eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیدم باز سمتت با دلی از قبل شیداتر پناه آورده است انگار تنهایی به تنهاتر دوباره بوی باران میدهد صحن گُهرشادت چه رازی دارد اینجا می‌شود چشمان دنیا تر به هر سو می‌روم گنبد نمایان است و حیرانم! کدامین آسمان دارد ازین خورشید پیدا تر هنوز از دست‌هایت خاک دهسرخ آب می‌نوشد ز دریای کراماتت شده دامانِ صحرا تر قدم تا میگذاری چشمه جاری می‌شود هر جا مقامت بوده از فرزند ابراهیم بالاتر اگرچه شرم مانع شد سخن از تشنگی گوید ولی از شربتت کرده ابوهاشم گلو را تر @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای کاش نسیم عشق، ممتد برسد توفیق زیارت مجدد برسد بسیار دلم برای آقا تنگ است من منتظرم قطار مشهد برسد م.بیرنگ @abadiyesher
1_6712682109.mp3
15.26M
وقت خداحافظیه خدا نگهدار گریه کنا سینه زنا خدا نگهدار سیاهی و شال عزا خدانگهدار چایی داغ روضه ها خدا نگهدار 🎤 🎛 #️⃣ 🍃🖤🍃😭
عمری‌ست که من دخیل این درگاهم در مرقد تو زائر بیت‌اللّهم با توشۀ اشک آمدم تا صحنت لبخند رضایت تو را می‌خواهم @abadiyesher
اگرچه صحن و‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن‌ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود برای عالم و آدم در آن سرا جا بود بهشت روی زمین بود و بوسه‌ی خورشید به روی گنبد غرق طلای آقا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره‌گشای غم و غصه‌های دنیا بود غروب آمد و او بی‌خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها و او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیباتر صدای نغمه‌ی نقاره کشف معنا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان، روی دست دریا بود @abadiyesher
غم ما پشت این در فرق دارد نگاه قلب با سر فرق دارد کبوتر رفت مشهد، تازه فهمید؛ کبوتر با کبوتر فرق دارد... @abadiyesher
دری به سوی حرم روبه روی من وا شد برای درد دلم سفره ای محیّا شد به عشق دیدن تو روح من حیات گرفت کبوترانه دلم پر کشید و احیا شد سلام حضرت سلطان، سلام چشمه ی نور سلام دادم و دیدم که چشم دریا شد من آن کبوتر زخمی نشسته بر بامت همین که دیدمتان زخم دل مداوا شد کنار مرقدتان جامعه که می خواندم دلم به شوق نگاهت عجیب شیدا شد کنار پنجره فولاد زائری دیدم دخیل بست دلش را و چشم بینا شد نه دعبلم، نه کمیتم، فقط گدای توام گدای کوی تو آقا عزیز زهرا شد غزل برای تو گفتن چقدر دشوار است نگاه لطف تو بوده که شعر زیبا شد @abadiyesher
کنار نام علی می شود رضا بنویسم حرم برای دل تنگ مبتلا بنویسم سلام شمس خراسان پناه قلب غریبان چقدر نذر تو از داغ کربلا بنویسم گره به لطف تو وا می شود همیشه و باید رئوف آل نبی را گره ‌گشا بنویسم زلالِ نور و پر از واژه‌های ناب و نجیب است تمام صحن و سرایت، من از کجا بنویسم!؟ به رفت و آمد زوار دلشکسته‌ی کویت از اوج مرحمت شاه با گدا بنویسم؟ نمی شود که همیشه برای شرح غم دل کلاغ باشم و از گنبد طلا بنویسم میان این همه آدم تویی رفیق صمیمی مقام لطف تو فرمود بی‌ریا بنویسم مرا ببخش که هرگز برای قلب رئوفت نشد که در خور نامت دو خط ثنا بنویسم همیشه چتر محبت گشوده‌ای به سر من در استعاره چه می‌شد تو را خدا بنویسم @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 چهارپایه‌خوانی محمود کریمی در عصر شهادت امام رضا (علیه السلام ) @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
محبوب رضاست هرکه دل‌ريش‌تر است از کعبه صفای اين حرم بيش‌تر است اينجاست طبيبی که ندارد نوبت هر دل که شکسته‌تر بُوَد پيش‌تر است @abadiyesher
بسم الله الرحمن الرحیم زِ درد بال و پری زد ولی پرش اُفتاد میان کوچه عبایِ مطهرش اُفتاد دوباره کوچه‌ی باریک و سنگهایِ زمین مواظب است نیاُفتد که آخرش اُفتاد نهاده است به دیوار شانه هایش را اگر چه تکیه زده باز پیکرش اُفتاد بلند شد به سرِ زانویَش ، زمین نخورَد چه کرده زَهر که اینبار با سرش اُفتاد نشد صدا بزند یک نَفَس جوادش را که کارِ او به نَفَسهایِ آخرش اُفتاد رسید یک طرفِ حجره و زمین غلطید دُرست مادرِ او سمتِ دیگرش اُفتاد نبود طَشت به پیشش ولی یقین دارم که تِکه‌هایِ جگر در برابرش اُفتاد گِریست دامنش از پاره‌ی جگر پُر شد که یادِ خاطره‌ی گریه آورش اُفتاد تمامِ حُجره پُر از روضه‌های محسن بود همینکه خانه پُر از شعله شد دَرَش اُفتاد شکسته شد در و یک ضربه میخ را هول داد همینکه محسنش اُفتاد مادرش اُفتاد * * * رسید کاسه‌یِ آبی حسین گفت حسین دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد حرامزاده‌ای آمد به سینه‌اش پا زد در آن طرف سرِ گودال خواهرش اُفتاد چه سخت شد ، اثر بوسه از گلو نگذاشت که شمر از نَفَس اُفتاد ، خنجرش اُفتاد یکی دو تا... نه خدایا دوازده ضربه میان پنجه سری ماند و حنجرش اُفتاد @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر زیبای امام رضا با لهجه‌ی اصفهانی کاری از شاعر خوب اصفهانی، آقای خشایار براتی حتما ببینید👌 @abadiyesher
گفتم فراموشم مکن گفتا تو در یادی مگر... @abadiyesher
ربیع‌الاوّل است و اوّلِ ماه همان ماهی که از الطافِ ربّ است پيامی عاشقانه نذرِ من کن که انفاقِ محبّت مستحبّ است. @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
هر چه هستم هر که بودم بر کسی مربوط نیست @abadiyesher
در آفـتاب حشــر که از آن گریز نیست ما را بس است سـایه گلدسته‌های تو @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا