودن همه عمر نفس در نفسات
سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن
مثل برگ گل سرخ و لب خورشید بهار
سیر از طعم خوش بوسه دیدار شدن
حُسن آن نیست که آن کودک کنعانی داشت
حُسن را چشم تو بایست خریدار شدن
تو اگر باغچه را نیم نگاهی بکنی
گل بابونه ندارد غم بی بار شدن…
#کریم سهرابی
♥️
#صبح یعـنی گـفـتـن یک شـعر ناب
گفتـن از احـسـاس تـو با آب و تاب
#صبح یعـنی دست تو در دست من
عاشقی کـردن چه بی حـد و حساب
#استاد_شهریار
♥️
صبح یعنی
تــو
دردنج ترین جاے دلم
حک باشی
و
مــن گوشه اے از
چشم تـو
راشعرنابے ڪنم
و
روشنے روزخودم
گردانم
#هما_ڪشتگر
#صبحتـون_دلنــواز
♥️
بَغلم کُن
که در این
صُبحِ زمستانی و سَرد
دِل
به گرمای تنَت بَستم و
آن بوسۂ ناب...
#حمید_رضا_یگانه
♥️
#شعر
ای دو چشمت سبب و علت پیدایش صبح
دیده بگشا که جهان منتظر آغاز است
#کبیر_قزوينى
♥️
گلدان گل حیاطمان! #صبح بخیر
دنیای پر از نشاطمان!#صبح بخیر
خورشید شکفته روی فواره ی حوض!
خوشبختی خاطراتمان! #صبح بخیر
#شهراد_ميدرى
♥️
صبح من؛رنگ گرفته به پگاهت شده است
دل من؛تنگ و هوایی نگاهت شده است....
#حسین_منزوی
#سلام_صبح_همگی_عزیزان_بخیر
♥️
صبح زیبا آمد و
چشم شقایق باز شد
لاله زلف سرڪشش را
شانه ڪرد و ناز شد
شاپرک آهسته
نبض نرگس رعنا گرفت
ارغوان جامی
به چنگ آورد و بس طنّاز شد
#حافظ_شیرازی
☔سلام به دوستان عزیز صبح تون بخیر و شادی الهی تنتون سالم و دلتون شاد شاد شاد🌺😍🌺
هرصبح خورشید از کرانه ی چشمانت
طلوع می کند،
دل در پیچش گیسوانت
تاب برمی دارد
و صبح نگاهت "به خیر" می کند
امروزم را..!
#مریم_پورقلی
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور،
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا میخواند
#سهراب_سپهری
چشمان تو مضمون غزلهــاي حماسي
تدوين شده در قالب #قانــون_اساسي
دنبال تو هفتاد و دو ملت سر جنگند
لبخند تو سر خط خــبرهاي #سياسي
يكروز بـيا تا كه بفهــمي چه كشيدم
استاد پژوهــشكدهء عــشق شناسي
#چادر به سرت كرده اي و تفرقه افتاد
در مكــتب بي پايهء #اسلام_هراســـي
#پاريس و رم و #تركيه و كــاخ كرملين
پيش تو روانـــي شده در ديــپلماسي
لـــبخند بزن شــهر به پاي تو بميــرد
"#بيماري ويروسي لبــخندِ تماسي…"
#كيانوش_سفري
کاسه شعر ِمن از دست تو
افتاد و شکست ...!
عـــاشقان،
فرصتِ خوبیست،غـــزل جمع کنید
#علیرضا_آذر
ای دو چشمتسبب و علتپیدایش صبح
دیده بگشا که جهان منتظر آغاز است
#کبیر_قزوينى
اللهم عجل لولیک الفرج
.
السلام علیک یا جبل الصبر
-------------------------------
یا حضرت عقیله برایم دعا کنید
لطفی نموده خاک مرا کیمیا کنید
حتی اگر که لایق احسانتان نِیَم
این لطف را بخاطر خیرالنسا کنید
من از قدیم نوکر این خانواده ام
حاشا که دست نوکر خود را رها کنید
چشمم به گریه بر غمتان خو گرفته است
اشک مرا ذخیره ی روز جزا کنید
بیچاره آن کسی که ندارد غم شما
بیچاره تر کسی که غمش را دوا کنید
بی بی سفر به کرب و بلا پا نمی دهد
گویا گره به کار من افتاده، وا کنید
کم کم بساط نوکری اَم جور می شود
اشکی اگر به دیده ی خشکم عطا کنید
من را که پای داغ شما پیر گشته ام
با گوشه ای ز ماتمتان آشنا کنید
گفتند خوانده اید نشسته نماز را
یعنی که ایستاده نمی شد ادا کنید؟
پُر شد فضای قتلگه از ناله ی شما :
"دیگر بس است هستی من را رها کنید
شرمی اگر ز خون خدا نیست لااقل
از مادری که آمده اینجا حیا کنید
ما خاندان عصمت و ناموس حیدریم
کمتر نگاه بر من و این بچه ها کنید
باید برای پیکر صدپاره ی حسین
یک بوریا بجای کفن دست و پا کنید"
امشب دگر ز غصه رها می شوید، آه
مهمان شاه کرب و بلا می شوید، آه
#محمود_مربوبی
صبح آمده و نان و عسل میچسبد
فنجان پر از شعر و غزل میچسبد
مضمون توام مرا بغل کن ای شعر
آبادی شعر است و بغل میچسبد
#جواد_محمدی_دهنوی
بـا حـال امـروزم، مـیـان خـــاطـرات تـو
باران نمی بارید، اگر یک ذره وجدان داشت!
#رویاباقری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دهه_مبارک_فجر
#شعر_شهدایی
🔰 شعرخوانی شاعر آئینی
🖇 سازمان بسیج مداحان و هيآت مذهبی خراسان رضوی
#محمدجواد_منوچهری