در وَفایِ تو بمانم تو نَمانی بی وفا
بی وَفایان را مباشد اندکی مهر و صفا
آید از سَنگِ لَحَد بویِ وفاداری دل
باوَفایانِ زمان را تا به کی جور و جفا؟
«گر تَنورِ تو بُوَد گرم و دعایِ تو قبول»
از غَمِ دل گو، مَگَر امشب دَهَد ما را شفا
ای فراموشی بِیا تا عرضِ ما را بشنوی
ورنه شب می میرم از یادش به غصه در خفا
خاکِ عالَم بر سَرَم بادا در این سودای عشق
تا به امشب میزند این عالَمی زخم و قفا
#سیدعرفان_جوکارجمالی
یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم
عطر آویشن، ردیف استکانهای بلور
زندگی شیرینتر از چای نباتی داشتیم
#شهراد_میدری
تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت…
غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ وقت…
این جا دلم برای تو هِی شور میزند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت…
اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمیشود،اخبار هیچ وقت…
حیفند روزهای جوانی،نمیشوند
این روزها دو مرتبه تکرار هیچ وقت
من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بودهام برات سزاوار؟… هیچ وقت!
بگذار من شکسته شوم،تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ
وقت
#نجمه_زارع
شنبه ها بوی امید و مهربانی میدهد
بیخیال غصه با لبخند میگویم سلام
#حسین_مرادی
رسیده ای به من از پشت پیچ حیرانی
شبیه گمشده ی جاده های طولانی
چه می شناسمت! ای دختر ترانه به دوش!
چه آشناست صدایت، غزل که می خوانی
کجا تو را دیدم؟ در کدام کافه و پارک؟
کجا درخشیدی؟ در کدام مهمانی؟
کجا درون نگاهت به ذوق آمده ام؟
کجا؟ میان کدامین نگاه پنهانی؟
تو خاطرات منی؟ یا که خواب هر شب من؟
که همصدا شده ام با هرآنچه می خوانی
چه شد اسیر نگاهت شد؟ آن عقاب رها
که طعنه می زند امشب به هرچه زندانی
چه شد که رام تو شد؟ روح سرکش مردی
که با رضای خودش می رود به قربانی
تو را چطور در آغوش تشنه ام بکشم؟
که غرق بوسه مرا در تنت برقصانی
تو را کجا دیدم من؟ کجا تو را دیدم؟
نگو به یاد نداری! نگو نمی دانی
#محسن_نقدی
هدایت شده از محمدجوادمنوچهری«گیدا»
با درود خدمت اعضای محترم🤗🤗
📌📌 به مناسبت هفته بزرگداشت حافظ افتتاحیه محفل ادبی «چکامه» روز یکشنبه با حضور شاعران و نویسندگان مطرح مشهدی در محل کتابخانه زنده یاد فروغ السادات میر صدرایی برگزار می شود . با حضور سبز خود محفل ما را مزین فرمایید .
📆یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۶ عصر
🌺
جنازه پشت جنازه شهید پشت شهید
نزول موشک وباران, هجوم ترس و امید
سکوت شیون نوزاد در تلاطم خون
-هنوز گوشه ی لبهاش داشت میخندید -
اگر که زنده بماند، دوباره میمیرد؟
نفس کشیدن هر لحظه در تب تردید
اهای تیر، گلوله، آهای ترکش و بمب
برای تشنگی کودکان چه آوردید؟
چقدر غنچه در این شعله ها فراوان است
بدون معجزه آتش چرا گلستان است؟!
هزار پیکر مجهول بی نشان داریم
بجنگ دشمن صهیون! هنوز جان داریم
بکوب، خانه ام آباد تر شده ای جنگ
برای خرد شدن باز استخوان داریم
بیا بیا و ازین خون تازه، عکس بگیر
که در حضور خدا کار با جهان داریم
به قتل صبر بکش کودکان کم جان را
برای کشته شدن تا ابد زمان داریم...
که قطره قطره ی این خون به موج می افتد
رسیده ظلم به اوج و از اوج می افتد
تورا نرانم اگر از زمین خود، ننگ است
بترس دشمن صهیون که غزه دلتنگ است
جوان؟ جوان که بماند, جوان به جای خودش...
که شیرخواره مان در کشاکش جنگ است
شکست هیمنه ات تا ابد، بسوز ای دیو
رجز نخوان که حنایت عجیب بی رنگ است
هنوز اسلحه ی مادران ما آه است
هنوز اسلحه ات، ساحرانه نیرنگ است
جهان برای تو باشد خدا ولی با ماست
به کفر تکیه بزن ، شیعه ی علی باماست
آهای غزه گلویت به خون گرفتار است
دوچشم خیس کبودت هنوز بیدار است
هزار راکت و موشک، هزار تن کودک
چه رزم تن به تنی، این دگر چه پیکار است
برای هر خبری، زخم تازه ای داری...
و زخم از تو شمردن عجیب دشوار است
بگو که مرگ بیفتد به جان اسرائیل
که مرگ گفتن بر ظالمان سزاوار است
نترس تا بشِکافد خروش دریا را
که اژدها بکند چوب دست موسی را
اگرچه در تب خون، باز خاک من وطن است
زمین بی رمق چاک چاک من وطن است
اگر چه خانه شده گور دسته جمعی مان
همین خرابه ی اندوهناک من وطن است
نَمیرم و بروم؟ خواب دیدی ای صهیون
بزن که خانه ی خونین پلاک من وطن است
نجاستی و تورا خاکمال خواهم کرد
زمین مسجد الاقصای پاک من وطن است
شکفته از خفقان، های های آزادی
تمام خون فلسطین فدای آزادی
#ریحانه_ابوترابی
#فلسطین_ارض_المسلمین
گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی...
جز دوریات ای عشق، به قرآن خبری نیست...!
#امید_صباغ_نو
#عاشقانه