eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در لحظه‌ی دیدار تو، گفتم که بعید است چشمان تو، من را نکشاند به تباهی! 👤 میثم قاسمی ♥️
شیدایی و شور و شَرَم را دوست دارم احساس های محشرم را دوست دارم قلبم به عشقت اعتقادی سخت دارد باور نداری باورم را دوست دارم رقصیدن در شعله ها پروانگی بود سرمستی بال و پرم را دوست دارم گفتی که جادو می کند چشم خمارت با یاد تو چشم ترم را دوست دارم هر روز من در حسرت جانسوز عشق است رنجی که از تو می‌برم را دوست دارم عکس تو را بر روی پلکم میگذارم شب گریه‌های آخرم را دوست دارم
اگرچه رفتنت از ابتدا مقدر بود پس از تو خاطره‌هایت عذاب دیگر بود غمت قدم به قدم روی گونه‌ام لغزید و اشک‌های من از التماس بدتر بود تو از نگاه کسی دور می‌شدی امّا دهان پنجره از بوسه‌ات معطر بود چه آرزوی غریبی که باز بی‌پروا همیشه در پی پرواز با کبوتر بود دوباره بعض من و انتظار بی‌رحمت که چشم‌های تو بیش از خودت ستمگر بود
به کسی سپار دل را که دلت نگاه دارد ‌..
نه می شود که ترا عشق من جواب کنم نه آنکه این دل وا مانده را مجاب کنم میان غصه ی تنهائی و غم عشقت غم زلال ترا بی شک انتخاب کنم دچار مهر توام، جان بخواه می میرم مباد اینکه از امر تو اجتناب کنم به ناز پنجره وا کن ببینمت ای ماه بمیرم آنکه اگر رو بر آفتاب کنم بنوش یک دو غزل از لبم که تا دم صبح ترا ببوسم و ترک از شراب ناب کنم زلال شبنم صبحی و همدم گل سرخ خطاست پیش تو صحبت من از گلاب کنم من از نگاه تو خواندم که دوستم داری اجازه هست ترا دلبرم خطاب کنم؟
باید این رابطه از روی رفاقت باشد نه سلامی که فقط از سر عادت باشد عشق آنگاه قشنگ است که در سایه‌ی آن نه خیال تو ، که وجدان تو راحت باشد مهربانی فقط این نیست که گاه از سر لطف حالی از دوست بپرسی که سلامت باشد گله ای از تو ندارم گُل من ! کی دل من مثل دل های دگر اهل شکایت باشد؟ خواستم حرف دلم را رُك و راحت بزنم ور نه کی دوست سزاوار ملامت باشد ! فرض کن بشکند از دست تو یک شب دل من تن تو خرّم و جان تو سلامت باشد
هرچه را خواسته در ثانیه محتوم شده است سرنوشت از قلمش بوده که مرقوم شده است او بجز ظلم‌ستیزی گنهی داشته است؟ جلوه‌ی عالم قدسی به چه محکوم شده است؟ پادشاه جبروت است که محبوب خداست صاحب جامعه از جامعه محروم شده است شرف عقل از ایوان علی‌النّقی است عشق از لطف علی بوده که مرسوم شده است کلّ طومار جهان در ید شایسته‌ی کیست؟ کهکشان با نخ تسبیح که منظوم شده است؟ جان او آب زلالیست پر از نور هدی جسم او آینه در آینه معصوم شده است مشعل هر شب تاریک علی النّقی است او مسیر ملکوت است که معلوم شده است او که تاریکی دشمن جگرش را سوزاند دهمین نور الهی‌ست که مسموم شده است
بیمارِ خنده های توام بیشتر بخند . . .
دل به امّید صدایی که مگر در تو رسد ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
‏گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو هرچه‌هست فراموش میکنم
این روسری آشفته ی یک موی بلند است آشفتگی موی تـــو دیـــوانه کـــننده سـت بالقوّه سپید است زن اما زن ایــن شعـــر موزون و مخیّل شده و قافیه مـند اســـت در فــوج مــدل هـــای مدرنیتـــه هنـــوز او ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است پـــرواز تـــماشـــایی مـــوهای رهـــایـــش تصـــویرِ رهـــاکــردن یک دسته پرنده ست دل غرق نگاهی سـت که مابینِ دو پلکش یک قهوه ای سوخته ی خـیره کننده ست با اخم به تشخیصِ پزشکان سرطانزاسـت خندیـدن او عامـــل بیمـــاری قنـــد اســـت تصویـــر دلـــش بـــا کـــمک چــشمِ مسلّح انگار که سنگی تهِ شـیئی شکــننده ست شاید بـه صنـــوبر نرســـد قـــامـــتش امّـــا نسبـــت بـه میانگین همین دوره بلند است ماه است و بـــعید است که خورشید نداند میزان حضور و حذرش چـــند بـه چند است
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ وقتی که غم عالم و آدم داری بر صفحه دل ماتم داری ناخوانده، پیام تو جوابش این است مشهد...حرمِ امنِ رضا....کم داری ━━━━💠🌸💠━━━━