این چشمها....
این چشمها یک روز دنیا را به هم زد
در گوش طاغوت زمان بانگ عدم زد
وقتی همه از زندگی مایوس بودند
پیغمبرانه آمد و از عشق دم زد
وقتی همه آشفته و سرگشته بودند
خندید و در آرامشی زیبا، قدم زد
لبخند شادی قسمتِ مستضعفان شد
بر جان استکبار عالم رنگ غم زد
او جرأت فریادمان داد و به ما گفت:
باید بدون بیم، حرف از بیش و کم زد
او با شکوه انقلاب بینظیرش
آغاز استقلال ایران را رقم زد
تاریخ را از نو روایت کرد و زیرش
امضای روح اللهی خود را قلم زد
ای کاش از راهش نمیماندند بعضی!!!
ای کاش میشد بیشتر حرف از حرم زد...
#امام_خمینی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
کسی با "موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟
کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟
کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟
تمام شهر در جشن "تماشا"ی تو حاضر شد
تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من
برایت دستمال کاغذی بودم ولی آیا
کسی در لحظه ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟
مرا از "جمع" خاطرخواه ها "منها" کن ای حوا
تورا کافیست آدم هرچه بار آمد به غیر از من
#حسین_زحمتکش
من را نگاه کن که دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزه های توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدی ام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم کنی اگر
شیراز چشم های تو پر شور و شر شود
"ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود"
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود
دیگر سپرده ام به تو خود را که زندگی
هرگونه که تو خواستی آنگونه سر شود
#نجمه_زارع
روزی اگر به خانهٔ قلبم گذر کنی
شاید مس وجود مرا مثل زر کنی
شرح غم جداییِ از تو چه فایده؟
ایکاش کام تلخ مرا چون شکر کنی
سنگ صبور باش و کمی با دلم بمان
تا تیغ غصه را تو به من بیاثر کنی
جان میدهی به طبع غزلگوی مردهام
وقتیکه شاعرانه به شعرم نظر کنی
یکشب بتاب بر دل من ماه کاملم
تا با نگاه خود شب غم را سحر کنی
با رفتن دوبارهات ای نوبهار عشق!
من هم دوباره... نه! تو نباید سفر کنی
من عاشقم بیا و قبولم کن و بمان
از عشق و عاشقی که نباید حذر کنی
باقیِ عمر سبز خودت را بهار من!
باید همیشه با منِ دلداده سر کنی
#جواد_محمدی_دهنوی
تکّهای بیشکل بودم مِهر او اعجاز کرد
دخترک با دیدنم تا آسمان پرواز کرد
دلپریشان بودم و دلخون ولی با بوسهای
هشتدرهای بهشتی را برایم باز کرد
دوستم خواند و برایم خانهاش را میخ زد
بهترین شکل صداقت را به من ابراز کرد
یک جهان محو تماشایش شده، او محو من
طرح او بر صورتم، آری مرا ممتاز کرد
سالها از باغ چشمانش محبت چیدهام
کاش میشد صورت پُرچین او را ناز کرد
#مهمان_خدا (جعفری)
او که طرحی نو میان سیل غم انداخته
یک جهان را مات خود کرده است یا دلباخته
انقلابش انفجار نور بود و دشمنش
بیشتر از هرکسی به مدح او پرداخته
کوهِ پا برجاست ، زیر هجمه ی نمرودیان
آنچه روح الله با خون شهیدان ساخته
گفته اند و بارها تفسیر شد این شاهکار
باز هم بکر است و بُعدش را کسی نشناخته
در قطار انقلابیم و فرج در پیش رو
هرکسی از این قطار افتاده بیرون، باخته
#محمدجواد_منوچهری
#جمهوری_اسلامی_ایران
#دهه_ی_فجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شده صادر انقلاب حتی سرود و شعر آن
هر کجا بینی رسیده بیش و کم هم خیر آن
با تمام مشکلات هستیم پای انقلاب...
ما نمی خواهیم چیزی از خداوند غیر آن
هر کجایی می روم با افتخار و سربلند...
در میان جمع حاضر من بگویم ذکر آن
"عاصی"
🍃❤️🍃🇮🇷🍃☺️
🌹چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بر امت حزب الله مبارک باد
🌹نثار امام و شهدا ۳صلوات
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب
فرماندهی شرمندهی یک لشگر مغلوب
فرعون به گِل ماندهی افسانه ی نیلم
هر بار شود گوشهی چشمان تو مرطوب
شیرینی خرما، عسل و شهد زیاد است
اما نه به اندازهی لبخند تو مطلوب
چشمان تو فیروزه و لبهات عقیق است
احسنت به دستی که تراشیده تو را خوب
#امیر_سهرابی
او آمد و تاج و تخت از مد افتاد
غم ریخت به کام ظلم و ایران شد شاد
فهمید جهان که باتوکل به خدا
با دیو همیشه می شود در افتاد
#محمدجواد_منوچهری
ساده از دست ندادم دل پرمشغله را
تا تو پرسیدی و مجبور شدم مساله را...!
من "برادر" شده بودم و "برادر" باید
وقت دیدار، رعایت بكند "فاصله" را
دهه ی شصتی دیوانه ی یكبار عاشق
خواست تا خرج كند این كوپن باطله را
عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ
دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را
و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم
با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را...!
عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست
خواستم باز كنم با تو سر این گله را
#عبدالجبار_کاکایی