eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم انتظارانت شدیم تقدیر میخواهد چرا مارا جدا کرده ولی زنجیر میخواهد چرا پرسشگری با جستجو پاسخ دهد هر آن چه را از غم نپرسیدیم دلی دلگیر میخواهد چرا در هر سرایی گشته برزن ها یکایک دائما برنای این دنیا دگر صد پیر میخواهد چرا لعنت به من با پرسشی اینگونه بد حیران زده گر دل بریدی گردنم شمشیر میخواهد چرا عبدی گنه آورده پی در پی پشیمان هم ولی بخشنده جرمی از مرا تأخیر میخواهد چرا هرخاک را چشمان معشوقی طلایی می‌کند اعجاز زرینی دگر اکسیر میخواهد چرا این جمعه ها تعطیل و مغرب می‌شود بی مهر ما دنیا طلوعی بی تورا پیگیر میخواهد چرا
❄️من مست جام باقی‌ام، دارم هوای عاشقی حیران روی ساقی‌ام، دارم هوای عاشقی ای‌ جان و ای‌ جانان من، دارم هوای عاشقی ای وصل و ای هجران من، دارم هوای عاشقی جان در برِ جانانه شد، دل بر سر پیمانه شد تن ساکن میخانه شد، دارم هوای عاشقی گه نور و گه نار آمدم، گه گل، گَهی خار آمدم گه مست و هشیار آمدم، دارم هوای عاشقی ای شاه درویشت منم، درویشِ دلْ ریشت منم بیگانه و خویشت منم، دارم هوای عاشقی دیوانه‌ی رویت منم، آشفته‌ی مویت منم سرگشته‌ی کویت منم، دارم هوای عاشقی 🌹🌹🌹
خیمه بزن بر قلب من , صاحب این خانه تویی مستم کن از جام لبت , ساقی و پیمانه تویی آغوش سردم را ببین , محتاج دوزخ توام روشن نما چشم دلم , خورشید کاشانه تویی بر تخت ملک دل نشین , تا که شوی سلطان من این بارگاه و کاخ توست , لایق شاهانه تویی با عشق تو ای دلبرم , جنت نخواهم من دگر هم دین و هم دنیای من , بهشت جانانه تویی ....
بیا بهانه بیاور ، بهانه ها خوبند برای دلخوشی ی عاشقانه ها خوبند بیاد خاطره هایی که می روند از یاد بخوان ترانه عزیزم ، ترانه ها خوبند نبوده قصه ی فرهادها اگر شیرین ولی همیشه خسرو افسانه ها خوبند هرآنچه قسمت مان بوده ما پذیرفتیم کنار باورمان این نشانه ها خوبند اگرچه ساده نبودو ، اگرچه سخت... گذشت! برای بغض فرو خورده شانه ها خوبند . . .👌
بیا بهانه بیاور ، بهانه ها خوبند برای دلخوشی ی عاشقانه ها خوبند بیاد خاطره هایی که می روند از یاد بخوان ترانه عزیزم ، ترانه ها خوبند نبوده قصه ی فرهادها اگر شیرین ولی همیشه خسرو افسانه ها خوبند هرآنچه قسمت مان بوده ما پذیرفتیم کنار باورمان این نشانه ها خوبند اگرچه ساده نبودو ، اگرچه سخت... گذشت! برای بغض فرو خورده شانه ها خوبند . . .👌
شمع اگر پروانه را سوزاند خير از خود نديد آه عاشق زود گيرد دامن معشوق را
ای کاش ببیــنم ، رُخِ دلجویِ شمارا... از بهر دلم قبــله کنم ، کوی شــمارا... به به که چه عطری به هواخاسته امشب.. انگار کسـی شانه زده ، مویِ شمارا... هرشب من ازین باد کِشم منت بسیار.. شاید به مَشامم بِکِشَد ، بویِ شمارا... دیگرخَبراز جنگ نَبود گرکه به مردم.. میداد خدا ، اَرزَنی از خویِ شــمارا... چون تیرشود راست، چوبرمُردِه رسانند.. یک ذَرّه از آن مَرهَم و دارویِ شمارا... دانم که کیآرش به کمان دست نمیبُرد.. می دید گر او آن خَمِ اَبرویِ شمارا... این زاغ سیه چهره ، نِشیند لب بِرکه... شاید به کف آرَد ، پَری از قویِ شمارا... کورم من و ایکاش که یک لحظه ببینم.. آن چهــــرهٔ زیبا و ، مَهِ رویِ شــــمارا... آنقدر نِشـــینَم به کمینگاه ، که شــاید.. دربند کِــشــَد ، دامِ من آهویِ شــمارا...
بغلم کن که هوا سرد تر از این نشود زندگی خوب شود … باد خبرچین نشود بی هوا بوسه بزن ، عشق دو چندان بشود بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود وقت بوسیدن تو شعر بیاید یا مرگ ؟ مانده ام گیج ، بخواهم که کدامین نشود؟ چشم و ابروی تو بیت الغزل صورت توست زلف تو آمده ، تکرار مضامین نشود بین مردم همه جا از تو فقط بد گفتم تا که دنیای حسودم به تو بدبین نشود روز مرگ از نفست جان و دلم میلرزد به عزیزان بسپارید که : تلقین نشود دور خود خشت به خشت از تو غزل می چینم پیش من باش که دیوار غزل چین نشود
تو با لبخند خود احوال غم‌ها را پریشان می‌کنی بانو! تمام خاطرات تلخ را شیرین و جبران می‌کنی بانو! تو مضمون بلند و شور شعرم بودی و هستی غزل‌های مرا دامان کولی‌های رقصان می‌کنی بانو! چه کفری در سرت داری؟ چه اعجازی در اندامت؟ که ایمان مرا می‌سازی و یکباره ویران می‌کنی بانو! چه بت‌هایی که با نام تو دادم دست ابراهیم لبخندت دلم خوش بود آخر سر مرا با خود مسلمان می‌کنی بانو! میان این همه شاعر فقط شعر مرا از حفظ می‌خوانی نمی‌فهمم؛ مرا می‌خواهی اما باز کتمان می‌کنی بانو! خسوف و ابر هم قدری جلوی ماه می‌ماند؛ چرا بیخود، خودت را لابه‌لای چادر مشکی‌ت پنهان می‌کنی بانو!؟ . به جای زل زدن حرفی بزن چیزی بگو ساکت نمان این‌قدر چه راحت واژه را پای سکوت خویش قربان می‌کنی بانو! نفس‌هایت به من نزدیک‌تر، نزدیک‌تر، نزدیک‌تر شد... آه! از این ساعت برایم زندگی را سخت و آسان می‌کنی بانو! کجا ماهی به تنگی تنگ، از دریا قناعت کرده تا حالا؟ چرا پس جای دل دادن، به یک آغوش مهمان می‌کنی بانو!؟ 😭
به حکم دین تو گویا فضیلت کاری از اینکه قلب مرا بشکنی فراتر نیست
چادری میخواهمت اینبار کمتر عشوه خواه روسری بستی به مویت خواهشأ کم رشوه خواه
‌ عاقبت راز دلم رابہ لبانش گفتم !
اِی پُرسِش بی‌پاسخِ هَر جُمعه یِ عُشّاق آقا تو کجایی...تو کجایی...تو کجایی...؟ 🤲
رفته بودم پیش دکتر تا که درمانم کند قصه‌ی عشق مرا فهمید و خود بیمار شد
از پیش یار اگر نفسی دور می‌شوم هر دم که می‌زنم ز حساب حیات نیست
به روز مرگ هم حتی تفاهم نیست بین ما... که من رختم سفید است و سیاهم را تو می‌پوشی!
آنچه در یادش نمانده یادِ ماست...
بِخوان مرا و مخوان جز مَرا، که می‌میرم...
‹ما از آنها که تَسلّایشان میدادیم؛ غَمگین تر بودیم›
اِی پُرسِش بی‌پاسخِ هَر جُمعه یِ عُشّاق آقا تو کجایی...تو کجایی...تو کجایی...؟
••° بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته ام ای همه سقف وستون وهمه آبادی من ♥️
آبادی شعر 🇵🇸
دقیقا الان من باید کیو ادمین کنم. زلف قشنگ شمایی؟؟🤔🤔🤔
آبادی شعر 🇵🇸
دقیقا الان من باید کیو ادمین کنم. زلف قشنگ شمایی؟؟🤔🤔🤔
عه شمایی زلف قشنگ خودندم پیامتو تو لینک ناشناس. شما ادمین بشی کل کانال میره تو هواکه. میشناسم که میگم😐🤨🤨
امشب چه غوغا کرده ای طوفان چه برپا کرده ای در سرزمین سینه ام دل را چو دریا کرده ای گاهی به مدّم می کِشی ،گاهی به جزرم می کُشی ای ماه پر افسون مرا ، پایین و بالا کرده ای تا کی به ساحل سر زنم؟ امواج را بر در زنم؟ تا کی بجویم من تو را؟ لنگر کجا وا کرده ای پا در رکابِ موج بر، با خود مرا در اوج بر آی و وفا کن درکنار عهدی که با ما کرده ای کی در هوا فانی شوم؟ کی ابر بارانی شوم؟ بر من بتاب ای ماهتاب کاتش به دلها کرده ای شد رعد وبرقِ ابر ِمن ، یعنی سرآمد صبرمن باران که می بارد بیا من را تو رسوا کرده ای در هم مکش آن چشم و رو ، بردی ببر این آبرو از آبِ روی من عجب ابری مهیا کرده ای دیگر چه سود از گفتگو، رو گل ندارد پشت و رو با ما مگر تا پیش از این بهتر از این تا کرده ای؟ دریای من آرام گیر از عکس رویَش کام گیر مَه در بغل کی آیدت دل خوش چه بی جا کرده ای *شعر از علیرضاپناهیان
خوشا به حال دل بی شکیب بعضی ها هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها نمی رود ز سر این پرنده ی قفسی خیال بال و پر دلفریب بعضی ها قنوت وتر ... سحر ... در جوار «شش گوشه» طبیب حاذق درد غریب بعضی ها! نصیب همچو منی؛ مهر تربت و حسرت! برات کرب و بلا، هی نصیب بعضی ها ... دلم شکسته خدایا! مرا اجابت کن به حق حرمت امن یجیب بعضی ها به همنشینی پاکان کربلا رفته گرفته چادر من، بوی سیب بعضی ها
بداند هر چه عاشق در زمین است علی محبوب ختم المرسلین است ولایی هرکسی باشد بگوید فقط حیدر امیرالمومنین است
گفتم "سلام"، خواند كه "من عاشق توام" قربان هر چه آدم تحصيل كرده است...!
از نفس افتاده‌ام از بس که دوری از دلم کاش می شد با صدایت غرق آرامم کنی!