هر غزل را گفته ام در وصف تو بی نقطه بود
جُور هر یک نقطه را هر قطره اشکم می کشد
#محمود_افهمی
ما را اسیر تنگ به دریا سپرد و رفت
آزاد اگر چه کرد، ولیکن رها نکرد
#حسین_زحمتکش
عمری از گم شدنم رفت و نمی آیم باز
چون چنین است، شما نیز مجویید مرا...
#امیرخسرو_دهلوی
🌼🌱
با تو باید عشق را
با چه زبانی حرف زد ؟!
"اَنْتَ في قَلْبي"ْ
"مَنیم جانیم بُلورسَن"
"فور اِوِر"
#علی_عطری
هرکه را دور کنی دُور و برت میآید
از محبت چه بلا ها به سرت میآید
تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند
تا کمی دور شوی هی خبرت میآید
منِ آشفته به پای تو میافتم اما
مویِ آشفته فقط تا کمرت میآید
روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی
یک نفر ضجهزنان پشت سرت میآید...
#کاظم_بهمنی
تب و تاب ِ غم ِ عشق ات ، دل ِ دریا طلبد
هر تــُنـُـک حوصله را طاقت ِ این توفان نیست
#هوشنگ_ابتهاج
بعد از این در سکوت هستم تا
شعر از عمق باورم باشد
ساده تر میکنم بیانم را
"شاید این شعر آخرم باشد"
#سید_تقی_سیدی
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من
«آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است
فاضل نظری
آرزومند توام، بنمای روی خویش را
ور نه، از جانم برون کن آرزوی خویش را
جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی
هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را
خوبرو را خوی بد لایق نباشد، جان من
همچو روی خویش نیکو ساز خوی خویش را
چون به کویت خاک گشتم، پایمالم ساختی
پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را
آن نه شبنم بود ریزان وقت صبح از روی گل
گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را
مرده ام، عیسی دمی خواهم که یابم زندگی
همره باد صبا بفرست بوی خویش را
بارها گفتم: هلالی! ترک خوبان کن، ولی
هیچ تأثیری ندیدم گفتگوی خویش را
شاعر:#هلالی_جغتایی
بی عشق عبور از دل طوفان نتوان کرد
بی یار سفر از غم و باران نتوان کرد
در معرکه عشق نیاز است به مردی
#رندانه گذر از دل خوبان نتوان کرد
#سجاد_یعقوب_پور
که بود؟ شهره ی عالم به سست پیمانی
وفا نکرد و دریغ از کمی پشیمانی
چه گفت؟ گفت فراق تو بر من آسان است
وداع کرد و نمی یابمش به آسانی
چه برد؟ تاب مرا برد تاب گیسویش
چه بود جرم تو؟ سرگشتگی ، پریشانی
چه کرد؟ عشق مرا کفر خواند و خونم ریخت
چه حکمتیست در این شیوه ی مسلمانی ؟
چه از تو خواست؟ غزلهای بی رقیب مرا
کجاست؟ نزد رقیبان پی غزلخوانی
چرا به عشق چنین ظالمی دچار شدی؟
تو نیز عاشق اویی خودت نمی دانی ...
#سجاد_سامانی
.
شاید شبی قسمت کنم دارایی ام را
تنهایی ام تنهایی ام تنهایی ام را..
آیینه ی نقش و نگار دیگرانم
اما نمیبیند کسی زیبایی ام را..
چون موج رفتی از،برم حتی ندیدی...
اشک غروب غربت دریایی ام را
#عباس_جواهری_رفیع
وقتش رسیده مثل من امروزبرداری
آن قاب عکس کهنه را از کنج انباری
با آستینت خاک هایش را بگیری باز
بر نقطه ضعف خاطراتت دست بگذاری
دستان من خاکی ست ، قدری گریه کن بانو !
دستم معطر می شود وقتی که می باری
دیشب به یادت "گریه ها" را خواندم از اول
اصلا کتاب شعر "فاضل" را تو هم داری ؟
دیگر نپرس از فکر من این روزها، قطعا
من هم به آن چیزی می اندیشم که تو ... آری !
ترکت نخواهم کرد من با اینکه می دانم
سیگار قلابی برای ترک سیگاری..
#سعيد_صاحب_علم
سوگند او که گفت "پریشان و عاشق است"
باور نکردنیست؛ ولی سادهایم ما!
از ما گذشت تا که به مقصود خود رسد...
در چشمِ بیملاحظهاش جادهایم ما!
پا میخوریم و حرمتمان کم نمیشود
زحمت نکش رفیق! که سجادهایم ما!
#حسین_دهلوی
مثلِ گیسویۍکه باد آن را پریشان میکند
هـر دلی را روزگاری، عشق ویران می کند
ناگهـان می آید و در سینـه می لرزد دلم
هرچه جز یادِ تورا با خاک یکسان میکند
اشک می فهمد غـمِ افتـاده ای مثـلِ مرا
چشمِ تو از این خیانت ها فراوان میکند
عاشقـان در زندگی دنبـالِ مرهم نیستند
دردِ بی درمانشان را مرگ درمان میکند
مانند من که در غم دیدار گریه کرد؟
بر شانه خیالی دلدار گریه کرد ...
آهندلی، وگرنه غزلهای خویش را
بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد...
صبحی که خواب من به حضور تو روشن است
باید به حال مردم بیدار گریه کرد !
باران حکایتیست که ابری دعاکنان
بر پایبستگان گرفتار گریه کرد
از بغض من مرنج، که این عاشق صبور
"صد"بار دل شکستی و "یک" بار گریه کرد ...
#سجاد_سامانی
گاهی مرا "نگاه کنی" "رد شوی" بس است
آنان که بی کَسند، به یک "در زدن" خوشند...!
#حسین_زحمتکش
قلبم را به تو پیوند زدم ، یا الله
برشیطان دلم ، سنگ زدم ، یا الله
هردم ، نفسی میکشم و میگویم
یارب مددی ، محتاج توأم ، یا الله
هر گه ، نگهی یا گنهی ، آلودم
با ذکر تو، بیدار شدم ! یا الله
گر شیطان دلم ، برد تورا از یادم
گفتم به زبانم ، تو بگو ، یا الله.
هرقطره زخون بدنم، نام ترا میگوید
در جان و تنم، فقط تویی، یا الله....
نه حرف عقل بزن با کسی،
نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست، ادعایی نیست.
#فاضل_نظری
دانی که شدم
خانه خراب تو حبیبا
اکنون دگر
آبادی ویرانه ی من باش
#مهدی_اخوان_ثالث
نه تاب وصل دارد و نه طاقت فراق
درماندهام به دست دل ناصبور خویش...
#صائب_تبریزی
زیر این آبیِ بی ابر، صدایی گر هست
هق هقِ گریه ی باغ است و هیاهوی کلاغ!
#شفیعی_کدکنی
تنهاییام پر است از احساس بودنت
خالیست دست شاعریام از سرودنت
#فاطمه_عارف_نژاد