هدایت شده از بارشهای قلم من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️▪️ غريب تا كه نماند حسينِ بی عباس، به جای خواهری آنجا برادری کردی...
▪️شعرخوانی آقای اسفندقه در وصف حضرت زينب (سلام الله عليها) در حضورامام خامنه ای
السلام علی قلب زینب الصبور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
گرچه با هر خطبهٔ خود روشنی می آفرینی
خسته از دنیای خالی از حسینِ این زمینی
درد و داغ سینه ات هر روز مثل روز اول
مرهمی پیدا نشد بر روی زخمی این چنینی
صبر هجده ماهه بر دوری، تو را خم کرده زینب
تو همانی که نشد یک روز دور از او نشینی
کربلا و کوفه و شامت مگر می رفت از یاد
آه..ای پیغمبر خون و شهادت، کلّمینی
با دلی افسرده و لبریز از اندوه و حسرت
چشم بر هم می گذاری تا گل خود را ببینی
حال دیگر مثل مادر بر لبت لبخند داری
می روی تا با حسینت تا ابد خلوت گزینی
#راهی
هفتم بهمن ۱۴٠۲
نگاه....
نمیکُند به غم و رنج طولِ راه نگاه
کسی که میکُند از عمق جان به ماه نگاه
اگر که پلک زدن مانعش شود حتی
دوباره میکند از بعد هر نگاه، نگاه
اگر که ابر شده حائلش به وقت نگاه
کشیده آه پس از آن و بعد آه نگاه
مجال ناب تماشایِ او نمازِ شبش
به شوقِ دیدنِ او کرده هر پگاه نگاه
که گفته لشکر او کوچکاست ؟!،میآید
سوارِ محملی از نور یک سپاه نگاه
شدند کشته پسرهای او چه غم دارد
که میدهد به غریبیِ او پناه نگاه
یقین که حضرتِ زینب(س) شهید شد وقتی
نمود بر تن خونین به قتلگاه نگاه
مرید مکتب زینب(س)شدم یقین دارم
که میکند به منِ زارِ رو سیاه نگاه
#حضرت_زینب
#احمد_رفیعی_وردنجانی
السلام علیک یا عمتی یا زینب سلام الله علیها.
عشق، جانِ صدهزاران را به آسانی گرفت
آه،عشق تو چرا اِنقدر قربانی گرفت؟!!
در میان روضهها و داغها و دردها
صبر تو از چشم ما اشک فراوانی گرفت
تا نشستم بین هیات زیر چتر پرچمت
نام تو آمد،خودت دیدی،چه بارانی گرفت
نه فقط مداح میگیرد صدایش از غمت
بغض شیخ مجلست هم در سخنرانی گرفت
در دو دنیا دستهای او به جایی بند نیست
غیر این در دست را هر کس به دامانی گرفت
در هجوم بی کسی ها روسریَت را کشید
ریخت بر هم موی تو،دنیا پریشانی گرفت
سربهسر، بر روی نی با چادر خاکیِ تو
بسته شد سرها اگر یک ذره سامانی گرفت
شک ندارم بین آن گودال خونی هم حسین
با حضور تو کنار پیکرش جانی گرفت
عشق کاری کرد که در سوریه آمد نسیم
کل ایران را نمیدانی چه طوفانی گرفت
عشق تو خیلی گرانمایه هست،خیلی عمه جان
فکر کن!!! از دست ما قاسم سلیمانی،گرفت
#زهراسادات_موسویمقدم
هدایت شده از 🦋بر بال غزل🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️▪️ غريب تا كه نماند حسينِ بی عباس، به جای خواهری آنجا برادری کردی...
▪️شعرخوانی آقای اسفندقه در وصف حضرت زينب (سلام الله عليها) در حضورامام خامنه ای
@barbaleghazal2023🦋
#حضرت_زینب_س_مصائب
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که میآمد صدای نالههای پنجتن از من
از آنجایی که وابستهست جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو؛ جدا کردند تن از من
میان معرکه هم زخم، هم جانباختن از تو
میان خیمهها هم سوختن، هم ساختن از من
تو زیر خنجرش بودی و محکوم تماشا من
گلوی زیر خنجر از تو؛ دست و پا زدن از من
دلم خوش بود با پیراهنت آنهم به غارت رفت
پس از تو رَخت بَر بستهست شوقِ زیستن از من
غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که میپرسد نشانیهای زینب را وطن از من
"ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق"
کسی نشنید جز "توصیف زیبایی" سخن از من
از آن بُتخانهها چیزی نماند آنجا که بر میخاست
طنین تیشهی پیغمبرانِ بُتشکن از من
منم حُسنِ خِتام باشکوهِ داستان تو
پس از این اسوه میسازند اساطیر کهن از من
#سیدحمیدرضا_برقعی
.
▪️در رثای حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها
#سَلامٌ_عَلى_قَلبِ_زَينَبِ_الصَّبور_وَ_لِسانَها_الشَّكور
مصیبت هم گریبان چاک زد از داغ هجرانش
که او امّالمصائب بود جان ما به قربانش
قیام کربلا مدیون صبر و خطبههای اوست
مصفا کرد نهضت را به اشک همچو بارانش
شکست و خم شد و افتاد از پا باغبان عشق
که در یک روز پرپر شد همه گلهای بستانش
چو حیدر خطبه خواند و کرد ویران کاخ ظالم را
زبان حقّ او شد پیش دشمن تیغ برّانش
بهظاهر دست او در بند ظلم و کینه بود اما
جهان ظلم و جور و کینه شد در بند زندانش
پس از داغ برادر میل آب و نان نبودش هیچ
که اشک چشم شد آب و فغان و ناله شد نانش
چنان با تار و پود جان او ممزوج بود ایمان
که ایمان کرده صد اقرار بر توحید و ایمانش
حیا و حجب و عفت وامدار چادر پاکش
شکیب و صبر و مهر و قهر در خیل غلامانش
ندارد مثل و مانندی، به آه سینهاش سوگند
زنی چون او نمیآید، به گیسوی پریشانش
سلام ما بر آن قلب صبور و جسم رنجورش
درود ما بر آن عزم و قیام و عقل و عرفانش
خدایا، ما فداییهای راه و مکتبش هستیم
بهزودی قسمت ما کن شهادت پیش چشمانش
✍️ #محمدتقی_عارفیان
🏴
دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر ِزینب، صبر خسته
صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین ِموج آیات خدا داشت
زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه ی صوت علی بود
چه گوشی می کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن
به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه ی اهل تناسخ :
حلول روح او، درجسم زینب
علی دیگری با اسم زینب
زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبر ِقرآن ناطق
زنی، خون خدایی را پیمبر
زن و پیغمبری ؟ الله اکبر
#قیصر_امینپور
برگ برگم اگر از حادثه ای زرد پر است
خاطرم جمع که امنیتم از فرد پر است
گرچه آبانم و تا فحش زمستان مانده
قله هایم همه از بهمن ولگرد پر است
من به رویای نوک قله چنان دلبستم
که تنم از هوس هرچه کم آورد پر است
اجتماع من و افسوس و نگاه و جاده
اجتماعی ست که از زوزه ی برگرد پر است
صفحه ی گرد زمان را همه شب چرخیدیم
فایده چیست اگر عقربه از درد پر است
من و دلواپسی و تو ، هِرَم حادثه ایم
گر چه در مرکز این زاویه نامرد پر است
# مجتبی_قلیپور
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
حس میکنی زمین و زمان گریه میکنند
وقتی که جمع سینهزنان گریه میکنند
این سو داغ اکبر و آن سو غم حبیب
در ماتم تو پیر و جوان گریه میکنند
این سیل، سیل اشک عزادارهای توست
چون ابر با تمام توان گریه میکنند
تو کیستی که در غم از دست دادنت
مردان ما شبیه زنان گریه میکنند
با یاد آن نماز جماعت که خواندهای
گلدستهها اذان به اذان گریه میکنند
در ماتم اسارت زینب عجیب نیست
سرها اگر به روی سنان گریه میکنند
#امیر_تیموری
#حضرت_زینب_س_مصائب
ایکاش که در خدمت زینب باشیم
گریانِ غم و مِحنت زینب باشیم
یکشب حرم رقیه جان باشیم و...
یکشب حرم حضرت زینب باشیم
#سیدمجتبی_شجاع
از سجده تسلیم رسیدیم به معراج
طی می شود این رَه به جبین بیشتر از پا
#عاصی_خراسانی
#اعتکاف
من که جز هم نفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی
زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
#فاضل_نظری
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن
خسته تر از آنم که بگویم به چه علّت
#یاسر_قنبرلو
در رواق شعر، روشن می کند فانوس را
می چکاند در دواتش، جوهر مخصوص را
روی میز شاهنامه، یک قلمدان، چند گل
با تو قسمت می کند آرامشی محسوس را
می ستاید خط به خط، استاد نستعلیق من
مرد بی همتای اسطوره، حکیم توس را
می نویسد: شاهنامه چون درختی قرن هاست
میوه ی امّید داده مردم مایوس را
نوبت سهراب و رستم می شود، خطاط پیر
می گذارد با تاسف، نقطه ی افسوس را
بعد با دلواپسی گرم تماشا می شود
تا سیاوش پشت سر بگذار این کابوس را
بادبادک بازی تلخی ست، ابلیس عاقبت
می دهد بر باد، تا ج و تخت کیکاووس را
شاهنامه آخرش خوش نیست اما خوشنویس
لب به تحسین می گشاید خوش حکیم توس را:
با نسیمی برکه ی آرام می ریزد به هم
سنگ ها هرگز نیاشوبند اقیانوس را
#کبری_موسوی_قهفرخی
جان پناه خستگی هایم شدی؛؛؛صد آفرین
حسرت امروز و فردایم شدی؛؛؛صد آفرین
رنگ چشمت جلوه ای از رنگ چشمان خدا
خالق تصویر دریایم شدی؛؛؛ صد آفرین
در خودم گم می شوم وقتی نگاهم میکنی
مقصد پنهان و پیدایم شدی ؛؛؛صد آفرین
با تمام سازهای زندگی رقصیده ام
آخرین آهنگ اجرایم شدی؛؛؛صد آفرین
دل بریدم از تمام دلخوشی های جهان
آفرین؛؛؛تنها تمنایم شدی؛ ؛؛صد آفرین
#نسیم_سحـــــری
از دست دلم کلافهام تا رفتی
مهمان غریب کافهام تا رفتی
مرگاست که با گریهٔ من میخندد
در وقت بدِ اضافهام تا رفتی
#رباعی
#نوروز_رمضانی
شهری است شلوغ با هیاهویی چند
بازار سیاه چشم و ابرویی چند
هر گوشهی این شهر بساطی پهن است
ای عشق دل شکسته کیلویی چند؟!
#جلیل_صفربیگی
#رباعی
برخاسته جورِ تازه ای تابیده
بر پنجره نورِ تازه ای تابیده
برخیز و نگاه کن که خورشید ِقشنگ
با شادی و شورِ تازه ای تابیده!
#صفيه_قومنجانی
@nabzeghalam
هدایت شده از 🦋بر بال غزل🦋
نابرابر شده این جنگ، از آن میگذرم
هرکه پرسید کجا رفت، بگو بیخبرم
تو و خالِ لب و ابرو و دو تا چشمِ سیاه
در مقابل من بیچاره فقط یک نفرم!🌿✨
#شاهد_رحمانی
@barbaleghazal2023🦋
خسرو، گر از عشقت بود رنجی، مرنج از نیکوان
باشد گنه چشم مرا نه روی زیبا را بود
#امیرخسرو_دهلوی