eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من چه جنونی... چه نیازی... چه غمی ست...
در شهر طبیبی ست که داند همه رنجی، او نیز ندانست که مجروح چه تیریم...
ای آتش سودای تو خون کرده جگرها بر باد شده در سر سودای تو سرها در گلشن امید به شاخ شجر من گلها نشکفند و برآمد نه ثمرها ای در سر عشاق ز شور تو شغب ها وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها آلوده به خونابه هجر تو روان ها پالوده ز اندیشه وصل تو جگرها وی مهره امید مرا زخم زمانه در ششدر عشق تو فرو بسته گذرها کردم خطر و بر سر کوی تو گذشتم بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها
ای دوست غم تو سر به سر سوخت مرا
مرا به وسعت پروازت ای پرنده مخوان که وا نمی‌شود این قفل با کلید گریز ‌‎‎‌‎‌‌ ‌‎‎‌‎ ‌‎‎‌‎‌‌
زارم بکش، مگوی کز این آستان برو مردن برِ تو بِه که ز تو زیستن جدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه خوانی حاج مهدی رسولی در تجمع شبانه ضدصهیونیستی مردم تهران در میدان فلسطین
شهر درخواب است ومن برموج بیداری سوار مثل طوفان بردی ازدریای احساسم قرار شانه هایت مامن عشقندومن محروم ازآن از تب یادت ندارم یک نفس راه فرار تیک وتاک ساعت واعصاب خرد لحظه ها اشک ها رقصان شده برگونه ام بی اختیار بی قراری هرنفس تشدید شد درجان شب دردلم صدها پرنده درهوای انتحار نق نق شیرمریض خسته هردم روی مخ می شود همدست دلتنگی واین حال نزار عاصی ام ازدست این آهنگ غمگین زمان بی صداجامانده ام بر روی ریل انتظار کی به پایان می رسدکابوس پرتکرار درد خسته ام ازگم شدن در کوچه های اضطرار کاش می شدردشدازاین فصل زرد فاصله درکنارت می زدم دلواپسی ها رابه دار مثل پاییزم پراز دلشوره های رنگ رنگ بازهم مانند ابرعاشقی برمن ببار شاید ازنو گل کند لبخندلبهای غزل یا بشویی ازتن اشعاردلگیرم غبار صدهزاران سال اگرهم بگذرد من عاشقم می زنم عشق تو را در گوش دنیاباز جار ✍️
آمدی، آمدنت حال مرا ریخت بهم یک نگاهت همه ی فلسفه را ریخت بهم آمدی و دل من سخت در این اندیشه: آن همه منطق و قانون، چرا ریخت به هم؟ قاضی عادل قصه به نگاهت دل باخت یک نگاه کردی و یک دادسرا ریخت به هم چهره ی شرقی زیبای تو شد موجب خیر یک به یک انجمن غرب گرا ریخت بهم شاعران، طالب سوژه، همه دنبال تو اند سوژه پیدا شد و شعر شعرا ریخت بهم جاذبه مال زمین است، تو شاید دزدی که فقط آمدنت جاذبه را ریخت بهم من همان آدم پر منطق بی احساسم... پس چرا آمدنت، حال مرا ریخت بهم
آمدی، آمدنت حال مرا ریخت بهم یک نگاهت همه ی فلسفه را ریخت بهم آمدی و دل من سخت در این اندیشه: آن همه منطق و قانون، چرا ریخت به هم؟ قاضی عادل قصه به نگاهت دل باخت یک نگاه کردی و یک دادسرا ریخت به هم چهره ی شرقی زیبای تو شد موجب خیر یک به یک انجمن غرب گرا ریخت بهم شاعران، طالب سوژه، همه دنبال تو اند سوژه پیدا شد و شعر شعرا ریخت بهم جاذبه مال زمین است، تو شاید دزدی که فقط آمدنت جاذبه را ریخت بهم من همان آدم پر منطق بی احساسم... پس چرا آمدنت، حال مرا ریخت بهم
قصد دل کندن ندارم از تو اما جانِ من در نگاهت دیگر آن لبخندِ پنهان کرده نیست..
در گلستانی که چشم بلبلان بیدار نیست پای خواب آلود کار دست گلچین میکند....!!
از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم تا نیست غیبتی نبود لذت حضور گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد ما را غم نگار بود مایه سرور
- ..شڪر نریز ....!!!در این قـهــوه های دلتنگی ..ڪـه مــَـن به تلخـی ایـــن روزگـار دل بســتم.....!!! فرامرز عرب عامری ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌ ✎🆁❧❦❥❆✇
ای که گفتی : «جان بده تا باشدت آرام جان» جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز... 🌺
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟! ‌‌  ‌
‌ غمخوار خویش باش غم روزگار چیست...؟
بہ سراغ من اڪَر می‌آيی با آيه ای از عشــق؛ بيا ديرڪَاهيست چراغ دل من ازعطش عشق تر است... ✨🍃👌 .
هر ڪس وطنی دارد و اهلیٺ جایــی... مــن اهلِ دیارِ دلِ بیتابِ ٺـــــو هستــم...!!! ✨🍃👌 ‌ ‎‌‌‌‎.
        شاعرے بودم غزل هایم              پر از شور و نشاط؛         رفتنت شعر مرا غمگین،             دلم را خستہ ڪرد!
🍂 آمدی آماج بلا شد دلم طعمۀ امواج فنا شد دلم یک‌شبه خویشم شدی و یک‌شبه- از همه اغیار جدا شد دلم مأمن دل، کشتی پرهیز بود آمدی و غرق خطا شد دلم دور فلک خواست مرا سربه‌زیر ماه شدی سربه‌هوا شد دلم زندۀ خورشید وفایم شدی کشتۀ پاییز جفا شد دلم عاقبت از بام دلم پر زدی از قفس عشق  رها شد دلم
از من بعید بود ولی عاشقت شدم‌‌ از تو بعید نیست جهان عاشقت شود
مرحبا همت قومی که چو دلبر گیرند بجز از دلبر خود، از همه دل بر گیرند
x2+(y_3√2 x)2=1 این معادله رو بفرستین برای اونای که دوسشون دارین و بهش بگین بزنه توی گوگل، بره قسمت image رو ببینه. ☺️