eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آن که در بین کریمان کرمش بیشتر است به کسی کم هم اگر داد کمش بیشتر است خال ابروی تو بر حسن تو میافزاید این ترازو که تو داری گرمش بیشتر است عشق از حسن حسن حصن حصین ساخته است شاد باد آن که در این عشق غمش بیشتر است از حسن دم زدم و دست حسینم دادند گاه شان صله از محتشمش بیشتر است سر تقسیم کرم بیشتر است از همه کس قسمت آن که به قاسم قسمش بیشتر است خاک اگر در بر معصوم طلا میگردد حسن از بقیه طلای حرمش بیشتر است این امیر عرب در وطن خویش غریب عجب این است که یار عجمش بیشتر است علمش ریشه زد و سبز شد و دانستم اثر گریه کنار علمش بیشتر است عطر او در نفسم ریخت دلم خالی شد نفس روح فزا بازدمش بیشتر است ما در این میکده گشتیم و پی آب حیات دست بردیم به جامی که سمش بیشتر است…
دامان تو سرزمین کِشتم باشد تقدیر وصال، سرنوشتم باشد وقتی که تو مشغول، به قرآن باشی آغوشِ معطرت بهشتم باشد
اما تو بگو «دوستی» ما به چه قیمت؟ امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت؟ یك عمر جدایی به هوای نفسی وصل گیرم كه جوان گشت زلیخا، به چه قیمت؟ از مضحكه ی دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را می‌دهم اما به چه قیمت؟ مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت؟ 📝 📒
🍂 وقتی که شدم اشک و چکیدم تو چه کردی؟ از دودۀ غم سرمه کشیدم... تو چه کردی؟ یک‌عمر عسل خورده‌ای از جام غزل‌هام زهر از قدح عشق چشیدم... تو چه کردی؟ در سایۀ سروم شده‌ای هم‌قد شمشاد از بار غم هجر خمیدم   تو چه کردی؟ لالایی من بود دوای شب دردت با درد تو از خواب پریدم... تو چه کردی؟ می‌خواست که جای همه باشی، دل تنگم وقتی‌که دل از خویش بریدم  تو چه کردی؟ حالا که شده وقت خداحافظی ما رفتم کفن و قبر خریدم، تو چه کردی؟
عذاب است این جهان بی‌تو، مَبادا یک زمان بی‌تو به جانِ تو که جان بی‌تو، شکنجه‌ است و بَلا بر ما . .
می‌خواهمت آنگونه که حوا سیبش را چید
ای وای از آن حدیثِ به دفتر نیامده ای وای از آن شروعِ به آخر نیامده ای وای از آن یقینِ به باور نیامده ای وای از آن مزارِ کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیثِ دخترِ طاها شنیده‌ای؟! یَرضی شنیده‌ای؟! لِرضاها شنیده‌ای؟! هنگامه‌ی نماز، دعاها شنیده‌ای؟! حتی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیده‌ای؟! أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده یالَلْعَجَب! فصلّ لِرَبِّک ولادتش واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش طوبی لهُمْ وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهده‌ی ستایش او برنیامده * * اما چه سود! حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سوره‌ی انسان شکسته شد دَر را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فَصْلِ غریبی تو چرا سر نیامده؟ زهرا هنوز گریه‌ی بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز، ادعای أنا الله می‌کند صبح بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟!
یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند آن جلوه‌ی خیبر شکنش را دیدند افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد زانو به بغل گرفتنش را دیدند
خوش به حال هرکسی که زائر شش گوشه شد سهم ما جامانده ها هم ، شد فراق و اشک و آه شاعر:
🥀 با حسرت و غم می‌گذرد هر روزم دلتنگم و چشم بر حرم می‌دوزم هر هفته شب جمعه شبیهِ آتش از داغِ فراقِ کربلا می‌سوزم!
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است مادرمان، رو به قبله است
هدایت شده از بارش‌های قلم من
کاش می‌شد خاکی که تو را در آغوش گرفته را کنار بزنم و تو را محکم در آغوش بگیرم و دم و بازدمم را از بوی تنت پر کنم و به قدر نبودنت تو را نفس ‌کشم و بر جای جایِ چهره‌ی معصومت بوسه بکاارم آن گاه دست مرا هم بگیری و با خودت ببری به همانجایی که بی من رفته بودی 😔😔😔
یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک‌عمر این چنین دهنش باز مانده است خط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"باز این چه شورش است" که در خانه‌ی علی‌ است؟ این سوزِ گریه‌های غریبانه‌ی علی‌ است- "کای مونس شکسته‌دلان! حال ما ببین" در آتش اینکه سوخته، پروانه‌ی علی‌ است "آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش" آتش گرفته! قاتل ریحانه‌ی علی‌ است "خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است این خانه بعد فاطمه ویرانه‌ی علی‌ است حیدر چرا به شانه‌ی دیوار سر نهد؟ "سرهای قدسیان همه بر" شانه‌ی علی‌ است " باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟ این جان حیدر است که در حال رفتن است دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟! "در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست جان علی! تو گوشه‌ی بستر چه می‌کنی؟! پر می‌زنی و با دل حیدر چه می‌کنی؟! زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو! مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو! با ضربه‌ی لگد شده هم‌دست میخ در کار تورا به فضه کشانده‌ست میخ در آتش گرفت بال تو و من گداختم بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم دیگر بخند تشنه‌ی قدری تبسمم تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش ای آسمان! به ناله‌ی شب‌های من بساز آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز
هدایت شده از محبین امام خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🍃 با چادر سیاه خود احرام بسته‌ام یعنی منم همیشه مسلمان مادرم!   ☝ شعرخوانی سرکار خانم الهام صفالو در حضور رهبرانقلاب تسلیت به عج
🥀
YEKNET.IR - shoor 4 - fatemie avval 1401 - javad moghaddam.mp3
6.54M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃من توی رفیقام تا غیر تو پناه بردم 🍃باور میکنی یا نه هر بار چوبش خوردم 🎙مداح 🌷 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعری که اشک حضرت آقا را درآورد...🖤 دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیئت، میان "وای مادر" داشت می‌سوخت دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد محراب می نالید؛ منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت سربند یازهرای محسن غرق خون بود سجاد، از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت 🎙✍: @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ
🥀
از دردِ تنهایی نخوابیدیم و گفتیم در پاسخِ هرکس که شب را دوست داریم
چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید من کمتر از گدای شب جمعه نیستم خانه به خانه دست مرا در به در کنید بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند مارا فضیل فرض کنید و نظر کنید این تحبس الدعا شدن از مرگ بدتر است فکری برای این نفس بی اثر کنید باید برای سوختنم چاره ای کنم این روزه روزه نیست برایم سپر کنید العفو گفتنم که به جایی نمیرسد ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید در میزنیم و هیچ کسی وا نمیکند پس زودتر امام رضا را خبر کنید
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم حرارتی است قدیمی که در دلم دارم اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم میان نامه ی من خالی است از خوبی گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم مرا به حُرمتِ موسی الرضاست می بخشید خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم به لطف فاطمه ارباب محترم دارم حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد دلم خوش است میان دلم حرم دارم  برات کرب و بلایم به دست عباس است دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ دل‌ خوش نکرده‌ایم به اعمالِ خیر خود ما را غمِ حسین سرافراز می‌کند