eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد می‌شد بدانم اين‌كه خط سرنوشت من از دفتـر كدام شب بسته وام شد؟ اول دلـم فراق تو را سرسری گرفت و آن زخم كوچک دلم آخر جذام شد شعر من از قبيله خون‌ست خون من، فواره از دلم زد و آمد كلام شد ما خون تازه در تن عشقيم و عشق را شعر من و شكوه تو، رمز الدوام شد بعد از تو باز عاشقـی و باز ... آه نه! اين داستان به نام تو اين‌جا تمام شد
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو گاه‌گاهی که کنارت بنشینم کافی‌ است گله‌ای نیست من و فاصله‌ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی‌ است
روزی که دلم هوای دریا را داشت چشمان تو را بحر عمیقی پنداشت این شاعری و عاشقی و در‌به‌دری نانی است که در سفره‌ی من عشق گذاشت
من قطره‌ام و قرار دریا بگذار یک پنجره را به روی من وا بگذار یک عمر دویده ام به دنبال سرت ای مرگ برای یک نفر جا بگذار
دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق ویرانه فیض می‌برد از ماه بیشتر
🇮🇷خلیج فارس🇮🇷 زلالِ پهنه‌ی تو دشمن سیاهی بود خیالِ دشمنِ تو یک خیالِ واهی بود نشد تمامِ ستم چیره بر اُبهت تو نگاهبانِ تو یک لشکر الهی بود به برقِ آینه‌یِ پاکِ خویش تیر زدی به چشمِ هر که به سوی توأَش نگاهی بود به روی خاکِ مذلت نشست بی‌تردید کسی که سوی تو با قصدِ ظلم، راهی بود از این نمد که بر آن کوفت دست دشمن تو همیشه سهمِ سرش رنجِ بی‌کلاهی بود خلیجِ فارس به جا ماند و زود شد معلوم تمامِ آنچه که گفتند اشتباهی بود به نامِ نامی و پاکِ خلیج فارس، فقط همیشه بوده و هستی و نیز خواهی بود
این روزها از حال چشمانم خبر داری ؟ باید برای دیدن من.... چتر برداری !!
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود از همان آغاز ما را کم‌تحمل ساختند...
سکوت می‌کنم امشب به جای گفت‌وشنود مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود من آن تبسم بی‌پاسخم که هیچ‌کس به یاد من غزل عاشقانه‌ای نسرود ...!  
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
من به هم ریخته بودم تو ردیفم کردی وَرنه من قافیه را باخته بودم ای عشق!
همیشه در دل تاریخ این گواهی ماند برای دشمن تو تا ابد تباهی ماند گذشت فصل زمستان ولی برای زغال هنوز هم که هنوز است روسیاهی ماند هزار تاج به تاراج برده شد اما همیشه بر سر تو تاج پادشاهی ماند چه خواب‌ها که یکایک شدند نقش بر آب چه نقشه‌ها که سر برگه‌های کاهی ماند کسی که خواست سر ما کلاه بگذارد برای او نه سری ماند و نه کلاهی ماند شکوه نام تو مانند کوه پابرجاست نه مثل موج که گاهی نماند و گاهی ماند به رغم مدعیان، ای خلیج میهن من تو فارس بودی و هستی و فارس خواهی ماند