eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی مسیر عشق، ز پیکار عقل و دل از تیزی و خطر، چو شمشیر میشود گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل باید نشست و دید، چه تقدیر میشود..
بی فاصله بنویس که بی فاصله باشد بین من و معشوق نباید گله باشد جزعشق میان من و او مسئله ای نیست یعنی که نباید به جز این مسئله باشد سرسلسله ی خوب ترین های حهانی زیبایی اگر سلسله در سلسله باشد بی رایحه ی موی تو عاشق نتوان بود بگذار که در باد ، زمانی یله باشد بگذار عجب بگذرد این قافله ی عمر اما چو تویی نیز در این قافله باشد ای روی لبت بوسه به اندازه ی گل،سرخ حیف است که این شعر بدون صله باشد
مردی نَبُوَد دَرَنده خویی بنمای عمل نه گفتگویی مردی بُوَد اینجا که نَمایی در مصرف گاز، صرفه جویی حسین قربان زاده
ببین این کم فشاری را برادر مَبَر از یاد یاری را برادر هوابس ناجوانمردانه سرد است... کمی کم کن بخاری را برادر احمدرفیعی وردنجانی
سلام... به سفارش شرکت گاز... تو این هوای سرد زمستونی به فکر همه هموطنامون باشیم در مجلس عشق ، گفتگویی بکنیم هجران غم تو را رفویی بکنیم تا هموطنان ما همه گرم شوند در مصرف ، صرفه جویی بکنیم حسین جعفری
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق پیله رنج من ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت، به پروانه نمی آید عشق
چه عاشقانه زیستم چه بی صدا گریستم چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم چه دیر عاشقت شدم چه دیرتر شناختم
گاهی به قدرِ خوشه ی یک تاک دلخوشم گاهی به قدر و قامت افلاک دلخوشم با هر نگاهِ نازکی آرام میشوم آیینه ام که با پرِ پژواک دلخوشم دلدادگی خزان مرا هم بهار کرد چون دانه ام به مشتی از این خاک دلخوشم تا نخ نما شدم به فراموشی ام نده چون سوزنی به وصله ی یک چاک دلخوشم ای مهربان به دردِ پریشانی ام نخند من کودکم به بازی با ساک دلخوشم «ای یار دور دست که دل می‌بری هنوز» دلبسته ام به تو که چنین پاک دلخوشم
ای ابر اگر از خانه‌ی آن یار گذشتی با گریه بزن بوسه به جای همه ی ما @Torreh_Poem
درست به هدف تیری که زدیم از قضا بد خورده انـگــار بـه جـای کارْ، آمد خورده از اینهمه وق‌وقی که برپا شده است پیداست به نقطـه‌ای که باید خورده احمدرفیعی وردنجانی
در این حوالی پر قیل و قال خواب و خیال تو کنج خلوت دنجی در ازدحام منی..
هیچ‌دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد عاقبت کاری به‌دستم میدهد نادانی‌ام!
آشفته دلان را هوس خواب نباشد شوری که به دریاست به مرداب نباشد  هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق آنرا که به دل عشق بُوَد خواب نباشد  در پیش قدت کیست که از پا ننشیند یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد  چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست نرگس شود افسرده چو در آب نباشد  گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد 
خوب آمده استخاره برمی گردی با دامن پر ستاره بر می گردی مانند کبوتران جَلدی بانو هر جا بِروی دوباره برمی گردی
غنچه ی صبحی دوباره باز شد آفتاب دیگری آغاز شد تا گلستان جهان سرشار زیبایی شود تا بهار مهرورزیدن تماشایی شود تا تو پلک مخملت را وا کنی تا سری بالا کنی تا سلامی باز با دنیا کنی تا دوباره عشق را با گوشه ی لبخند خود معنا کنی یادگار روزگار زرنگار مشرقی! صبح زیبایت بخیر ... شهراد_میدری ❣
. بی هوا صدایم کن من لقب نمی‌خواهم، کم کن این تواضع را، نه! ادب نمی‌خواهم! با صدا بگو جانم؛ تا تو را صدا کردم  من فدا شوم‌های زیر لب نمی‌خواهم ❣
تلخ است که راهِ خویش را گم کردی تاریکی و ماهِ خویش را گم کردی بایَست به آغوشِ خدا برگردی ای دل که پناهِ خویش را گم کردی
هـوایت مــادرم دست از سرِ مــن برنمی‌دارد دلم آغوش می‌خواهد که غم از سینه بردارد نه آغــوش تو را دارم نه تــاب زنـدگـــانی را که دنیا بی‌تو زنــدان است و زندانم بیـازارد سید محمدرضا شمس (ساقی)
دل‌گیرم و دل‌خون و دل‌آزرده و دل‌تنگ بگذار در آغوشِ تو خوشبخت بمیرم
🍁 🍁 آن ڪه تاج سر من خاک ڪف پایش بود از خدا می‌طلبم تا به سرم باز آید گر نثار قدم یار گرامے نڪنم گوهر جان به چه ڪار دگرم بازآید
نسیم خنکی که موهایت را تکان می‌دهد صدای من است بارها از تو میگذرد و تو او را نخواهی شناخت! 👤 نیما یوشیج
شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت که پریشان کندم گر نه پریشان گویم آنچه فرزانه به آزادی و زنهار نگفت من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم 👤شهریار 🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگو در کوی او شب تا سحر بهرِ چه می‌گردی ... ؟! که دل گم کرده‌ام آنجا و می‌جویم نشانش را ... ! 🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنقَدَر طَعنه شِنیدَم که دِگَر می‌دانَـم عاشِقِ یار شُدَن گوش کَری می‌طلبد 🌴🕯🌴
تقدیم به امام خامنه ای هرچه دشمن می کند با تو عداوت بیشتر می شود ما را به تو عشق و ارادت بیشتر هر کجا بگذاشت دشمن پا به میدان نبرد در شما دیدیم آقا جان رشادت بیشتر پا به میدان خطر داری مقاوم مثل کوه داری از هر کس در این میدان صلابت بیشتر ای نگاه دوراندیشت تجلی بخش عشق می وزد از چشم های تو نجابت بیشتر گوی سبقت برده ای از رهبران این جهان چون که داری در مسیر خود درایت بیشتر ای عزیز فاطمه ، ای سید والای ما داری از هر کس در این دنیا صداقت بیشتر گرچه شد مویت سفید اما دلت باشد جوان در تو می بینم ای رهبر طراوت بیشتر همردیف پایمردان جهادی در جهان بلکه بالاتر ، تو داری استقامت بیشتر با دو چشم خویش دیدم زائران چشم تو می برند از کوی تو نور کرامت بیشتر می رسد مانند «یاسر» در حریم لطف تو هر که دارد در وجود خود سعادت بیشتر ** محمود تاری «یاسر» ٢۶ دی ماه ١۴٠١
🔸 بداهه‌ی طنز شاعران گروه راه‌راه به مناسبت روز زن 🧔 وقت ستم بر بشری چون من است روز زن و مادر و مادرزن است 🧕 وقت ستم؟! مُهر بزن بر دهن! کادوی در شأن بخر بهر من! 🧔 رد شدی از جیب کتم مثل تانک حال به تو هدیه‌ کنم قسط بانک؟! 🧕 شوهر گل! دست ببر توی جیب نصر من الله و فتحٌ قریب 🧔 حال که در دست تو هستم اسیر جان من و کادوی خود را بگیر 🧕 بحث نکن! کوک نما ساز را خرج بکن کل پس انداز را 🧔 دور نزن این همه بازار را! کارت بکش یکسره کن کار را! 🧕 یاد بگیر! این همه مرد خفن نیست یکی خسته، چنان شوی من 🧔 خستگی؟ اصلا ابدا! کو؟ کجا؟ خسته نباشم که گرفتم تو را! 🧕 خواهر من، شوهر خود را چلاند از سفر کیش و دبی جا نماند 🧔 کیش؟؟ دبی؟؟ زیر پتو در اتاق، هی فتوشاپیده فقط باجناق! 🧕 حرف اضافه نزن عشق عزیز وای به حالت نخری سینه‌ریز 🧔 اخم نکن! خانه خرابم نکن! خشم برانداز! عذابم نکن 🧕 حیف ز جوراب و بریز و بپاش چاره همین است کنم اغتشاش 🧔 گنج ندارم که! نکن اعتراض برهه‌ی حساس کنونی‌ست باز 🧕 مشکل من را تو بکن برطرف تا بزند فالوورم سوت و کف 🧔 مشکل تو دخل سه سال من است روز خوش توست، وبال من است 🧕 زود بخر کادوی روز مرا تا نشود جنگ جهانی به پا 🧔 پس بده از کفش خودت زود سایز تا که به کفشی کنمت سورپرایز 🧕 کفش بخر پاشنه‌اش آهنین تا که به فرق تو بکوبم چنین 🧔 زخم زبان کم‌ کن و آرام باش حیف نباشد که شوی آش و لاش؟! 🧕 مردک بی‌مایه‌ی بی‌چشم‌ورو قهرم! و با تو نشوم روبرو! 🧔 خورده‌ام اصلا دوسه‌کیلو شکر! قهر نکن تا که نباشم پَکَر 🧕 گرچه جواهر بدهی عالی است جیب تو انگار پر از خالی است 🧔 چون تو زنی خوشگل و خوش‌خلق‌وخو بین بهشت است فقط شویِ او! 🧕 حیف که انداخته‌ام با گله بین خودم با چو تویی فاصله 🧔 اخم نکن، غر زدن و ناله پَر خرس ولنتاین منی! ای جگر 🧕 باز شدی رند و زرنگ و چموش؟! تا که بخندیم بشو مثل موش 🧔 چای بیاور بخورد همسرت پول ندارم؟! به فدای سرت! 🧕 آه از این فهم عمیق و شعور! هدیه تویی! چشم حسود از تو دور 🧔 سفره بینداز که شد وقت شام! هدیه فقط عشق بود، والسلام! 🧕 بس که تک دل مرا می‌بری عین «کریم»ی، به خدا کافری ✍ بداهه‌سرایان: ابوالقاسم سیفی، ابراهیم صفایی، محمود حسنی‌مقدس، محمد عظامی، سیدمحمد صفایی‌نویسی، فرشته پناهی، ناهید رفیعی، زهرا فرقانی، محمدحسین رحیمی، صامره حبیبی، زهرا محبی، عباس تافته، زهرا آراسته‌نيا، فریبا رییسی، علی‌اکبر مدرس‌زاده، الهه جاودانی 😂😂😂
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام صبحتون بخیررررررررر🌺 تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🍃🌹🍃بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند 🍃🌹🍃 بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشم های نگران آینه ی تردیدند نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار باز هم نام و نشان تو زِ هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند تو بیایی همه ساعت، همه ثانیه ها از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
🌺خیری ندیده ایم از این اختیارها 🌺 برگرد ای توسل شب زنده دارها پایان بده به گریه ی چشم انتظارها از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو «حاجت روا شوند هزاران هزارها» یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها... ما را به جبر هم که شده سربه زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو «مهزیار» شد یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها... یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاده بارها شب ها بدون آمدنت صبح ظلمت اند برگرد ای توسل شب زنده دارها این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند ای ایّها العزیز تمام ندارها