eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تا با ادب نشست گدا بر درِ حسین حاجت گرفت و گفت شدم نوکر حسین گفتم‌ چه داشتی که حبیبت تو را خرید؟ با گریه گفت "عشق علی‌اصغر حسین"
مثـل یک گـل رفـت و پرپر آمده قـطـعه‌قـطـعه پـاره‌پیـکــر آمده بس که تیغ کینه‌هاشان تیز بود رفـتـه اکــبـر مـثـل اصـغـر آمده
رجز خوان رفت ، با ذکر علی مرتضی برگشت پیمبر بود انگار از دل دشت بلا برگشت همانکه زد به لشکر یک تنه با برق شمشیرش قیامت کرد و در انبوه کوه کشته ها بر گشت کسی از زیر تیغش جان به در برده است!؟هرگز نه نفس ها تازه شد گفتند تا دست خدا، برگشت... برای رفع طوفان عطش گفتند برگشته است نمی داند کسی در آن هیاهو ها چرا برگشت؟ فقط لب تشنه آمد اکبر از میدان و سیراب از جمال دلربای خامس آل عبا برگشت قصیده رفت بار آخر اما عالمی دیده است به روی دست ها در قالب صدها هجا برگشت هزاران روضه دارد ماجرای اربا اربایش رجز خوان رفت سروی ،پاره تن لای عبا برگشت
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به حضرت علی اکبر علیه السلام❤️ علی سیرت حسن طینت محمد خو، علی اکبر که در صورت نمیزد با پیمبر مو، علی اکبر حسین ازبس که بیتاب پیمبربود حق میخواست شود پیغمبری دیگر برای او ،علی اکبر دوپایش پلکان عرش بر روی زمین میشد چو میزد پیش پای عمه اش زانو ،علی اکبر و دشمن میهراسد از دَم اَینَ تَفرّویش که با سربند حیدر میکند هوهو ،علی اکبر برای کشتن لشکر، به شمشیر احتیاجی نیست که جای تیغ دارد تیزی ابرو، علی اکبر شبیه شیشه ی عطری که پاشیده ست در میدان تمام تیرها را میکند خوش بو ،علی اکبر جوانان بنی هاشم به دقت جستجو کردند که قطعه قطعه پیدا میشد از هر سو ،علی اکبر ▪️▪️▪️
آن قوم که خواستند پر پر بشوی بر دست پدر شهیدِ بی سر بشوی ای کودک شیرخواره می‌ترسیدند از اینکه تو هم علیِ اکبر بشوی
ما حلقه زدیم روزها گرد حسین روی لبمان تمام شب ورد حسین در مکتب احساس به عباس خوشیم در مکتب دین شدیم شاگرد حسین
همانگونه که در سیما، پیمبر بودنش پیداست میان کارزار جنگ، حیدر بودنش پیداست کسی که خون مولا در رگش جاری‌ست، معلوم است که در جولان شمشیرش، دلاور بودنش پیداست "علی ابن حسین ابن علی ابن ابی‌طالب" در این اصل و نسب، از عالمی سَر بودنش پیداست پدر دریای نور و مادرش دریای احساس است در این پیوند ارزشمند، گوهر بودنش پیداست پدر مانند خورشید و عمو ماه بنی هاشم میان آسمان قوم، اختر بودنش پیداست چنان با شور می‌گوید اذانش را که در معنا زمانِ گفتنِ الله، اکبر بودنش پیداست
تشنگی را بهانه کرد علی تا ببوسد دوباره بابا را
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی! سردارِ لشکر من تنها علی علی! قدری بمان، به دل نگران‌های این حرم مهلت بده برای تماشا علی علی! باید «وَ إن یکاد» بخوانم که دور باد چشمان بد از این قد و بالا علی علی! یک سوی خیره چشم همه: این پیمبر است یک سوی باز مانده دهان‌ها: علی... علی این گونه پا مکش به زمین، می‌کُشی مرا بنگر نفس نفس زدنم را علی علی از هم گسست رشتۀ تسبیحم آه... آه از هم گسست... ارباً... اربا... علی... علی جز آب چشم و آتش دل بعد از این مباد بعد از تو خاک بر سر دنیا علی علی
پيش از اين اي يوسف ليلا نديده ديده‌اي اولين بار است كه پيش پدر خوابيده‌اي من كه از آغاز غصه خورده‌ام، غم ديده‌ام، اولين بار است مرگم را به چشمم ديده‌ام پيش چشمم پيكرت را تيرها بوسيده‌اند اولين بار است كه بر اشك من خنديده‌اند تيغ از بالا و پايين رفتن آخر خسته شد اولين بار است كه با نيزه پلكي بسته شد با نوك تير و سنان و نيزه و شمشير تيز اولين بار است اينگونه تني شد ريز ريز با تماشاي تنت چشمان من مبهوت شد اولين بار است در ميدان عبا تابوت شد بر لبان قاتلت ديدم تبسم آمده اولين بار است زينب بين مردم آمده
یاران چه قصّه‌ای است دلم شور می زند بلبل دوباره ناله ی مخمور می زند پاییز آمده مگر از راه، کربلا؟! چون باد چشم زخم به انگور می زند ناخوانده نیستیم چه رسم نوازش است؟! این کوفه ای که سنگ به مامور می زند دردانه‌ی پیغمبر نوریم ای خدا لعنت به آنکه وصله ی ناجور می زند جز حرف حق نیامده در هر کلام ما حق نیست آنچه دشمن منفور می زند باشد غلاف تا برسد موعد ظهور شمشیر ما که گردن مزدور می زند
ای‌کاش می‌رفتی تو از یادم ای‌کاش می‌رفتم من از یادت سرو دلم خشکیده بعد از تو راستی! چطوره حال شمشادت؟ وقتی‌که سهم ما رسیدن نیست دیگه نباید فکر هم باشیم جای نشستن زیر سقف عشق باید که هرچه زودتر  پاشیم بااینکه خیلی قرص بود اما دیدی که قفل قلب من وا شد؟ می‌خواستم راهت ندم هرگز عاشق نشه این قلب، اما شد آره! حالا باید بسوزم من با این آتیشی که به‌پا کردی آباد بودم، اومدی اما ویروونه تو قلبم بنا کردی
عاقبت بین عبایی جگرم را بُردم با چه وضعيتی آخر پسرم را بُردم
Rasooli-AliAkbar-03.mp3
34.02M
روضه علی اکبر(ع) 🍁🏴
هم بهتر است پای عزای تو سر شکست هم بهتر آنکه در غمت از هر نظر شکست چیزی  نداشتم  سر  بازار  عاشقی جز این دلی که هست-بفرما بخر ؛ شکست میخواستی برای کسی جز تو نشکند !؟ اصلاً  فدای خواستنت دل اگر شکست هرکس برای روضه‌ی تو خرج می کند هرگز نمی‌شود همه‌ی عمر ور شکست اوج لطافت است سرودن برای تو گفتم "حسین جان" دل اهل هنر شکست یک لحظه دست و پا زدی و جبرئیل هم آنقدر بال وپر به زمین زد که پر شکست حالا چگونه از غم داغ  تو  نشکنیم ؟ وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست ▪︎▪︎▪︎ بالا سر  ضریح  تو قلبم شکسته بود پایین  پات  آمدم  و  بیشتر  شکست دنیا هنوز بر سر پا ایستاده بود ؟ روزی که قامت تو ز داغ پسر شکست؟
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی بدون چشمۀ لعلش نبود در همه هستی نه چشمه‌ای نه قناتی، نه دجله‌ای نه فراتی دمیده بر سر دنیا چه آفتاب بلندی نشسته در شب لیلا چه ماه با برکاتی قدش چه سرو بلندی، چه گیسویی چه کمندی چه مرتضی سکناتی، چه مصطفی وجناتی چه دلبری چه دلیری، چه بی‌مثال و نظیری چه یوسفی چه عزیزی، «چه ماورای صفاتی» حواس قافله رفته‌ست در صدای اذانش هلا چه حیّ علایی، چه عجّلوا بصلاتی حسین با پسرش ردّ شدند از غزل من پسر چه ماه جمیلی، پدر چه باب نجاتی چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و می‌گفت «مضی الزمان و قلبی یقول انّک آتی»
چگونه پدر از زمین جمع سازد علی را علی را علی را علی را
ای مطلع خونین جدا مانده ز پیکر ای آیه‌ی مشتق شده از سوره‌ی کوثر رسم الخط دلدادگیت، مشق شب ماست شاگرد دبستان تو شد، منبر و دفتر ای مکتب تو کشتی امنی که ز طوفان انداخته در وادی ایمن شده، لنگر بر مرکب نی، ای سر چون لاله پر از خون جاری شده از لعل لبت، مصحف داور هر چند نشد فلسفه‌ی حج تو کامل قربان شده از روی ادب، حضرت اکبر باید به ره دوست شبیه تو فدا کرد عباس وفادار و علی اکبر و اصغر شب، شال سیاهیست که در این غم عظمی پوشیده به سر، دور فلک، جمله سراسر
هدایت شده از اشعار "عاصی"
EyAliAkbar-MahmoodKarimi.mp3
10.89M
🎼 ای علی اکبر حسین... 🏴🏴🏴 🍃🖤🍃😭
فرزنـد ابوتـراب تا علقمـه تاخت در وسوسـه ی آب ادب کرد نباخت هر عضو تنش که گشت سیراب فرات بخشید بـه نیزه یا کـه در راه انداخت
به هر چای من دست رد می‌زنم به‌جز چایی روضه‌هایت حسین!
شراب خانه و میز قمار می‌خواهد بنی‌امیّه حمار و خمار می‌خواهد بنی‌امیه فقط مردمان بی‌طرفی به بی‌تفاوتی روزگار می‌خواهد بنی‌امیّه فقط شیعیان نادانی فریب‌خورده و بی‌اختیار می‌خواهد بنی‌امیّه علی را میانه‌ی میدان بدون دُلدل و بی‌ذوالفقار می‌خواهد بنی‌امیّه امام جماعتی اهلِ نماز و روزه ولی بی‌بخار می‌خواهد بنی‌امیّه امام و رئیس جامعه را عبا به دوش ولی تاجدار می‌خواهد بنی‌امیّه سیاستمدار بی‌خطری که با یزید بیاید کنار می‌خواهد فریب کار و ندانم بکار و سازش‌کار از این قبیل سیاستمدار می‌خواهد بنی‌امیّه فقط آن شریح قاضی را که وقت فتنه بیاید به کار می‌خواهد بنی‌امیّه أبا شهوت و أبا شکمی نزول خواره و بی‌بند و بار می‌خواهد که هرچه می کشد اسلام از منیّت ماست حسین جان به کف و جان نثار می‌خواهد که هرچه می‌کشد اسلام از جهالت ماست علی بصیرت عمّاروار می‌خواهد کسی که ماه بنی هاشم است سقّایش حضور در وسط کارزار می‌خواهد کسی که ماه بنی هاشم است سربندش سپاه حرمله را تار و مار می‌خواهد کسی که ماه بنی هاشم است مهتابش لبان تشنه، دل بی قرار می‌خواهد "در انتظار نشستی، در انتظار بایست" هنوز حضرت معشوق، یار می‌خواهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوانی داشتم خوش قَد و بالـا ؛ فلك دیدی جوانـم را گرفتند؟! کوثر آقایی زاده 🖤