eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتند همه نه؛ رأی ما آری بود غیرت به همه ثانیه ها جاری بود یک تیم شکست خورده دارد دشمن این شوت بلندمان‌ عجب، کاری بود!
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
https://abzarek.ir/service-p/msg/1377745 لینک ناشناس برای ارتباط با مدیر کانال مدیر کانال @Seyed_moris2020
تبریک طومار ستم شده‌ است درهم، تبریک بگذاشته سر به زانویِ غم تبریک شد چشم ستم کور از این شورِ حضور پیروزیِ ایرانِ عزیزم، تبریک
بیگانه‌تر از عشق برای تو منم اما چه کنم اسیر دل‌باختنم چون آینه در برابر دیوارم با هر تَرکی که می‌خوری می‌شکنم
من حـسادت می‌کنم حـتی به تـنها بـودنت من به فرد رو به رویی، لـحظه‌ی خندیدنت من به بارانی که با لذت نگاهش می‌کنی یا نسیمی که رها مـی‌چرخد اطراف تنت من حسادت می‌کنم حتی به دسـت گرم آن، شال خوشرنگی که می‌پیچد به دور گردنت وقـتـی انگـشتان تـو در گیـسـوانت مـی‌دود من به رد مانـده از اینجور سامان دادنت اینکه چیزی نیست ،گاهی دل حسادت کرده به عـطر پــــاشـیده از آغـوش تـو بـر پیـراهنــت هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت مــن حسـادت می‌کـنم حـتی به قـلب دشـمـنت کاش هرکس غیر من، ای کـاش حتـی آینه پلک‌هایـش روی هـم مـی‌رفت وقـت دیـدنت
‍ ایوان من تهی‌ است‌، پرستو بیاورید بیزارم از سکوت هیاهو بیاورید اینجا شکوهِ منظره‌ها بی‌طراوت است از کوچه باغِ دهکده شب بو بیاورید یک مشت شعرِ نغز از استاد رودکی بویی ز مولیان و لبِ جو بیاورید بی‌چشم‌های روشنِ او غرق ظلمتم خورشید را به خانه ام‌ این‌سو بیاورید ای بادها به میهن من رو کنید و بعد یک تارِ مو  برای من از او بیاورید
همیشه فاتح میدانیم، همیشه پرچممان بالاست همین‌که عاشق ایرانیم، همیشه پرچممان بالاست در این هجوم هیاهوها، در این کشاکش جادوها به زیر سایۀ قرآنیم، همیشه پرچممان بالاست به دین عشق یقین داریم، یقین به فتح مبین داریم امین کشور ایمانیم، همیشه پرچممان بالاست شقایقیم و پُر از داغیم، غریب لالۀ این باغیم مقیم کوی شهیدانیم، همیشه پرچممان بالاست وطن! صلابت پابرجا، وطن! اصالت نامیرا به پای نام تو می‌مانیم، همیشه پرچممان بالاست اگرچه قطره، پُر از موجیم؛ به اهتزاز تو در اوجیم شهید پرچم ایرانیم، همیشه پرچممان بالاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب حـــال و هوای کم نظیری داشتم بی تـــو "کمی تا نیمه شب ابری و از شب تا سحر باران"
کاش با رفتن تو خاطره‌ات هم می‌رفت کاش از خاطر دنیای دلم غم می‌رفت جانِ بی‌ارزش من دست تو باشد هرچند با کمی گردش چشمان تو جانم می‌رفت ماهِ من! سنگ زدن راه فراموشی نیست کاش تصویرت ازاین برکه‌ی ماتم می‌رفت دست و پا میزدم و آه چه بی‌رحمانه تو نگفتی که چرا نرگسِ باغم می‌رفت شاعرم کردی و دلخوش به ردیفِ "می‌ماند" رفته‌ای و شده سرمشق مدادم "می‌رفت" کاش برگردی و فریاد زنم در هر بیت داغ تو از غزل چشم به راهم می‌رفت
گرچه تنت را هنوز لمس نکرده تنم بوی تو را می دهد هر نخ پیراهنم در رگ من جای خون می دود اکنون جنون چون که معطر به توست، هرچه نفس می زنم هم، همه ام سوختند، هم همه را سوختم خرمن در آتشم، آتش در خرمنم در خودم آتش زدم غافل از اینکه کنون من توام و اوفتاد خون تو بر گردنم فاصله ی عشق و مرگ، طی شده با پای من گر نپذیری تو نیست طاقت برگشتنم پشت در دوستی "کیستی؟" از من مپرس پیش تو من کیستم؟ تا که بگویم "منم"