•{تو باشی ؛ رازقی باشد ؛ غزل باشد ؛ خدا باشد
بگو این دل اگر آنجا نباشد ؛ پس کجا باشد ؟!}•
خدا میخواست همعصرِ تو باشم ؛ همکلامِ تو
خدا میخواست چشمانت برایم آشنا باشد
°{خودش میخواست لبخندت سلامم را بلرزاند
خودش میخواست قلبِ سادهی من مبتلا باشد}°
بگو وقتی دو دل با هم یکی باشد ؛ چرا باید
هزاران سالِ نوری دستِشان از هم جدا باشد ؟!
•{بگو وقتی دو دلواپس ؛ دو دلدادہ ؛ دو دلبسته
دلت را بسته میخواهم ؛ چرا باید رها باشد ؟!}•
نمیخواهم که پابندِ دلِ بیطاقتم باشی
تو باید شاد باشی تا جهان بودهست و تا باشد
°{رها کن شاعران را ؛ ما به غم شادیم و آزادی
مگر آزادگی باید میانِ قیدها باشد !؟}°
خداحافظ نگفتم تا نگویی”زود برگردی”
خدا میخواست لبخندِ تو ختمِ ماجرا باشد
•{اگر زن باشی و شاعر ؛ خودت هم خوب میدانی
که رفتن از کنارِ دوست ؛ باید بیصدا باشد...}•
#نغمه_مستشارنظامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این حرم به جای کبوترها
یک آسمان فرشته رها کردند
#حمیدرضا_برقعی
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچهی معشوقهی خود میگذرم...!
#شهریار
نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی!
دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی!
#حامد_عسکری
#عاشقانه
.
به سوی توست اگر این نگاه، دستِ خودم نیست
صبوری از دلِ تنگم مخواه! دستِ خودم نیست
مخوان به گوشِ منِ دلسپرده پند! که این عشق
اگر درست، اگر اشتباه، دستِ خودم نیست
همین که پلک گشودی به ناز، پر زد و دیدم
دلی که دستِ خودم بود، آه، دستِ خودم نیست
مرا ببخش که میخواهمت اگرچه بعیدی
که من پلنگم و مهرم به ماه، دستِ خودم نیست
برای از تو نوشتن، رديف شد کلماتم
که اختیارِ غزل، هیچگاه دستِ خودم نیست
#سجاد_رشیدیپور
بی تو این دیده کجا میل به دیدن دارد؟
قصهی عشق مگر بی تو شنیدن دارد؟
#شهریار
کاش از عمر شبی
تا به سحر چون مهتاب؛
شبنم
زلف تو را
نوشم و خوابم نبرد ...
#مهدی_اخوان_ثالث
#دو_خط_شعر
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بیباکتر از شیرم
#مولانا
.
پس از هزارهای از قلب غار آمدهام
مرا به آب زنید، از غبار آمدهام
مرا به دیدن باران، به بزم گل ببرید
که از ولایت سبز بهار آمدهام
به من کتاب دهید و مرا بخندانید
به من که با غزل و خنده بار آمدهام
به شکل شاخه ببینید استخوانم را
منی که در شب سرما بهکار آمدهام
دلم دلالت خون دهان پاییز است
من از عیادت زخم انار آمدهام
کنون در آینه با خود، میان غار و غبار
منم که با غم بودن کنار آمدهام
رسیدهام به تو آخر میان مرگ و حیات
مرا ببخش اگر بیقرار آمدهام
#سجاد_حیدری_قیری
.
از معجزۀ عشق خبر داری؛ نه؟
در قاب دلت عکس قمر داری؛ نه؟
از بام چرا نمیپری کفتر من
انگار نه انگار که پر داری، نه!
#زینب_نجفی
#راجی
چون خدایی که ماهِ انجمن است
چون سلامی که اولِ سخن است
ماه بر دوش شب نمی مانَــد
صبح آغاز دوست داشتن است!🌻
#صفيه_قومنجانی
باز در خوابم چه میکردی
حقیقت را بگو
میدهد بوی شراب از صبح
لبهایم چرا ؟
((سجاد شهیدی))
.
تو بالاخره به من نگفتی چه کنم!
در تور دلم اگر نیفتی چه کنم؟
ای عشق! بیا و کار را یکسره کن
با این دل دستوپاچلفتی چه کنم؟
#جلیل_صفربیگی
می پرسند :خوبی؟
آخر یک نفر هم نیست بگوید: صحبت یک روز و دو روز که نیست.. تو مدت هاست بغض گلوی منی.. خیلی وقت است، شب ها تا صبح.. تو ...تو ...تو ...تو را می شمارم ...خوبش هم اینجاست ،همه ستاره می شمارند که خوابشان ببرد، من تو را میشمارم و تا صبح بیدار.. شاید که تو مرا ببری..
تو که میدانی بانو.. بحث یک نخ و دو نخ که نیست.. من بیش از اینها از دست تو می کشم ،میکشم و به تو فکر می کنم،به تو فکر می کنم و صفحه ی سیاه حوادث دلم را می خوانم.. و چقدر خبر.. و چقدر دود.. اینجا بدون تو هوا آلوده است..
آخر صحبت یک قطره و دو قطره هم نیست.. خانه خراب شدیم از اشک ،تازه خوبست مرد ها گریه نمی کنند و الا که.. بگذریم هر کس برای خود یک پری دارد،پری چشم من دریایی است انگار..
چه می گویند اینها؟ صحبت یک فنجان و دو فنجان که نیس یک مزرعه چای خستهام..
یک جهان بغل، دلتنگم و یک تهرااان ،دلم گرفته.. بی طاقتم.. اما.. اما از تو چه پنهان، وقتی از جانم حرف می زنم دقیقا صحبت یک جان ست.. یک جان.. پس وقتی می گویم از نبودنت می میرم یعنی دقیقا از نبودنت می ..
| سجاد شهیدی |
ما برایش جان فدا کردیم و او با طعنه گفت
چیز دندان گیر مرغوبی نداری بیشتر...؟
سجاد شهیدی
اى كه مىپرسى زِ من
كآن ماه را منزل كجاست؟
منزلِ او در دل است اما ندانم دل كجاست
هلالىجغتايى
یکی یکی
باید گشود دیده به دلبر، یکی یکی
باشور و شوق و نغمهٔ دیگر، یکی یکی
از کوچههای شام غمافزا گذر کنیم
تا جلوهگاه مهر منوّر، یکی یکی
بوی وفا ز گلشن ما میوزد به دهر
دل میشود چو یاس معطر، یکی یکی
از خار خار ذلت خواری گذشتهایم
باید کشید نقش صنوبر، یکی یکی
ما از ازل بهپای ولایت سپرده دل
با نقد جان به شیوهٔ برتر، یکی یکی
آتش مزن به خانهٔ دلهای پرشرر
آتش فتد به جان تو محشر، یکی یکی
کوشاصفت به بحر فنا پا نهادهایم
ماییم همچو موج شناور، یکی یکی
بشنو کلام دلکش پروانه را که گفت:
"لرزد بنای هرچه ستمگر، یکی یکی"
#سیدمحمد_صالحی_کوشا
صبح بی تو رنگ بعدازظهر یک آدینه دارد
بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی تو میگویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه میخواند به انکار تو اما
خاک این ویرانهها بویی از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
#قیصر_امینپور🌿
غم روی غم آمده تلنبار شده
وای از غم مهلکی که تکرار شده
در آتش فتنه ایم وبا عکس شهید
هر روز مزین در و دیوار شده...
#محمدجواد_منوچهری
#شهادت_افتخار_است
☆
بی مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است
یک عمر مرا بهزحمت انداخته است
رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف
بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است
#جواد_محمدی_دهنوی
تا زمانی که شاعرت هستم
چادر و روسریت بی اثرند
آنچه را زیر روسری داری
مردم از شعر هام با خبرند
چادرت را به یاد خواهم داشت
چادرت عین روزگار من است
چادرت را سر غزل ها کن
مردم از وصف موت خون جگرند
ابتدا یک نفر تو را می خواست
بعد کم کم گذشت و شاعر شد
بعد تر یک گروه عاشق تو ...
حال یک شهر از تو در به درند
سجاد شهیدی
فرموده رئوف و قبله گاه هشتم
یک باب بهشت می شود وا از قم*
این شهر، گرفته برکت از فاطمه ای
معصومه که بارگاه دارد مردم...
#محمدجواد_منوچهری
*بحارالأنوار ج57 ص216،حدیث 39