فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتى تو انجام خواسته ى مامانم سى ثانيه تاخير دارم
مامانم همون لحظه :🤦♂🤦♂🤦♂🤣👇😝😝
#طنز
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد
و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب ، می افتد
تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم
که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
چه تصویر لطیفی خلق شد از شال ورخسارت
چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد
بخند ای گل ! تمام شعرهایم را بهاری کن
بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد
تو می آیی ،کنارم می نشینی ، شعر میخوانی
و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب می افتد ...
#جواد_مهربان
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺁﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩ ﺻﺮﻑ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﺩﺭﺩ ﺩﻝ،ﺷﻌﺮ ﻗﺸﻨﮓ،ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻟﻄﯿﻒ
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﭼﻮ ﺑﻬﺎﺭﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﺮ
ﭘﺎﯼ ﺁﻥ ، ﻋﻤﺮ ﺧﺰﺍﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﭘﺲ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺳﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻡ
ﭘﺎﯼ ﺁﻥ ﯾﺎﺭ ﺯﯾﺎﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﺍﺷﮏ ﻭﺻﻞ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﻭ ﺁﻥ ﺷﺎﻫﺮﮔﺖ
ﺑﻬﺮ ﺁﻥ ﺍﺷﮏ ﺭﻭﺍﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﮔﺮ ﻏﻤﺖ ﺧﻠﻖ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎﺗﺖ ﺑﮑﻨﻨﺪ
ﭘﯿﺶ ﺁﻥ ﺳﺮﺕ ﻋﯿﺎﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺮﻭﺩ
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﯽ ﺗﻮ ﺑﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ
#شهرام_نصیری
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_مهربان❤️
کبـــوترانه دلم از خیـــال مــن رد شــد
دوباره راهـــیِ ایوانْ طـلا و گنبـد شــد
درست ،ساعتِ هشت چهارشنبه ، غروب
رسید و جَلدِ کرامات شـاهِ مشهــد شــد
#رقیه_سعیدی_کیمیا
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
خدا چو رویِ تو را میکشید با خود گفت
به دفترِ چه کسی این هنر شود پیدا؟
نسیم در گذرِ موی تو به دام افتاد
چگونه از سر کویت خبر شود پیدا؟
#عاصی_خراسانی
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
عمرگذشت، وز رخش سیر نشد نظارهام
حسرت او نمیرود از دل پاره پارهام
#فروغی_بسطامی
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
تفاوت نیست در لطف و عتاب و خشم و ناز تو
تو از هر در درآیی میکنی گلزار ، محفل را
#صائب_تبریزی
بی هراسم ز اجل،زانکه گمانم نَبُوَد
که گلوگیرتر از هجرِ تو باشَد اجلی
#طالب_آملی
گفتم ای شعر تو شاید برهانی ز غمم
نرساندی به مرادم به مرادت نرسی
#مهدی_اخوان_ثالث
حنا خریدهام از قم برای گیسویت
سفیدتر شده از قبل، مادرم! مویت
کشیدی از سر ما دست و بیخبر هستی
که روی طاقچه دق میکند النگویت
هنوز میپرم از خواب و میشوم نگران
که یکزمان نشود دیر، وقتِ دارویت
بیا و کاسهی آبی به پای ماه بریز
چرا تُهی شده گلدانِ خانه از بویت؟
بیا برایم عروسی بگیر و شادی کن
کجاست آن همه احساس و آن هیاهویت؟
نگاه، مادر من! طاق آسمان ابری است
مرا پناه بده زیر چتر ابرویت
و کاش قبر تو یکمُرده بیشتر جا داشت
که دفن میشدم آن ظهرِ تیره، پهلویت
#سعید_مبشر
چه کرده ای تو با دلم
که از تو پیش دیگران
"گلایه"هم که می کنم
"شعر"حساب می شود
#كاظم_بهمنی
از خدا هیچ نمی خواهم از این دار فنا
از تمام دو جهان ، کرب بلا ما را بس
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۳/۱۷
بخت و اقبالِ مرا
با بودنت خوش کردهای
اي دلیلِ حالِ خوبم ؛
صبح زیبایت بخیر !
#امیرعباس_خالقوردی
با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو
صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شود اما
به خدا گریههای من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکیام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو
باز هم مثل کودکی هر سو میدوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژهها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعری در قطار قم - مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژهها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرفهایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل گریهها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زندهام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!
کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است، مرگ یک روز بی گمان ..
حمید رضا برقعی
یڪ نظر ڪن سوےِمن
تا صدنظر سویتڪنم
باز ڪن آغوش، تا
پرواز بر ڪویت ڪنم.....
وصل ڪن پیشانیت
را بر لبم تا بی امان
بوسه بر مهتابِ ما
بینِ دو ابرویت ڪنم......
#مجتبی_خوش_زبان
❣️بی تو...❣️
کنار توست که لبخندها دلانگیزند
کنار توست که غمها حقیر و ناچیزند
صدای پای تو در شعرهای من کافیست
که واژهها همه با احترام برخیزند
نشد که گریه کنم بی تو، اشکهایم نیز
بدون شانهات از چشم من نمیریزند
قنوت بستم و این بود ذکر دستانم
که باز با سر زلفت شبی درآویزند
در این بهارِ جدا از تو تازه فهمیدم
بهارها همه بی تو چقدر پاییزند
هلاک میشوم از دوریت، بگو مردم
برای زود نمُردن ز عشق بُگریزند
#احمد_رفیعی_وردنجانی
به حشر هم که برانی مرا زخویش هنوز
از اینکه نام تو بردم به تو بدهکارم...
#غلامرضا_سازگار
چگونه بی منی و شانه می زنی مو را؟
خمار می کنی از سرمه چشم جادو را
به اشتیاق کدامین قرار می ریزی
به رود آینه ها آبشار گیسو را ؟
دوباره مست قدم می زنی و می گیری
به دست های ظریفت کدام بازو را؟
مجاب می کنی از فرط دل سپردگی ات
کدام گوشه ی پنهان لبان ترسو را؟
کجاست گرمی آغوش بی منت که چنین
گرفته ام به بغل در غمت دو زانو را؟
غریب ماندم و بی آسمان ندانستی
فضای تنگ قفس می کُشد پرستو را؟
پس از تو خیره به چشمی شدن حرامم باد
چگونه بی منی و بوسه می دهی او را؟
#محمدحسین_قمری
دیگر نبات را نخَرَد مشتری به هیچ
یک بار اگر تَبَسُّمِ همچون شِکر کُنی
#سعدی
خواستم گریہ ڪنم قلب صبورم نگذاشت..
وقت زانو زدنم بود غرورم نگذاشت...
#احسانافشارے
عاشقی درد است و درمان نیز هم
مشكل است این عشق و آسان نیز هم ...!!
جان فَدا باید به این دلدادگی
دل كه دادی میرود جان نیز هم ...!!
#شهریار