خندهی خشکی به لب دارم ولی بارانیام
ظاهری آرام دارد باطن طوفانیام
مثل شمشیر از هراسم دستوپا گم میکنند
خود ولی در دستهای دیگران زندانیام
بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانیام
میزند لبخند بر چشمان اشکآلود شمع
هرکه باشد باخبر از گریهی پنهانیام
هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم میدهد نادانیام
#سجاد_سامانی
🆔@abadiyesher
۶ شهریور ۱۴۰۳
دنیا در برابر زیبایی تو
مات میشود و ترس بَرَم میدارد
که نکند غرورم تاب نیاورد و
درون ویرانم برایت پدیدار شود،
شکنجهگر!
برای غرورم هم که شده
فاصله ات را با من رعایت کن!
#مصطفی_زاهدی
🆔@abadiyesher
۶ شهریور ۱۴۰۳
گر به دولت برسی مست نگردی، مردی
گر به ذلت برسی پست نگردی، مردی
اهل عالم همه بازیچهی دست هوساند
گر تو بازیچهی این دست نگردی ، مردی
#بدرالدین_جاجرمی
🆔@abadiyesher
۶ شهریور ۱۴۰۳
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت
به احتیاط رو اکنون، که آبگینه شکستی!
#سعدی
🆔@abadiyesher
۶ شهریور ۱۴۰۳
صد آینه در چشم ترش میشکند
انگار که بغض آخرش میشکند
وقتی که قناری از غمم، میشنود
آواز، درون حنجرش میشکند
#مرتضی_درزی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
دلا چه دیده فروبستهای؟ سپیده دمید
سری برآر،که خوش عالمیست عالم صبح
#طالب_آملی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
یک بار دیگر...
برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می بارد
و تو هنوز راه رفتن
در باران را دوست داری..
#احمدرضا_احمدی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
کمر بیرون نیامد تیشهی فرهاد ما
کوه را برداشت از جا ناله و فریاد ما
ما چو مجنون چشم آهو را سخنگو کردهایم
گنگ ماند هر که گردن پیچد از ارشاد ما
گرچه گوش باغبان را پردهی انصاف نیست
داغ ها دارد چو برگ لاله از فریاد ما
لوح امکان تنگ میدان است، ورنه مینمود
جوهر خود را زبان خامهی فولاد ما
گرچه ویرانیم، اما دلنشین افتادهایم
سیل نتواند گذشتن از خراب آباد ما
پشت ما باشد ز سنگ کودکان بر کوه قاف
نیست صحرایی چو مجنون عشق خوش بنیاد ما
از دل ما برنمی آید نفس بی یاد تو
گر تو را هرگز به گرد دل نگردد یاد ما
دست و پای صید میپیچد به هم از دیدنش
از کمند و دام مستغنی بوَد صیّاد ما
یوسفستانی است از زنجیریان هر حلقهاش
زلف او را کی بوَد پروای شب خوش باد ما؟
هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر
سنگ را (صائب) فشارد دل اگر فریاد ما
#صائب_تبریزی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
تو را به گریه سرودم، وداع تا شب پایان
به یاد آر پس از این، سرود واژهی گریان
تو اى عزیزترینم! خزان رسیده به شهرت
و ناگزیر سفر کن، ز سایههاى گریزان
نه با شکوفه و خنده، نه چون رهاى پرنده
که در شبى شکننده، که بىستاره و پنهان
نمانده است شهابى، نه آتشى و نه آبى
که داغهاى سرابى، که خارهاى مغیلان
بگو به ماه نتابد، به کوچه راه نیابد
ز خانه تا بگریزى، چو بادهاى پریشان
شبت مخاطره دارد، غروب خاطره دارد
نظر به پنجره دارد، نگاهِ خستهی ایوان
تو چشم بر همه بسته، من از وداعِ تو خسته
دلِ ستاره شکسته، (سپیده) سر به گریبان
#سپیده_سامانی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
سرشار ز درد و داد و بیدادم من
تا پیش خدا رسیده فریادم من
روزی ده هزار مرتبه می گویم
ای کاش که دل به او نمی دادم من
#وحید_اشجع
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
هدایت شده از اتاق رباعی
رباعی
صبح است و هوای زندگی مطبوع است
در ذهن و دلم همیشه یک موضوع است:
با سورهٔ عاشقی به من فهماندند
غیر از «تو» و خندههای تو ممنوع است.
#حسینعلی_زارعی
☑️کانال اتاق #رباعی در ایتا؛
@Otagerobae
۷ شهریور ۱۴۰۳
هدایت شده از اتاق رباعی
دوستان عزیز لطفا کانال رباعی رو به دوستانتون معرفی کنید 🙏🌹
۷ شهریور ۱۴۰۳
"این رضا کیست که عالم همه خشنود از اوست
این رضا کیست که بر درد دل خلق دواست
ای ضعیفی که تو را پشت و پناهی نبوَد
شو پناهنده به شاهی که معین الضعفاست
ساکن کوی رضا باش که این ابر کرم
سایهی رحمت او بر سر سلطان و گداست
دامن ضامن آهو مده از دست که او
دوست را ضامن و فریادرس روز جزاست
در دبستان رضا درس فضیلت آموز
که دبستان رضا مکتب تسلیم و رضاست
سخن سوختگان، سوزی و حالی دارد
لیک سوزندهتر از هر سخنی شعر (رسا)ست
#قاسم_رسا
#چهارشنبههای_امام_رضایی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
۷ شهریور ۱۴۰۳
۷ شهریور ۱۴۰۳
صبح است و کمی هنروری میچسبد
در محضرِ یار، نوکری میچسبد
حالا که غذای عاشقی جور شده
لبخندِ تو مثلِ بربری میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
حال من با هیچ آهنگ زمانه ساز نیست
ماندهام در یک قفس راهی برایم باز نیست
امتداد اشکهایم تا کجا خواهد رسید؟!
چشمه میجوشد به اشک از دیدهام اعجاز نیست
در میان خلوت چشمان تو جا ماندهام!
بیتو دیگر در درونم قدرت پرواز نیست...
آمدی گفتی مرا با خود به رؤیا میبری
دور از این دنیای فانی بهترین جا میبری
رفتی و از من گذر کردی زمانه این نخواست
نیستی احساس من را تا کجاها میبری
من هنوزم دلخوشِ رؤیای زیبای توام!
در میان حسرتی دل را تماشا میبری...
تا به کی من با خیالت زندگی را سر کنم
همچو مرغی در قفس پرواز را باور کنم
تا به کی با این دل پر خون به دستان قلم
واژههای بیتو را چون شعر در دفتر کنم...
باز دلتنگی قیامت میکند با هر نفس!
تا به کی با خاطراتت دیدِگان را تر کنم...
#الهه_نودهی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
"امام کار ندارد به نام ، میبخشد "
به نام حضرت مادر ، امام میبخشد
سری شکسته،دلی تنگ،نالهای جانسوز...
به زخمهای قدیم التیام میبخشد
امام عشق کریمانه سفرهدار دل است
اگر شکست، دوباره قوام میبخشد
چه محترم به گدایی که میرسد از راه
درون صحن عتیق احترام می بخشد
غریبه نیست خجالت نکش بگو... اصلا
فقیر کاسه نیاورده تام میبخشد
برای کفتر جلدش بجای دانه و آب
بگو به اهل فضیلت که دام میبخشد
رسید قطره آبی به گونههام ، ببین
چه عاشقانه به اشکم مقام میبخشد
#پریسامصلح
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
📣 فراخوان بیست و ششمین کنگره سراسری “شعر دفاع مقدس و مقاومت”
📌 مرحله استانی، ویژه #استان_اصفهان
🗓️ مهلت ارسال: ۳۰ مهرماه ۱۴۰۳
📱 ارسال آثار (به صورت فایل word) از طریق پیامرسان ایتا به شماره:
۰۹۳۸۸۲۳۷۵۷۷
🎁 آثار برگزیده مرحله استانی ضمن تقدیر به دبیرخانه سراسری ارسال خواهند شد.
🔗 جهت کسب اطلاعات بیشتر به پوستر مراجعه نمایید.
@alisalimian_poem
۷ شهریور ۱۴۰۳
۷ شهریور ۱۴۰۳
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تواَم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است
#فاضل_نظری
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
من نمیدانم که دل میسوزد از غم یا جگر
آتش افتاده است در جایی و دودی میکند
#سایر_مشهدی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
آبادی شعر 🇵🇸
"امام کار ندارد به نام ، میبخشد " به نام حضرت مادر ، امام میبخشد سری شکسته،دلی تنگ،نالهای جان
وا کــردهای بـه سـمت خـراسان در از بهشت
ســوی تــــو میزنـنـد مــلائـک پــر از بهشت
لـطـف خــداست رانــده شـدیـم از بهشت تـا
ایـنـجـا نـصـیـب مــا بـشـود بـهـتـر از بهشت
این خـاک پای توست که فیروزه خوانده اند
ســوغـات مـیبـرند بــــه انـگـشـتـر از بهشت
آری ، بـــــرای زیـــنـــت آن گـــنـــبـــد طـــلا
بــــایــــد بــیــاورنــد زر و زیـــــور از بهشت
بــــایــــد جـلا دهند به صـحـن و سـرای تــو
بـــا سـنـگهای صـیـقـلـی و مـرمـر از بهشت
از کـودکـی دلــم بــه حــرم خو گرفته است
ایـنـجـا هـمـیـشـه بـوده نمایان گر از بهشت
واعــظ مــرا بـــه وعــده جـنّـت نیاز نیست
مـشـهـد بـــرای مــن نـبـوَد کـمـتـر از بهشت
#مـحـمـّد_درّودی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
۷ شهریور ۱۴۰۳
بايد تو را هميشه به دقت نگاه كرد
يعني نه سَرسری، سر فرصت نگاه كرد
خاتون! بگو كه حضرت خالق خودش تو را
وقتی كه آفريد چه مدت نگاه كرد
هر دو مخدرند كه بيچاره می كنند
بايد به چشم هات به ندرت نگاه كرد
هر كس نظاره كرد تو را دلسپرده شد
فرقی نمی كند به چه نيت نگاه كرد
عارف اگر برای تقرب به ذات حق
زاهد اگر برای ملامت نگاه كرد
تو بی گمان مقدسی و كور می شود
هر كس تو را به قصد خيانت نگاه كرد
#مسلم_محبی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
من آن روحم که دورافتاده از دنیای خود بودم
هزاران کهکشان آن سوتر از رؤیای خود بودم
و مثل سطر جاافتاده از شعری که غمگین بود
درون ذهن خود در جستجوی جای خود بودم
ورق می خوردم از تقویم برمی گشتم اما باز
خودم دیروز خود بودم خودم فردای خود بودم
به دنبال تو بودم خواب می دیدم جوان هستم
ولی ده سال در آیینه ناپیدای خود بودم
خودم را کشته بودم روی سطر آخر شعرم
ولی برگشته بودم فکر ردّ پای خود بودم
و یک شب خواب دیدم: رو به روی جوخه ی اعدام
به جرم قتل دسته جمعی گل های خود بودم
تو مسئول گل خود هستی، این را یک مسافر گفت
و من دلواپس سیاره ی تنهای خود بودم
و من سلطان یک سیاره ی تبعیدی ام آری
خودم مسئول رؤیای گل زیبای خود بودم
#محمد_سعید_میرزایی
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
جان فدا در رهِ جانانہی
عــــــــشقیم هنوز...
#مولانا
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
کاسهی آب پر از حرف نرو بود ولی
گوش تو حوصلهی خواهش اینگونه نداشت
#مهتاب_بهشتی
#مفردات
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳
۷ شهریور ۱۴۰۳
بگذار که سر بر سر دوش تو گذارم
تا چشم کُند کار، برای تو ببارم
چون ابر ِسفرکرده به دریا و در و دشت
می آیم و جز اشک، رهاورد ندارم
خون می خورم ازدرد ونپرسی به چه حالم
جان می کنم از هجر و نگویی به چه کارم
بــا نامه و پیغام که بی سود و ثمر بود
گفتم که تو را برسر ِانصاف بیارم
امّید وصالم نشود کاسته از هجر
من نخل ِخزان دیده مشتاق ِبهارم
خورشید و مه از دور تو را سجده کُنانند
من سوخته بی سروپا در چه شمارم؟
غم نیست که غارت کُندَم مور، ولیکن
فرصت ندهد برق که من دانه بکارم
گفتم که به پابوس تو جان را برسانم
ترسم نرسی از ره و من جان بسپارم
#محمد_قهرمان
🆔@abadiyesher
۷ شهریور ۱۴۰۳