لحظهای حال مرا فهمیده بودی کاشکی
آنچه من از عشق دیدم، دیده بودی کاشکی
غنچهٔ نشکفته هم زیباست، اما غنچهوار
دستکم یکبار هم خندیده بودی کاشکی
جای مرهم زهر آوردی سر بالین من!
نالهٔ زار مرا نشنیده بودی کاشکی
تیر آه بیگناهان را خطا در کار نیست
از قیامت لحظهای ترسیده بودی کاشکی
من نمیگویم جفایش را تلافی کن، ولی
ای دل مجنون! کمی رنجیده بودی کاشکی
#حسین_دهلوی
از کتاب (دلبستگی)
باز دیوانه شدم من، غل و زنجیر کجاست؟
دلبری را که بود زلف گره گیر ، کجاست؟
من خرابم ز غم یار ، حریفان مددی
ساقی میکده با داروی تعمیر کجاست؟
دلبرم مست و خراب است و به کف شمشیرش
تن مجروح مرا طاقت شمشیر کجاست؟
#ترکی_شیرازی
بسی گفتند:
دل از عشق برگیر
که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل؛ به او بستیم و دیدیم،
که این زهر است
اما! نوشداروست...
#فریدون_مشیری
تو در سپاه رقیبی،چگونه؟با که بجنگم؟
در این مجادله غیر از شکست چاره ندارم
#نوید_اسماعیل_زاده
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
پیش از تو آب معنی دریاشدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فرداشدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهرهٔ دریاشدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بیبهار
حتی علف اجازهٔ زیباشدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار
بیتو ولی زمینهٔ پیداشدن نداشت
دلها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشاشدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت
━━━━💠🌸💠━━━━
#امام_خمینی #دهه_فجر
#سلمان_هراتی
@sherhaye_nab
مرا به بوی خوشت جان ببخش و زنده بدار
که از تو چیزی ازین بیشتر نمیخواهم
#حسین_منزوی
شعرِمن با هر بهانه دلبری ها می کند
نفشِ تصویراتِ ذهنم را هویدا می کند
شورِ احساس از درونم می طراود باقلم
مینویسد یک غزل باعشوه غوغا می کند
#یونس_یونسی
جهان تا کی کند حاشا حضور تلخ طوفان را
به بغض خود بیفزاید شکایت از زمستان را
به دریا دل کند خوش تا عمیقِ باورش وقتی
صدف ها عشق میرویند نگاه سبز مرجان را
به طغیان می کشد کم کم سکوت قطره را حتی
اگر دستی نپیچاند سر مغرور عصیان را
مرمت کی کند سیلی که ویرانی مرام اوست
به سر باید نگه داری ز هر چه فتنه سامان را
به کوچ تلخ کنجشکان ؛قسم خوردن نمی خواهد
که من میترسم از آهی که آجر میکند نان را
دو فنجان قهوه میریزد به رسم عهد قاجاری
تعارف میکند مرگی سراسر عشق مهمان را
قلم در دست میگیرد به رسم دلبری اما
نمیداند چه آغازد به خط نور عنوان را
خراشی می زند شیرین به بغض تلخ ناکامی
خزان هم میرود اما چه سازد سوز ایمان را
هزاران فتنه انگیزد بنام پاک آزادی
بحکم حضرت یزدان بران از خویش شیطان را
#اکرم_نورانی
ای کاش ز کورهراهِ شب دور شود
رهپوی دیار حضرت نور شود
ای عشق! خدا کند که در دارِ فنا
حلّاجِ تو باشد دل و منصور شود
باید دل و دین را بسپاریم به عشق
ایمان و یقین را بسپاریم به عشق
تا غرقهی گردابِ عداوت نشدهست
سکّانِ زمین را بسپاریم به عشق
خوش باد در آتش تو پروانه شدن!
با منطق و احتیاط بیگانه شدن!
با یاد تو شب تا سحر ای دورِ محال
در ماه نظر کردن و دیوانه شدن
#شعله_مهشید