eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو! درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شود اما به خدا گریه‌های من گاهی دست من نیست مهربان بانو گم شده خاطرات کودکی‌ام گریه گریه در ازدحام حرم باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو باز هم مثل کودکی هر سو می‌دوم در رواق تو در تو دفترم دشت و واژه‌ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو... شاعری در قطار قم - مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت: شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو شعر از دست واژه‌ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است بغض یعنی که حرف‌هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو این غزل گریه‌ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی زنده‌ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو! کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است زادگاه من و مزار من است، مرگ یک روز بی گمان ..   حمید رضا برقعی
 ‌ ‍ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‍ ‌ یڪ نظر ڪن سوےِمن       تا صدنظر سویت‌ڪنم                باز ڪن آغوش، تا               پرواز بر ڪویت ڪنم..... وصل ڪن پیشانیت        را بر لبم تا بی امان             بوسه بر مهتابِ ما               بینِ دو ابرویت ڪنم......
❣️بی تو...❣️ کنار توست که لبخندها دل‌انگیزند کنار توست که غم‌ها حقیر و ناچیزند صدای پای تو در شعرهای من کافیست که واژه‌ها همه با احترام برخیزند نشد که گریه کنم بی تو، اشکهایم نیز بدون شانه‌ات از چشم من نمی‌ریزند قنوت بستم و این بود ذکر دستانم که باز با سر زلفت شبی درآویزند در این بهارِ جدا از تو تازه فهمیدم بهارها همه بی تو چقدر پاییزند هلاک می‌شوم از دوریت، بگو مردم برای زود نمُردن ز عشق بُگریزند
به حشر هم که برانی مرا زخویش هنوز از اینکه نام تو بردم به تو بدهکارم...
چگونه بی منی و شانه می زنی مو را؟ خمار می کنی از سرمه چشم جادو را به اشتیاق کدامین قرار می ریزی به رود آینه ها آبشار گیسو را ؟ دوباره مست قدم می زنی و می گیری به دست های ظریفت کدام بازو را؟ مجاب می کنی از فرط دل سپردگی ات کدام گوشه ی پنهان لبان ترسو را؟ کجاست گرمی آغوش بی منت که چنین گرفته ام به بغل در غمت دو زانو را؟ غریب ماندم و بی آسمان ندانستی فضای تنگ قفس می کُشد پرستو را؟ پس از تو خیره به چشمی شدن حرامم باد چگونه بی منی و بوسه می دهی او را؟
دیگر نبات را نخَرَد مشتری به هیچ یک بار اگر تَبَسُّمِ همچون شِکر کُنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شهوت جنسی در انسان اژدهایی خفته است این سخن را حضرت حیدر(ع) مکرر گفته است؛ "چون که شهوت اوج گیرد عقل زایل می شود" دین و ایمان و شرف از نزد انسان می رود با توکل با توسل راه تقوا پیش گیر... تا نگردی ای پسر در دست این شهوت اسیر "عاصی" 🔥🔥🤢🤢
خواستم گریہ ڪنم قلب صبورم نگذاشت.. وقت زانو زدنم بود غرورم نگذاشت...
عاشقی درد است و درمان نیز هم مشكل است این عشق و آسان نیز هم ...!! جان فَدا باید به این دلدادگی دل كه دادی می‌رود جان نیز هم ...!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ز شرمِ او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد...
شد خانہ چو زندانم شب خواب نمی‌دانم تا او نشود با من همخانہ و همخوابه...
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه می‌لغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می‌توانم، بشنو و باور مکن
بارانی وبی قرار و عاشق چشمم در تاب و تب مرگ دقایق چشمم هستی همه جا و در تماشای رخت یک عمر نبود و نیست لایق،چشمم
. هرچند همه شعری و شوری از من گه با من و گاه در عبوری از من چون چهرهٔ مهتاب که افتد در آب در قاب دلم هستی و دوری از من
ما را خیال دوست به فریاد می‌رسد
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست تو که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو‌!
🍃🌼 سهم ما زحضرت دوست به صبح بهار می نابی است، بنوشیم به میخانه ی عشق
عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. هرچند همه شعری و شوری از من گه با من و گاه در عبوری از من چون چهرهٔ مهتاب که افتد در آب در قاب دلم هستی و دوری از من
هر کَسی می‌کند از یار مُرادی، حاصل حاصلِ من غمِ یارست و خوشا حاصلِ من! سلمان ساوجی
. 🔹برای رونمایی از موشک فتّاح و به یاد فرمانده شهید نیروی قدس نام تو در دل باور و امّید می‌آرد فتح فلسطین با تو شور دیگری دارد بر روی حیفا فاتح و زلزال می‌ریزیم بر قلب تل‌ــ‌آویو هم فتّاح می‌بارد ✍️، ۱۴۰۲/۰۳/۱۹ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷
غصه ها را بغض کردم، کاش جارش میزدم کاش دل را روز اول زود دارش میزدم گفته بودم از تمام خاطراتت شعرها... پاره کردم دفترم را، کاش آتش میزدم
آبادی شعر 🇵🇸
غصه ها را بغض کردم، کاش جارش میزدم کاش دل را روز اول زود دارش میزدم گفته بودم از تمام خاطراتت شعر
ارسالی اعضا در لینک ناشناس👏👏👏🌸🌷🌷 ولی ظاهرا آتش با جار و دار هم قافیه نیس
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم می‌آیی؟ بالاسرم می‌آیی... هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی ** مانند والدینم، گریه کن حسینم این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی عقده‌گشایی‌ام کن، کرب‌و‌بلایی‌ام کن دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی ✍