eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نیَم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم دلِ شکسته یکی، جانِ بی‌قرار یکی!
جناب آقاى حسان در ديوان خود، آيات سوره زلزال را اين گونه به نظم در آورده است:  اين زمين در آن زمان پر بلا ناگهان چون زلزلت زلزالها  از درونش اخرجت اثقالها با تعجب قال الانسان مالها  مردگان خيزند بر پا كلّهم‏ تا همه مردم يروا اعمالهم‏  هر كه آرد ذرّةً خيراً يره‏ يا كه آرد ذرّةً شرّاً يره‏  آن زمان خورشيد تابان كوّرت‏ كوههاى سخت و سنگين سُيّرت‏  آبها در كام دريا سجّرت‏ آتش دوزخ به شدت سعّرت‏  چون در آن هنگام جنّت ازلفت‏ خود بداند هركسى ما احضرت‏
شبی بهشت برین را بخواب میدیدم بروز وصل تو تعبیر رفت خواب مرا
•┈┈••••✾🕊✾•••┈┈• ❄فنجان طلای شعر ناب آوردم 🌸چای گل سرخ باگلاب آوردم ❄برخیز وبنوش زندگی راازنو 🌸درسینی صبح،آفتاب آوردم ❄سلام دوستان مهربانم 🌸صبح چهارشنبه تون بخیر ••●❥💐✧💐❥●•• ‌‌
تویی که صاحب چشمان پر غزل هستی اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟
شبی بهشت برین را بخواب میدیدم بروز وصل تو تعبیر رفت خواب مرا
برایت هدیه آوردم ، دلی با عطر تنهایی اگر حتی نخواهی باز هم اصرار خواهم کرد
تاوانی از این بیش‌تر از عشق که دیده؟ شـاعرشدن شـیخ محل در تـب چشمت
فراموشی حریری از غبار افکنده بر سنگی از این پس می‌نوازد عطر تنهایی مشامم را .
دارم جهان را دور می‌ریزم من قوم و خویش شمس تبریزم نانت نبود ؟ آبت نبود ای مرد ؟ ول کن جهان را ! قهوه‌ات یخ کرد ..
ازدست‌رفتگانیم، دستی به دست ما دِه...
به حدی دوستت دارم که میدانم خدا روزی ُسوالش از تو این باشد، چه کردی او پرستیدت..؟
دوبـاره طــبع غــزل گـو بـرید امـانم را گـرفـته اسـت ســر دسـت داســتانم را به جبر چشم تو تن دادم اختیارم رفت به باد مـی‌دهـد ایـن دیـده دودمـانم را خــراب می‌کندم ایـن خـماری چـشمت دوبــاره از نـو بــسازد ولـی جــهانم را نـشسـته آبـی شـال تـو روی گـندمـزار به زیر می‌کشد این صـحنه آسـمانم را چقدر خاطره از کوچه‌ی تو بر دل ماند چــقدر کـوچه‌ی تو می‌گرفت جــانم را جــهان مرده‌پرست و زمین شـاعرکش بـــساز بـر ســر ایـن کوچه یادمـانم را
بس توبه و پرهیزم که‌از عشقِ تو باطل شد مِن‌بعد بدان شرطم که‌از توبه بپرهیزم 🌱
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت...
. دفترم بـاز به نـاز تـو فقط بــاز کنم سازم از گفتن چشمان تـو دمساز کنم سوز دل برسر دل ماند و نگویم به کسی راز دل را بـه لب سرخ تو ابراز کنم
شبیه تعزیه خوانی به نقشِ شِمرَم که... خودش به گریه خودش را مدام لعنت کرد...!
همچو یک مثنویِ بی سر و تَه بودم من شمسَ تبریزی ِچشمان تو تفسیرم کرد
دلم هوای تو دارد.
تو اگر نمک به زخمم بپراکنی نکوتر ؛ که ز دست غیر گیرم منِ خسته مرهمی را..
باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده🙃👌🏻🍃
در مصافی نابرابر می کشد روح مرا گیسوانت یک طرف،آن خالِ تنها یک طرف
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌◁‌از ڪیسـه‌ے شَب، دوسـت به ‌هر ڪـس صِله‌اے داد دلتَنگ‌ شُـدن‌، سَهـمِ مَن‌ از ایـن شَبِ‌ تـار است•••
خوشتر از سوزش چه باشد چون تو دلسوزی کنی..
بایـد بــدونِ ایـنکه کـسی را خــبر کـنم با قایـــقِ خـــیال به قلبت ســـفر کــنم همراهِ موج، دست‌به‌دستِ سکوتِ شب از تــنگه‌ی نگـــاهِ حــسودان گــذر کـنم وقتی سوارِ کـشتی نــوحِ دلــت شــدم با احــتیاط از هــمه دنیــا حـــذر کــنم طوفانِ شعر قصدِ وزیدن گرفته اســت فـرصت نمانده است نبـاید خـــطر کنم بایــد به جـــای ثانیـــه‌های نـــــبودنت یـک عمـر با تـو درد دلـی مختصـر کنم
برو ضریحِ *علی* باش تا ببوسندَت.. چه صرفه میبری ای نقره از رکاب شدن .
به هوای حرمت در دل من طوفان شد در فراق حرمت نوکر تو گریان شد
نام تو باشد علی، اعلی صدایت کرده است عشق حق را تو ببین، کعبه حکایت کرده است