eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می رود سُلطه ی ابر سیَه ان شاءالله می رسد ساعت دیدار مَه ان شاءالله می رسد نوبت تدوین معانی جدید از شب و ماه شب چارده ان شاءالله فصل پر سود ترین داد و ستد می آید جان شیرین عوض یک نگه ان شاءالله سوی اقلیم یقین، می رود ارابه ی عمر می رسد جاده ی حیرت به تَه ان شاءالله دل قافیه به تنگ آمده تا برگردد منجی سوختگان رفح ان شاءالله؟ بانگ تکبیر ظفر برکشد از بام جهان غزّه ی غمزده ی بی گنه ان شاءالله؟ می رسد لشکر آن شاهسواری که مسیح سُرمه برداردش از گرد ره ان شاءالله می دهد فیصله بر سلسله ی خیبریون تیغ مرحب کُش آن پادشه ان شاءالله حال گردن‌کِش دوران چه تماشا دارد روز برپایی آن دادگه ان شاءالله ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار "عاصی"
Salar Aghili4_5861947360455691181.mp3
زمان: حجم: 9.66M
سالار عقیلی آهنگ جهانگردی سعدی 🍃🌹🍃🌹
ای دست! برای تو دعا خواهم کرد یک بار اگر به زلف دلدار رسی
برات کرب و بلا را گرفتم از مشهد برات مشهدم اما به دست بانو بود
هدایت شده از دیــــار شــعـــر
آلوده ایم؛ حضرت باران ظهورکن!.mp3
زمان: حجم: 17.32M
آلوده‌ایم، حضرت باران ظهور کن با نوای: علی جعفری آملی
هدایت شده از دیــــار شــعـــر
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن! 😔😔😭
با مادرت بگو که سرم را به باد داد ناز و غرور دخترک ته‌تغاری‌اش
🛑نظرسنجی کانال حسینیه دل در انتخابات ریاست جمهوری به کدام نامزد رأی میدهید؟ ۱)آقای دکتر قالیباف ۲)آقای دکتر جلیلی ۳)آقای دکتر زاکانی ۴)آقای دکتر قاضی زاده ۵)آقای دکتر پورمحمدی ۶)آقای دکتر پزشکیان برای ثبت رأی خود، روی آدرس زیر ضربه بزنید: https://EitaaBot.ir/poll/8yn9
واژه‌ها در سرم بلا تکلیف دفترم گیج و ویج توی کیف خسته‌ام مثل شاعر غزلی با مضامین نیمه‌جان و ضعیف در هجوم غبار نامردی شعر خاکستری، ترانه کثیف... بیت‌الاحزان دل تداعیِ یوسف و خواب گاوهای نحیف... دل‌خوشی‌ها همه مچاله‌شده لحظه‌ها غیر قابل توصیف مانده‌ام در حصار قافیه ها مانده‌ام پشت دردهای ردیف @poem12
او که یک چیز نامشخّص بود هی مرا سمت خود کشید، وَ من نامشخّص به سمت او رفتم در خِلال همین کشیده شدن هر چه بیهوده دست و پا نَزدم بیشتر در خودم فرو رفتم او که یک عطر نامشخّص داشت از بهشتی که نامشخّص بود پخش می شد به سوی شامّه ام من که چون دوزخی رها بودم و مشخّص نشد کجا بودم بو کشیدم، به سمت بو رفتم سال ها درد نازکی بودم که به خون آبیاری ام کردم درد نازک عظیم و محکم بود درد محکم عمیق شد، غم شد و من از غم بدل به ریگ شدم و به پای خودم فرو رفتم او که در خود هزار دالان داشت او که پیچیده بود و تو در تو او که چیزی نبود غیر از او به هزاران روش کشیده مرا من هزاران نفر شدم، آنگاه به درون هزار تو رفتم کوه بی قراریم یک سو سوی دیگر مَحال بودن او و مَحالات دیگرش سویی و خیالات من به دیگر سو: پس شتابان چهار تِکّه شدم وشتابان به چارسو رفتم اوی من! اوی نامشخّص من! نرم حاضر جواب گوش به در! اگر امشب کسی به در نزد و در اگر وا نشد، وَ آن که نبود اگر از حال من سؤال نکرد در جوابش تو هم نگو: رفتم با تو رفتم، تو بردی ام از هوش اوی پنهان کاملاً خاموش! متشخّص ترین سواره ی من! من به پای خودم، به میل خودم با تو هر نکته ی چموشی را شیهه در شیهه، مو به مو رفتم سرنوشتم غلیظ و قرمز بود: دمِ درگاه نامشخّص، او زائری بود و جویِ منتظری پیش پاهای زائرش مثلِ خون گوساله ای که ذِبح کنند سرخ جاری شدم به جو رفتم
تصویر نگاهت به دلم قاب شد ای عشق چشمان تویک منظره‌ی ناب شد ای عشـق جان در شبِ گيسوی بلنــدت به لب آمد شب‌های من ازماهِ تو مهتاب شد ای عشـق شبتون در پناه حق
چقدر خاطره‌ی ناتمام دارم من که اسم تک تکشان حکمت است و تقدیر است ...