eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هوای شعر
جلیلی اصلح از هر نامدار است به راه حق همیشه استوار است جلیلی مرد میدان است و پیکار نماد اعتبار و اقتدار است () 🍁@havayesheer
من پیرو جان بر کفِ راه عَلی‌ام من‌گوش به فرمان و مطیع وَلی‌ام آینده‌ی کشورم‌ به دستان من است ☝️امسال که در مقامِ رای اوَّلی‌ام
هدایت شده از اشعار "عاصی"
مسعود پزشکیان همان روحانی است یک بمب قوی برای یک ویرانی است باید که از او حذر کند هر کس که... هم عاقل و هم‌ عاشق و هم ایرانی است "عاصی" 🍃❤️🍃🇮🇷
تو پرونده استواری نداری به جز خط سرمایه داری نداری تو جراح قلبی قبول است اما به قلب ضعیفان تو کاری نداری "پزشکیان" ۲۳/۳/۱۴٠۳
ندیدم مخالف کسی با جلیلی همه عاشق او به غیر از قلیلی امین و پژوهنده، پرکار و ساده چه خواهم دگر بهتر از این دلیلی "جلیلی"
مدیری توانمند و انگیزه‌دار سر خوان جود رضا ریزه‌خوار ولی کاش برگردد، آخر ببین شده مجلس از دوری اش بی‌قرار 😂 "قالیباف"
آبادی شعر 🇵🇸
مدیری توانمند و انگیزه‌دار سر خوان جود رضا ریزه‌خوار ولی کاش برگردد، آخر ببین شده مجلس از دوری اش
در بحث و مناظرات باانصاف است مرد عمل است و با همه شفاف است با این‌همه خوشگلی که ایشان دارد رأی من و تو همیشه قالیباف است
هدایت شده از دیــــار شــعـــر
او آمده مرد بی‌بدیلی باشد بر صورت خصم مثل سیلی باشد از نامزد اصلح اگر می‌پرسید محبوب قلوب ما جلیلی باشد خودم
هوای عافیت دارم در این بحران نخواهم ماند کنارت وصله ناجور این دوران نخواهم ماند از آنجایی که فهمیدم زیادی بودن خود را به تو دیگر من دیوانه آویزان نخواهم ماند
♨️مردم گول نخورند دیپلماسی عزت یعنی این...
غزل.mp3
1.42M
باید تمام زندگی ام را قضا کنم! پادکست | غزل • گوینده : •شاعر: •|| https://eitaa.com/AGHAYE_MIR
پنهان و آشکار به یادت گریستم چون ابرِ نوبهار به یادت گریستم دل‌سنگ و پرغرور از این عشق رد شدی دلتنگ و بی‌قرار به یادت گریستم تو مثل رود راهی دریاشدن شدی من مثل آبشار به یادت گریستم روزی هزار بار تو را یاد کردم و... روزی هزار بار به یادت گریستم مانند جاده‌ای که به پایان نمی‌رسد عمری در انتظار به یادت گریستم دیدم که در قفس دو قناری چه دلخوش‌اند بی‌هیچ اختیار به یادت گریستم...
آمد به مزارِ من و خشنودترین بود پس وعده‌ی دیدار که می‌گفت، همین بود ... از دشت، گذر کرد خرامان و خرامان صیاد، فراوان و فراوان به کمین بود از جانبِ خود راندن و بر خاک نشاندن پاداش دعای منِ سجاده نشین بود ... زاهد، به نگاهی دل و دین باختی آخر ای وای اگر آخر تقوای تو این بود کم سرزنشت میکنم ای دل که به هر حال تقدیر تو در مساله عشق چنین بود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غبار دل تو زدودی، گره ز کار گشودی دل از ستاره ربودی، امام ارض و سمایی چه دردها که دوا شد، چه نذرها که ادا شد چه لطف‌ها به گدا شد، انیس و مونس مایی
بی‌درد‌نامه... بی‌درد و بی‌خیالم، صاحبدلان خدا را کم کرده روی بنده؛ آن روی سنگ‌پا را یار پزشکیانم، نادان و خوش زبانم دادم به باد، بدجور؛ ایران بی‌نوا را باشد علیهِ مسعود؛ اینک فضای ایران من می‌دهم به زودی ؛ تغییر این فضا را برجام گَندِ من بود ، آری پسند من بود در دولت رئیسی ؛ گَندَم شد آشکارا در کوی انتخابات ؛ ما را گذر ندادند شاید دهد ادامه ؛ مسعود گَندِ ما را آسایش دو گیتی ؛ تفسیر این دو حرف است با دوستان خشونت؛ با کدخدا مدارا دیگر رمق نمانده ، افتادم از کت و کول تطهیر کرده‌ام بس ؛ آن شیخ ناقلا را پُررویی نجومی ؛ در خون من زند موج یارب مگیر از من ؛ این درد بی‌دوا را در عرصه ی سیاست، کارم دگر تمام است من می‌روَم از این پس ، در کار کشک و قارا
بی تو آوارم و در خویش فرو ریخته‌ام ای همه سقف و ستون و همه آبادی من ...! #حسین‌منزوی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جزء اون دسته کانال‌های شعریه که باید تو هر گوشی باشه😍❤️‍🔥. با اشعار شاعرهای قدیم و معاصر❣ https://eitaa.com/joinchat/1517355107C81258e1f72
صدای قهقهه‌هایت عروض شعر منند مباد شعر بلند مرا خراب کنی https://eitaa.com/joinchat/1517355107C81258e1f72 عضو نشی از خودتو از شعرهای محشر و دلبرونه😍 محروم کردی
غزل سرودم و گفتی که شاعران آری ! بگو بگو تو به من هر چه در دلت داری بخاطر تو به سیگار لب زدم گفتی بدم می آید از این شاعران سیگاری ! چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو چه بی ملاحظه گفتی: چقدر بیکاری! ولی دوباره برایت غزل سرودم من ولی دوباره بر آن وزن های تکراری مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن... گریه مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن.. زاری
ابرِ مستی تيره‌گون شد باز بی‌حد گريه کرد با غمت گاهی نبايد ساخت، بايد گريه کرد امتحان کردم ببينم سنگ می‌فهمد تو را از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد ؛ گريه کرد
به یک اشاره مرا بی‌قرار خواهی کرد اشاره کن که ببینی چه کار خواهی کرد تو ای عصاره‌ی طبعم، شبیه آن غزلی که بیت‌بیت مرا شرمسار خواهی کرد تو را به عشق قسم -ای تب غزل- بنشین که رازهای مرا آشکار خواهی کرد که گفته‌است به یک گل، بهار ممکن نیست؟ تو آن گلی که خزان را بهار خواهی کرد به‌هم زدی تو همه احتمال‌های مرا شکار خواهی شد یا شکار خواهی کرد...؟
رسم کجاست این؟ تو بگو در کدام مُلک؟ دل می‌برند و چشم به بالا نمی‌کنند...
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی‌ست من دلم می خواهد قدر این خاطره را دریابیم. زندگی زمزمه پاک حیات است میان دو سکوت.... 💚
آمده دنیا ،گل «ابن الرضا» محو جمالش شده ارض و سما لطف خدا شامل دنیا شده آینه ای آمده ایزد نما راه خطا را نرود هیچکس «هادی» راه است اگر مقتدا آمده خورشید دهُم در زمین نور کند قسمت دل مرده ها «موتَمَن» و «متّقی» است و «نقی» «راشد» و مانند علی «مرتضی» «جامعه» اش درس امامت دهد وصف قشنگی است از آل ولا او علی و مکتب او حیدری است غیر علی نیست «غدیریه» را هرکه به ادراک مقامش رسید خاک صفت آمد و شد کیمیا نیمه ی ذیحجه شده کاش که قسمت ما هم بشود سامرا یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ
غلاف کن غضبت را در این مسیر، غلاف یکی است رأی من و تو
با سِحر دو چشم تو چه آرام شدم بی آب و بدون دانه در دام شدم ای عشق ! شبیه مرد چوپان هستی در دست تو مثل برّه ای رام شدم
دو دولت است که یک بار آرزو دارم تو در کنارِ من و شرم از میان رفته.... ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌
دیگر نمی‌خواهم بدانم در چه حالی است باغی که از عطر نفس‌های تو خالی است غیر از بهار خنده‌های تو چه حرفی روی لب پروانه‌های این حوالی است ای سرنوشت تلخ و شیرینم! پس ازتو دنیا فقط یک فال با فنجان خالی است افسوس آن سیبی که روزی مال من بود بازیچه‌ی دست پری‌های خیالی است من برکه‌ی رنجم که می‌خواهم بدانم یک ماه دارای چه ابعاد زلالی است! پاییز می آید که جایت را بگیرد بعد از تو دیگر فصل گلدان های خالی است