eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
من ڪه جز هم نفسی با ٺـو ندارم هوسی باوجود ٺو چرا دل بسپارم به ڪسی؟؟؟ ♥️
عاشقِ دلشوره های حینِ دیدارِ توام مثل وقتی که قنوتم در نماز از یاد رفت... ♥️
او یک بهشت بود ولی از بهشتِ او سهمم عذاب بود و کسی باورش نشد ♥️
ای خاطره‌ی مبهم از یاد نرفته در قلبی و از دست ولی فاصله داری ♥️
وقتی تو دل خوشی، همه ی شهر دل خوشند خوش باش هم به جای خودت هم به جای من تو انعکاس من شده ای ... کوه ها هنوز تکرار می کنند تو را در صدای من ♥️
تو همان چُرتِ خوشِ اوجِ سحرگاه منی كه به اندازه ی عيد رمضان می چسبد! ♥️
دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید تویی که نقطه پایان اضطراب منی ♥️
جز به گمراهی صراط دیگری نشناختم مشکل از زلف کج او بود یا ایمان من؟!♥️
‏عاقبت دستانمان رو می‌شود با شعر‌ها مثل چشمانی که بعد از گریه‌ها پُف می‌کنند ♥️
ساده می گویم عزیزم : دل بریدن ساده نیست چشم های مهربانت را ندیدن ساده نیست از زمان ِ رفتنت خورشید را گم کرده ام ناله های ابـر را هر شب شنیدن ساده نیست قلب تو پـر بود از ماه و هزاران پنجره ماه را از پشت یک دیوار دیدن ساده نیست بوسه هایت دلنشین و خنده هایت دلفریب طعم تلخ این جدایی را چشیدن ساده نیست باز هم آمد بهار ... اما هوا افسرده است آه ! از دست ِ زمستان هم رهیدن ساده نیست قلب من آتش گرفت از دوریت باران من  از دل ِ این آتش ِ سوزان پریدن ساده نیست پادشاه قصر قلبم ! حکمران با شکوه ! ساده دل دادم ولی ... این دل بریدن ساده نیست..
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌گفتا ڪه دلت ڪجاست؟ گفتم : بَر او پرسید : ڪه او ڪجاست؟ گفتم : دَر دِل.. ✨♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
روحانی اگر ظریف دارد تو مرا در گودی اگر حریف دارد تو مرا دورش همه نادرستها حلقه زدند یک دوست اگر شریف دارد تو مرا
خانه ی نقلی و یک حوض و حیاطی کوچک سفره و چای و سماور،دو سه تا نان سنگک صبح ها باز کنم،پنجره ی چشمم را همه جا پر شود از نبض حضور کودک پرده را جمع کنم،کوک شود زندگی ام تارِ دل را بنوازد،وزش باد خنک غنچه را ناز کنم،مهر به گل ها بدهم جانم ای لادن طناز؟سلام ای میخک ظرف میشویم و آهسته بنان می خوانم شعر آمیخته با من،غزلم لاینفک موقع ظهر بیایی و وضو تازه کنی ماهی حوض شده چشم به راهت طفلک کم توقع نشدم،با تو خوشی تکمیل است دورمان عشق تنیده است، شبیه پیچک
ای کاش همان بخاری نفتی بود یک گوشه حیاط حوضی وتختی بود چایی درون نعلبکی، طعم صفا دنیای همه مملو خوشبختی بود
برای من شبیه خاتمی به هاشمی شدی تو عقد دل ولی برای بخت دائمی شدی به انتخاب ما شبی غمت ترانه ها سرود نگفته ای خودت که شایدم مزاحمی شدی؟!
داشتم چایی برای تو...حواسم پرت شد استکان از چای و چشم از چشم تو لبریز شد
راست میگفتی که با قلبم ریا کردم رفیق عاشقت بودم، نگفتم ،چون حیاکردم رفیق هم خدا میخواست هم عقلم، دلم راضی نبود کاش میدیدی که بااین دل چه ها کردم رفیق از خداپنهان نماند ازتوچه پنهان بارها تا نبینم روی ماهت را دعا کردم رفیق نذر دادم در هوایت تافراموشت کنم... بهترین های خدایم را صدا کردم رفیق هم دل تو ،هم دل من ،بی نواها سوختند! خون دلها خوردم اینها را جدا کردم رفیق گر چه صیادم ولی در آرزوی صید تو هرکسی افتاد در دامم رها کردم رفیق ردپای خاطراتت رفت و شعری تازه شد اینچنین بر عهد دیرینم وفا کردم رفیق. لا ادری حسن ختام 🌿🥀🌿
تلخ باش اما خودت باش این صداقت بهتر است ترش رویی از دو رویی بی نهایت بهتر است من تو را بازيچه كردم يا تو من را؟ بگذريم اين قضاوت بين ما روز قيامت بهتر است با ترحم از خدا شادی برایم خواستی! ناسزاى ديگران از اين محبت بهتر است از پشیمانی نگو انقدر و ناشکری نکن آن گناه‌آلودگی از این ندامت بهتر است بی‌وفا جان دوستت دارم هنوز اما برو هر چه از من دورتر باشى برايت بهتر است 🌱
معمارِ بی نظیر شبستانِ عاشقی نامت ستونِ محکمِ ایوانِ عاشقی از ناودانِ کنجِ حرم نور می چکد شمس الشموس،حضرتِ بارانِ عاشقی خورشید خواب مانده در آغوشِ صبحگاه در سایه ی حقیقت تابانِ عاشقی هر زائر انعکاس طنین هدایت است در آستانِ آینه بندان عاشقی شکرِ خدا همیشه دلِ نیمه جانمان احیا شده به برکتِ جریانِ عاشقی ما را از اضطراب تسلسل خلاص کن محکم ترین گزاره ی برهانِ عاشقی بر سفره غیرِ عشق طعامی نیاورید یک عمر خورده ایم فقط نانِ عاشقی از بارگاهِ قبله ی حاجاتِ عاشقان هر کس نصیب برده به میزانِ عاشقی دستِ ادب به سینه غزل نذرمی کنیم صلّ علی غریب خراسانِ عاشقی دل خسته ای که در حرمت اشک می سرود دور از شماست تعزیه گردانِ عاشقی با حسرتِ کشنده ی لمس ضریح تو داریم روز و شامِ غریبانِ عاشقی گاهی قطارِ خاطره بی وقفه می رود مشهد، پلاک روضه،خیابانِ عاشقی
سیبی کــــه از دستت میــــــــان آب افتاد غلطید و آمـــــــــد هستی ام را داد بر باد من ساده بودم فکر کردم پیک عشق است پیـــــک بلا و غصـــــــه بود ای داد، بیداد سیبت به دستـــــــــم آمد و بعدش روانم در زنـــدگی دیگـــــــــر نشد آرام و دلشاد تا پتک درد عـــــــاشقی بر فرق من خورد انگار در جسمـــــم حلولی کـــــــرد فرهاد درد عمیق عـــــاشقی را لمس کـــــــــردم وقتی نشستی بر تنــــــم ای شاخ شمشاد آخــــــــر شدم با دست تو با خاک یکسان ای خـــــــــانه ات آبــاد ای دستت مریزاد می شد مــــواظب باشی و سیبت نیفتد؟ تا مثل سابق روح من می مـــــــــاند آزاد ✍
کاخ سفید حسینیه خواهد شد... بشنو حدیث عشق مُراد و مرید را شرح وصال آنکه ز دنیا بُرید را هرگز زمین نمانْد ونمانَد به روزگار خونی که حق به قیمت عشقش خریدرا درک بهای خون شهیدان چه مشکل است چون خونبها خداشده خون شهید را با ماندیده گان سخن از دیده ها چه سود کو در بیان حلاوت آنی که دید را؟! اودیده است آنچه ندیدیم ما همه ما دیده ایم این بدن ناپدید را دستش اسیر دامن ابلیس می شود گم کرده هرکه رشته ی حبل الورید را باهمتی! که نیست به جایی نمی رسی منکر نشو کسی که به مقصد رسید را دارم یقین که خون شهیدان راه حق آخر کند حسینیه کاخ سفید را احمدرفیعی وردنجانی
قطار ِ خط لبت راهي ِ سمرقند است بليت، يك سره از اصفهان بگو چند است؟ عجب گلی زده‌ای باز گوشه‌ی مویت تو ای همیشه برنده! شماره‌ات چند است؟ به توپِ گرد دلم باز دست رد نزنی مگر « نود » تو ندیدی عزیز من « هَند » است! همین که می‌زنی‌اَش مثل بید می‌لرزم کلید کُنتر برق است یا که لبخند است؟ نگاه مست تو تبلیغ آب انگور است لبت نشان تجاری شرکت قند است بِ .. بِ .. ببین که زبانم دوباره بند آمد زی .. زی .. زی .. زیرِسر برق آن گلوبند است چرا اهالی این شهر عاشقت نشونــد ؟ چنین که عطر تو در کوچه‌ها پراکنده است هزار « قیصر » و « قاسم » فدای چشمانت بُکُش! حلال! مگر خون‌بهای ما چند است ؟ نگاه خسته‌ عاشق کبوتر جَلدی است اگر چه می‌پرد اما همیشه پابند است نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد و گفت : روزی عشاق با خداوند است رسیدی و غزلم را دوباره دود گرفت نترس – آه کسی نیست - دود اسفند است قاسم صرافان
چه شوری بهتر از برخورد برقِ چشم ها باهم! نگاهش را تماشا کن! اگر فهمید حاشا کن !
تقصیر دلم بود که چشمان تـو را خواست این سر به هوا مثل خودم عاشق دریاست درگیر نگاهت شد و تا بام تو پر زد بیچـاره ندانست کــه ایـــــن اول بلواست
😊😁 بی حرمتی و جفای مادر شوهر بدبخت عروس های مادر شوهر اغراق اگر نباشد این ، می گویم افتاده جهان به پای مادر شوهر😊😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نامحرم هر چه راز مادر شوهر از کاه کُهی بساز مادر شوهر در چشم عروس اگر چه مادر باشد یک مادر حقه باز مادر شوهر 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مانند شبی است تار مادر شوهر وصفش شده بیشمار مادر شوهر مانند گل اند این عروسان اما یک شاخه ی خاردار مادر شوهر😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 یک مادر ناز و پیر مادر شوهر عمریست که شد اسیر ، مادر شوهر از دست عروس های بدخلقش او پیوسته زند کهیر مادر شوهر😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بد نیست ولی به ذات مادر شوهر خوبند همه صفات مادر شوهر یک دانه عروس بی غل و غش یعنی قند و عسل و نبات مادر شوهر 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 چون تلخی زهرمار مادر شوهر یکریز به قار و قار مادر شوهر کمتر به عروس هایتان گیر دهید از دست شما هوار ، مادرشوهر😄 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گیر است میان زن و مادر_شوهر در رفع و رجوع یک جهان شر _شوهر هر روز ادامه دارد این درگیری پیروز همیشگی است مادرشوهر