در من انگار زن نبوده و نیست
یک فرشته درون من تنهاست
یک فرشته که بال ِاحساسش
روی آغوشِ دفترم پیداست
من پر از حس ِشاعرانه ی او
او پر از خلوتِ خیال من است
ظاهرش مثل باطنش زیبا
درپی ِجستجوی حال من است
چشم وا کن فرشته ی زیبا
زیر پایت بهشت پل زده است
در من انگار زن فرشته شده
بس به آغوش خانه زل زده است
#صفيه_قومنجانی
تو بودی و غم که عشق پیدایت کرد
تا آمدن سحر تماشایت کرد
کم جنبهتر از عشق ندیدم، ای دل
داغی به کفت نهاد و رسوایت کرد
#محمد_صادق_بخشی
واجب شرعے عشق است سلام سرصبح
السلام اے همهی عشق و مسلمانی من...💚
#عالیه_رجبی
سلام صبح زیباتون بخیر✋ 🫖☕️
خدا کند که به پابوس کهکشان برسی
به آستان پر از راز آسمان برسی
زمین اگرچه قشنگ است آشیان تو نیست
بلند شو که عزیزم به آشیان برسی
برای آنکه دلت پر شود ز غنچهء عشق
خدا کند که به آغوش باغبان برسی
چقدر زجر کشیدی! چقدر ماهی تنگ!
دعا بکن که به دریای بیکران برسی
نوشته روی دلت لاالهالاالله
سؤال کن که نوشته است؟ تا به آن برسی
گذشت عمر ولی سیب نارسی تو هنوز
بعید نیست عزیزم که ناگهان برسی
#زینب_نجفی
#راجی
بگذار ، که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم
و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبکبال ،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
#فریدون_مشیری
لبت میخانه و گیسوی نازت زرگری دارد
ارادتمند چشمانت که شاعر پروری دارد
#حسین_مرادی
همدردی و هم دردی و درمان دل ما
ای هرچه بلا
هرچه جفا
هرچه شفا
تو...
#حسین_مرادی
#جان_من_است_اوووو😍
آمدی با نازِ چشمانت مرا ویران کنی
کاش میشدلااقل یکشب مرامهمان کنی
#غزلیات13
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نازکردن های تو آلوچه طور است و لذیذ
نشئگی را میپراند ترشی از حد بگذرد
چند ساعت میهمانم شو برای صرف چای
نازپروده چه خواهد شد کمی بد بگذرد
میل خود خواهی نیا اما تعجب هم مکن
قبله ای دیگر به ذهن مرد مرتد بگذرد
#حسین_مرادی
عشق تنها سخن از شعر و غزلخوانی نیست
بجز از مُهرِ وفــــا بـــــــر سرِ پیشانی نیست
دل که دادی دگــــــــر این راه ندارد برگشت
انتخابی که در آن جـــــای پشیمانی نیست
جمله در حسرتِ یک خوشه ز کِشتِ عشقیم
لیک "در دهکــــده ی عشق، فراوانی" نیست
گفتم از عشق بگـــو، گفت بدان ای هشیار
«عشق آنگونه که ميدانم و ميداني نيست»
گفتمش باز بگو، عشق چه میباشد، گفت:
دل به تنگ آمده و وقتِ سخنرانی نیست
#علی_عدالتجو
توکه رفتی ز برم دل به تکاپو افتاد
بادم از خاطره ات طاقِ دوابرو افتاد
روز اول چو کمانی زده یی بر جانم
تیرِ مژگانِ غمت در دلِ اهو افتاد
ابروانت چو به مانندِ کمانِ آرش
ترکش ازعشق به قلبم زده نیکو افتاد
سِحرِ چشمانِ توچون رعد زمین گیرم کرد
بر تن و جانِ من انگار که جادو افتاد
طاقِ ابروی تو با چلّه ی مژگان آلود
جلوه گرشدبه سوی یونسِ دلجوافتاد
صُوَرِ ذهن و خیالم شده خالی بانو
توکه رفتی زبرم دل به تکاپو افتاد
#یونسی_یونس
#غزلـــــیات13
فاعلاتن /فعلاتن /فعلاتن / فع لُن
در عشق اگر طاقت ویرانِگیات نیست
دلتنگ کسی باش که دلتنگ تو باشد ...!
#سمیه_محمدیــــــــــان
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو
تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو
تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم
رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو!
تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو
سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو
#حسین_زحمتکش
در قضاوت همه حق را به تو دادند، ولی
نکته اینجاست که من رازنگهدارترم...
#احسان_انصاری
و من حتی رقیبان خودم را دوست دارم
الهی نشکند حوضی کہ میفهمد تو ماهے
#کاظم_بهمنی
غم خوردنت ای دوست سر آغاز زوال است
موهای سپید تو سرانجام خیال است
از قطره رسیده است به دریا شدن خود
ما گشتن من باتو چرا شعر محال است
ازبس که فریبا و فریبنده لبی تو
بین من و شیطان سر این سیب جدال است
هر چند حرام است بجز یک نظر اما
بوسیدن لبهای تو در عکس حلال است
#حسین_مرادی
امشب عروسش میشوی، من دوستت دارم هنوز
بی من چه شیرین میروی، من دوستت دارم هنوز
#مهدی_حسینی
یادم هست آن قدیمتر ها، پدر بزرگم همیشه وقتی دو ساعت بعد اذانِ ظهر ، از سرِ کارش می آمد، به خانم جان می گفت :
" غذایم را که می آوری ، نرو ... بنشین، بگذار غذا به من بچسبد ..."
من هم که بی خبر از همه جا، عالَمِ کودکی بود و نافهمیِ کمالات ....!
به خودم می گفتم :
چه ربطی دارد "نشستنِ خانم جان و چسبیدنِ غذا به آقا جان ؟!"
بزرگتر که شدم ، اوّلش در کتابها خواندم حسّی در دنیا هست به نامِ "عشق"...
که بی خبر می آید و اوّلین نشانه اش ، تپشهای ناهماهنگ قلب است ...
خواندم آدمها تنها ازراهِ چشمهایشان به دلِ هم نفوذ می کنند ،
نه حرف اهمیتی دارد و نه بودنِ کسی که دلت را به تپیدن وامیدارد ...
یک وقتهائی شاید ، آن غریبه ی آشنا ، هرگز قسمتِ آدم هم نباشد،
ولی همان یک بار که ناغافل ، صیدِ مردمکهای بی قرارش می شوی، کافی ست برای هزار سال رؤیا بافتن و خواب دیدن !
اینها همه، مربوط به داستانها بود و کتابهای ادبیات ، تا آن روز که...
اوّلین شعرم به نامِ نگاهِ تو به دنیا آمد ، "یارجان"...!
همان "تو" که نه دارَمَت و نه ،
نداشتنت را بلد می شوم ...!
حالا دیگر خوب می دانم چیزی که
آن وقتها باید به آقاجان
می چسبید ، غذا نبود ...
چشمهای خانم جان بود که "عشق" را در همۀ ثانیه های زندگی ، لقمه می گرفت و می گذاشت در تنورِ دلِ آقا جان...
مهر خانم جان بود که باید به وجود آقاجان می چسبید...
حالا خوب می فهمم "زنده بودن" ،
بی آنکه دلت عاشقی را زندگانی کند ،
به هیچ کجای نامِ آدمیزاد ، نمی آید ...
در نگاهِ خلق، از دیوانگان کم نیستم
فکرِ زخمی دیگرم، دنبال مرهم نیستم
ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو
از تواضع سر به زیر انداختم؛ خم نیستم
لطف خورشید است اگر از ماه نوری میرسد
آنچه فهمیدی غلط بود؛ آنچه هستم، نیستم!
شیشهای نازکدلم؛ اما بدان ای سنگدل
خرد شد هرکس که میپنداشت محکم نیستم
جام زهرت را بیاور! من برای زندگی
بیش از این چیزی که میبینی مصمم نیستم!..🚶🏻♂"
-حسین دهلوی
چرا به جای عشق ما همیشه بغض می دمیم
مگر نه اینکه عاشق و مگر نه اینکه آدمیم؟
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
قــربان دل رَوم ڪه جــز اندیــشهی تو را
در سیــنهی شڪستهی خود جـا نمـیدهد
#محمـدحسیــنفغفــورلاهیـــجی
علیرغم تمنای من و اصرار بسیارم
مرا لایق نمی دانی، نمی آیی به دیدارم
اگرچه سخت دلتنگم ولیکن از تو دلگیرم
اگرچه دوستت دارم ولیکن از تو بیزارم
چرا دلتنگی و شب گریه هایم را نمی بینی
از این دوری ببین دارد به کوری می کشد کارم
تو هم یک روز می آیی و شادی بر نمیگردد
بیا، اما بدان که من به غمهایم وفادارم
نمی دانم چه خواهم کرد تا روزی که می آیی
اگر ماندم که بدبختم، اگر رفتم که ناچارم
#سید_تقی_سیدی
♡••
جھان آلودھے خواباسٺ
و مَن دࢪ وَهمـِ خود بیـداࢪ...
#سھرابسپھرے
آنکه ﺭﺧٖﺴﺎﺭِ تو را ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﻳﺒﺎ میﮐﺮﺩ
ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﻓﮑﺮِ دﻝِ ﻣﺎ میﮐﺮﺩ
#عماد_خراسانی
مرد عاشق دلبرش باید به جانش بسته باشد
پشت خاطر خواهی اش تیر و کمانش بسته باشد
دست در دستان یارش ،سایه بان چشمها را
از نظر بازی به سمت دیگرانش بسته باشد
بازوانش حلقه ای از عشق گرداگرد دلبر
توشه ی ایثار در حد توانش بسته باشد
بی توقف می رود با شادمانی سمت بندر
کشتی عشقی که محکم بادبانش بسته باشد
عشق هرگز یک تجارت نیست تا از روز اول
هرکسی با میل خود سود و زیانش بسته باشد
جفت هم بودیم و شاید، مصلحت دانسته دنیا!!!!
دربهدر باشیم و عشقی، داستانش بسته باشد....
حال من آن کودک سرگشته را ماند که مادر
می زند او را و می خواهد دهانش بسته باشد
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال 🌸
هوا پس است و نفس هاست در شکار یکی
دل رمیده عاشق شده دچار یکی
گذشت نیمه شعبان و چشم ها بر در
هنوز مانده دل ما در انتظار یکی
رسیده وقت تحول که اینچنین باشد
تمام عالم هستی در انحصار یکی
به عشق لحظه به لحظه، امید صد خروار
که انتظار هزار و فقط نگار یکی
شود فدای قدومش تمامی دنیا
هزار جان گرامی شود نثار یکی
دل خمار یکی چشم بی قرار دوتا
که می رسد ز ره دور شهسوار یکی
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال🌸