کسی با "موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟
کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟
کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟
تمام شهر در جشن "تماشا"ی تو حاضر شد
تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من
برایت دستمال کاغذی بودم ولی آیا
کسی در لحظه ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟
مرا از "جمع" خاطرخواه ها "منها" کن ای حوا
تورا کافیست آدم هرچه بار آمد به غیر از من
#حسین_زحمتکش
من را نگاه کن که دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزه های توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدی ام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم کنی اگر
شیراز چشم های تو پر شور و شر شود
"ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود"
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود
دیگر سپرده ام به تو خود را که زندگی
هرگونه که تو خواستی آنگونه سر شود
#نجمه_زارع
روزی اگر به خانهٔ قلبم گذر کنی
شاید مس وجود مرا مثل زر کنی
شرح غم جداییِ از تو چه فایده؟
ایکاش کام تلخ مرا چون شکر کنی
سنگ صبور باش و کمی با دلم بمان
تا تیغ غصه را تو به من بیاثر کنی
جان میدهی به طبع غزلگوی مردهام
وقتیکه شاعرانه به شعرم نظر کنی
یکشب بتاب بر دل من ماه کاملم
تا با نگاه خود شب غم را سحر کنی
با رفتن دوبارهات ای نوبهار عشق!
من هم دوباره... نه! تو نباید سفر کنی
من عاشقم بیا و قبولم کن و بمان
از عشق و عاشقی که نباید حذر کنی
باقیِ عمر سبز خودت را بهار من!
باید همیشه با منِ دلداده سر کنی
#جواد_محمدی_دهنوی
تکّهای بیشکل بودم مِهر او اعجاز کرد
دخترک با دیدنم تا آسمان پرواز کرد
دلپریشان بودم و دلخون ولی با بوسهای
هشتدرهای بهشتی را برایم باز کرد
دوستم خواند و برایم خانهاش را میخ زد
بهترین شکل صداقت را به من ابراز کرد
یک جهان محو تماشایش شده، او محو من
طرح او بر صورتم، آری مرا ممتاز کرد
سالها از باغ چشمانش محبت چیدهام
کاش میشد صورت پُرچین او را ناز کرد
#مهمان_خدا (جعفری)
او که طرحی نو میان سیل غم انداخته
یک جهان را مات خود کرده است یا دلباخته
انقلابش انفجار نور بود و دشمنش
بیشتر از هرکسی به مدح او پرداخته
کوهِ پا برجاست ، زیر هجمه ی نمرودیان
آنچه روح الله با خون شهیدان ساخته
گفته اند و بارها تفسیر شد این شاهکار
باز هم بکر است و بُعدش را کسی نشناخته
در قطار انقلابیم و فرج در پیش رو
هرکسی از این قطار افتاده بیرون، باخته
#محمدجواد_منوچهری
#جمهوری_اسلامی_ایران
#دهه_ی_فجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شده صادر انقلاب حتی سرود و شعر آن
هر کجا بینی رسیده بیش و کم هم خیر آن
با تمام مشکلات هستیم پای انقلاب...
ما نمی خواهیم چیزی از خداوند غیر آن
هر کجایی می روم با افتخار و سربلند...
در میان جمع حاضر من بگویم ذکر آن
"عاصی"
🍃❤️🍃🇮🇷🍃☺️
🌹چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بر امت حزب الله مبارک باد
🌹نثار امام و شهدا ۳صلوات
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب
فرماندهی شرمندهی یک لشگر مغلوب
فرعون به گِل ماندهی افسانه ی نیلم
هر بار شود گوشهی چشمان تو مرطوب
شیرینی خرما، عسل و شهد زیاد است
اما نه به اندازهی لبخند تو مطلوب
چشمان تو فیروزه و لبهات عقیق است
احسنت به دستی که تراشیده تو را خوب
#امیر_سهرابی
او آمد و تاج و تخت از مد افتاد
غم ریخت به کام ظلم و ایران شد شاد
فهمید جهان که باتوکل به خدا
با دیو همیشه می شود در افتاد
#محمدجواد_منوچهری
ساده از دست ندادم دل پرمشغله را
تا تو پرسیدی و مجبور شدم مساله را...!
من "برادر" شده بودم و "برادر" باید
وقت دیدار، رعایت بكند "فاصله" را
دهه ی شصتی دیوانه ی یكبار عاشق
خواست تا خرج كند این كوپن باطله را
عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ
دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را
و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم
با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را...!
عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست
خواستم باز كنم با تو سر این گله را
#عبدالجبار_کاکایی
بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم
از کدامین پنجره باید تمنایت کنم
من نمی گویم زمین را زیر و رو کردم ولی
سال ها گشتم به دنبالت که پیدایت کنم
بارها رفتم کنار آینه شاید که تو
ذره ای جا مانده باشی و تماشایت کنم
تا به کی باید برای پنجره، گلدان پیر
یا برای آینه امروز و فردایت کنم
من برای این دل دیوانهء چشم انتظار
با کدامین قسمت و تقدیر معنایت کنم
حق بده، من حق ندارم بی تو باشم، حق بده
حق ندارم خوب من، یک عمر تنهایت کنم
باید از دیوارهای رو به رویم رد شوم
بی تو می پوسد دلم، باید که پیدایت کنم
#بهمن_محمدزاده
عاشق که باشی اشک معنایی دگر دارد
حتما خدا هم از دل عاشق خبر دارد
او اشک های هر شبم را دیده و گفته است...
این گریه ها بی شک برایت دردسر دارد
از عشق تو شیدا شدم دیگر چه میخواهی؟
دیوانه ام، دیوانه چیزی هم مگر دارد؟!
شاید که برخیزم ببینم نیستی دیگر
عاشق که باشی خواب دیدن هم خطر دارد
من در خیالم با تو و عشق تو تنهایم
اما مگر این عشق رویایی ثمر دارد؟!
من ماندم و کابوس تنهایی بگو آیا
آغوش تو جایی برای یک نفر دارد؟!
تا زنده ام در شعرهایم با تو می مانم
عاشق که باشی شعر معنای دگر دارد
#فاطمه_احدی
بزرگا اماما
مهین یادگارا زمین را زمان را
بلندا نگارا همین را هم آن را
بلندا نگارا مهین یادگاری
تو این خاک خونرنگ غیرت نشان را
زهی صیت نامت ز عالم فراتر
زهی عطر یادت گرفته جهان را
حنیف مقدم خلیل معاصر
که در هم شکستی ستمکارگان را
تو زنجیر زجر زبونان بریدی
هم از یاوه گویان بریدی زبان را
سر سرکشان را به چنبر کشیدی
که گردن شکستی تو گردن کشان را
ستم می گریزد ز درگاهت آری
که درخاک غلتیده آن آستان را
صلابت تو از کوه داری؟ زهی سهو
که کوه از تو دارد شکوه گران را
هم از شانه های تو دارد نشانی
اگر صخره بر خود نبیند تکان را
گره خورده با دین چنان صیت نامت
که فریاد تو یاد آرد اذان را
سلاح تو ایمان قرین تو قران
بریدی امان شاه صاحب قران را
نه تیغ و نه ترگ و نه هیهای لشکر
نه در کف گرفتی عنان وسنان را
نه اسبان تازی ز جیحون جهاندی
نه تسخیر کردی قلاع فلان را
نه بازو شکستی نه بارو گشودی
نه در بند کردی فلان خاندان را
نه تاج زمرد نه تخت زبرجد
نه بر تن قبا دوختی پرنیان را
چه کردی که این خیل مشتاق محروم
به درگاه تو تحفه آورد جان را
حکومت به دل ها مرام شما بود
که لرزاند تا بن دل حاکمان را
زهی فکر وتدبیر پیرانه ی تو
که در شورش آورد خیل جوان را
بزرگا اماما تو را دوست داریم
و هم نزهت نهضت جاودان را
گران بود داغ تو بر خلق زیرا
گرفتی تو از خلق خواب گران را
تو گفتی به اعجاز کشف و شهودت
که اسلام گیرد کران تا کران را
زمان چشم دارد به آن روز موعود
تماشای موعود صاحب زمان را
که خاک از فراوانی سبزه و گل
خجالت دهد باغسار جنان را
جهان از تماشای او گر بگیرد
بسوزاند از غمزه ای کهکشان را
ببخشد به یعقوب ها چشم بینا
بگیرد ز ایوب ها امتحان را
بسی راز ناگفته را سر گشاید
بشوید هم از گرگ کنعان دهان را
بزرگا اماما تو را دوست داریم
و آن انقلاب بزرگ جهان را!
#غلامرضا_کافی
حرف عشق
پیش از تو آب معنی دریاشدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فرداشدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهرهٔ دریاشدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بیبهار
حتی علف اجازهٔ زیباشدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار
بیتو ولی زمینهٔ پیداشدن نداشت
دلها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشاشدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت
#امام_خمینی
#سلمان_هراتی
عالم سراسر محضرِ پروردگار است
فرقی ندارد واقعیّت یا مجازی
وقتی مخاطب می شود شخصی برایت
فکر و خیالش با تو می گردد موازی
با شکلکِ لبخندِ تو، می خندد او نیز
ذهنش به الفاظِ تو شد مشغولِ بازی
وقتی که آرایش دهی شکلِ سخن را
پیشِ خودش می گوید او: به به، چه نازی!
با شکلکی از بوسه و آغوش و چشمک
او می کند با جسمِ پاکت عشق بازی
کم کم دلش می لرزد و افسرده گردد
چون کرده ای در حدّ و مرزش پادرازی
او آتش است و تو حریرِ نرم و نازک
خواهی میانِ دود و آتش لانه سازی؟
با گفتنِ الفاظِ لوس و بچّگانه
دارد خیالت می رسد که دلنوازی
امّا تو با این کار داری می فرستی
جسمِ کبوتر را به چنگِ شاهبازی
عمرِ خودت را باختی در این فضاها
ترسم که اندک دینِ خود را هم ببازی
ارسالِ شکلک ها به نامحرم خلاف است
در شرع و در منطق نمی بینم جوازی
حفظِ حریمِ شخصی ات، دستِ خودِ توست
عاقل نکرده بر هلاکش پیشتازی
چشمِ خدا را شاهدِ اعمالِ خود دان
گر اهلِ اسلام و قوانین و نمازی
در محضرِ پاکان و قدّیسانِ عالم
جز پاکی و عفّت ندیدم امتیازی
عشق و محبّت را نثارِ محرمت کن
گر عاشقی یکتاپرست و پاکبازی...
#حسینعلی_زارعی
عشق را گفتند به دل می آید و دل می برد . . .
حیرتم از جان ما هم جان و هم دل می برد
#راحم_تبریزی
بیـدار شو که صبـح من آغاز گشته است
قبل از سپیده دم ، به هوای سلام تـــو🌼
#ریحانه_آربی
#انقلابی_ام
دل خوش شده اند با سرابی دیگر
رفتند فرو درون خوابی دیگر
هیهات...اگر به خاک ایران برسد
تا روز ظهور انقلابی دیگر
#مهدی_کبیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 روزهای خوب پیروزی
🇮🇷 تصاویری از حال و هوای کشور در روز ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷