eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هر کسی می خواهد داخل خانه پر مهر و صفا مان گردد یک سبد بوی گل سرخ به ما هدیه کند شرط وارد گشتن شستشوی دلها شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست به درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار ...... خانه دوستی ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دیگر خانه دوست کجاست.
منّتی کز بوسهٔ او می‌کشیدم پیش از این این زمان از نامه و پیغام می‌باید کشید
چای بر هر درد بی‌درمان دواست؟ چای خود درد و غم بی‌انتهاست قهوه وقتی هست با چایی چکار؟ چای پیش قهوه چون باد هواست
تقدیــم به غُربتِ آیینه ی علی حضــرتِ زهــرا ســلام الله علیهـا لبخند زدی ، اشــک علـی را نگران کرد تابوت ، امیدِ همه را فاتحه خوان کرد لبخندِ تو آن روز پس از دیــدنِ تابـوت گُل بود که رویید ولی زود خــزان کرد اصلأ تو بگو فاطمه جــان می شود آیا دریایِ مرا در دلِ یک قطره نهان کرد ؟ مثلِ تو کمانــی شده ام پشتِ مرا خَم - مرحب نتوانست ولی زخمِ زبــان کرد... سنگینیِ خیبــر نه ... ولی قامــتِ من را بی وزنـــیِ تابــوتِ تو ماننــدِ کمــان کرد زخمی که غمِ حمزه به قلبِ نبی انداخت تابـــوتِ تو با قلــبِ علــی بدتر از آن کرد بعد از تو علی سنگِ ملامت هم اگر خورد بــاران شد و با آیِنـــه ی چـــاه بیــان کرد
ازبس شبیه شمع چکیدم دلم گرفت ازبس دویدم ونرسیدم دلم گرفت از بس که خویش را به جدایی زدم ولی درخلوت از تو دل نبریدم دلم گرفت از بس بهانه های خودم را شنیدم و حرف دل تو را نشنیدم دلم گرفت از بس که حرف عشق شنیدم تمام عمر یک لحظه عشق را نچشیدم دلم گرفت من هرچه میکشم همه زیر سردل است از بس که بار عشق کشیدم دلم گرفت
به ساغر غمت ای شاه! تا حواله شدم خراب باده‌ی عشقت به یک پیاله شدم گناه، از من اگر ساخت یک بُتِ سنگی به هیأت آمدم و در دم استحاله شدم همیشه آه کشیدم غم فراقت را از این که وصل ندیدم، همیشه ناله شدم به دوش بردم از این داغ، سوزنی! امّا شکسته شد کمرم، از غمت مچاله شدم "حسین" گفتنِ من ناگهان و آنی نیست من از قدیم گرفتار این سلاله شدم غلام حلقه به گوشم، مرا مران از خود بس است هرچه در این راه بی قباله شدم
خوشبخت، آن زنی‌ است که در طول زندگی پا جایِ پایِ حضرت زهرا گذاشته...
در حســــرت دیدار شمـــا پیــــر شدیم آقا با درد فـــــراق تو زمیــــن گیـــر شدیم آقا از بس که برای دیدنت خونِ جگر خوردیم از زندگــــیِ بــدون تـو سیـــــر شدیم آقا
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
♡ چندی است که استکان قلبم خالی است از قوری مهربانی‌ات چای بریز @eitaaparvanegi
گفتی چرا به دشمن خود می سپارمت ؟! ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من مغرور، من! که هستی خود می شمارمت بی «رنج» عشق، گنج توای چرخ روزگار چندان بها نداشت که طاقت بیارمت گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست ای بار زندگی! به زمین می گذارمت اکنون که از بیان غم عشق عاجزم می بوسمت به اشک و به بر می‌فشارمت پروانه ها به پیلهٔ خود خونمی‌کنند باشد توهم برو به خدا می سپارمت
. صد بار فسون کردم خار از تو برون کردم 🌷 گلزار ندانستی در خار دگر رفتی 🌷