eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی است در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم چون شکست آیینه، حیرت صد برابر می شود بی سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم
شاعران را شب کند شاعر وگرنه روزها کاسب و علامـه و معمار و بنّا می‌شوند
وای اگر بشکند این بغض که هر شب تا صبح از فراق تو فرو می‌خورم و می‌میرم...
وا‍ژه در تاب و تب گیسوی تو سردرگم است خاطراتی دارم اما توی بغض آلبوم است بعداز اینجا جای تبعید من ِشاعر كجاست بوسه بر لبهای تو جرمش گناه گندم است زلف وا كردی ندانستی كجی زلف تو با قمر وقتی قرین باشد شبیه كژدم است بعداز عمری آمدم ،حالا بیا من را ببین استخوان بی پلاكم روی دوش مردم است من دلی مجروح و مفقود الاثر دارم كه حال یست و نه سال است در اروند چشمانت گم است خسته ام ، بی ترمزم مثل بسیجی های جنگ فتح آغوشت بگو در كربلای چندم است طاها ابراهیمیار
اى آنكه شراب نفست كم شدنى نيست اين شانه به موهاى تو محرم شدنى نيست؟! اصرار نكن بگذرم از داشتن تو وقتى گذر از حقّ مسلّم شدنى نيست يك عُمر تو را خواستم از هركس وناكس! "تقدير" به اين وصل مصمّم شدنى نيست: "مى گفت صلاح ست كمى دور بمانيم مى گفت خودت را بكشى هم شدنى نيست!" ديوانه شدن ساده ترين شكل فراق است من زندگى ام بى تو مجسّم شدنى نيست بگذار تو را مثل خدايم بپرستم "سودازده" را ترس جهنّم شدنى نيست رؤياى من اين ست در آغوش تو باشم رؤياى قشنگى ست كه باهم... ؟!
هوای صید من ناتوان اگر داری کمان ز دست بیفکن که یک نگاهم بس
مرگ ها دو دسته اند: زنی که گریه می‌کند مردی که حرف نمیزند
ای وای اگر از سر تو شال بیفتد در روح مسلمانی ام اشکال بیفتد جادوگری و گوشه ی لب‌های تو خالی ست یک لحظه اگر چشم به آن خال بیفتد لبخند تو یک آلت قتّاله‌ی محض است کافیست که بر گونه‌ی تو چال بیفتد چشمان تو فنجان پر از قهوه‌ی داغ است تصویر من ای کاش که در فال بیفتد من حل شده ام در تو و "من" بی تو کسی نیست محلول اگر داخل حلّال بیفتد باید برسد میوه و شیرین بشود، بعد حیف است اگر میوه‌ی دل کال بیفتد
تو سپاه لطف خود را جان پناهم میکنی دائما اندیشه بر حال تباهم میکنی قصه ی پرغصه ام را نانوشته ، خوانده ای یک نظر بر نامه ی پر اشتباهم میکنی؟.. تو سراپا خیر محضیُّ و منم عبد شرور باز هم فکری بر این روی سیاهم میکنی؟.. حسرت خورشید دارم، حال من بی تو بد است زیر نور ماه عشقت، روبه راهم میکنی؟.. چشم هایت در زمستان عطر نرگس می دهد منجی دل تنگی دوران، نگاهم میکنی؟.. از هوای شهر بیزارم ، نفس از دست رفت کوچ نزدیک است آیا سر به راهم میکنی؟.. هیچ فصلی مثل فصل خستگی ها زرد نیست سبزی روح بهاران را پناهم میکنی؟.. من گدای کوچه ی دردم، دوا دست تو است باز با آغوش مهرت پادشاهم میکنی؟.. من خراب عطر گل بوی وصالت گشته ام مست و مدهوش نگاه صبح گاهم میکنی؟.. با تب عشق آمدم تا خیس بارانت شوم دست اعجاز خدا را سرپناهم میکنی؟.. خسته از بار گناه و بی قرار لطف تو ابر رحمت، سایه ات را تکیه گاهم میکنی؟.. 🍃 🖌زهره قاسمی 🍃
خلاصه که ... به زلیخا بنویسید که یوسف بلد است کِی به فریادِ دلِ خانه خرابش برسد :) j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
میروی از پیشِ چشم اما زِ خاطر، هیچوقت... j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
هر جراحت که دلم داشت به مرهم بِه شد داغ دوری ست که جز وصل تو درمانش نیست.. j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
گرم گرمای وجودت شده‌ام.. نبض این تن وصل توست j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی‌آید!! بگویم یا نگویم "یا غیاث المستغیثین" را...؟! j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ‌ من از دنيا نمى ترسم اگه دنيا تهش درده اگه اين چرخ وامونده به كام من نمی‌گرده ━━━━💠🌸💠━━━━
🌱🖇 گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش بستانم و ترسم دل قاضی ببری
🖇🌱 روز محشر به خدا خواهم گفت . . .! آن که از من،تو گرفتی،همه ی جانم بود -مهران‌قدیری
اینها همه کم لطفی دنیاست عزیز این شهر مرا با تو نمی‌خواست عزیز...
🖇🌱 سهم مـن هستی اڪَر دنیا نشد،در آخرتـــ آخرش این غوره ها با صبر حلوا میشود
نگران گوش آسمانم، این قصه به دل نیاز دارد... این شرح تمام ماجرا نیست... این قصه سر دراز دارد..
ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم جـز یاد خدا هیـچ دگـر کار نداریم درویش فقیریم و در این گوشه دنیا با نیک و بد خلق جهـان کار نداریم گر یار وفادار نداریم عجب نیست ما یار بجز حضرت جبار نداریم با جامه صد پاره و با خرقه پشمین برخاک نشینیم و از آن عار نداریم ما شاخ درختیم و پر از میوه توحید هر رهگذری سنگ زند باک نداریم ما صاف دلانیم و ز كَس کینه نداریم گر شهر پر از فتنه و ما با همه یاریم ما مست صبوحیم و ز میخانه توحید حاجت به می و باده و خمار نداریم بنگر به دل خسته شمس الحق تبریز ما جز هوس دیدن دلدار نداریم ✍️ مولانا
🌸 زیبایی صبح هزار برابر میشود اگر صبح_بخیر بگویی باغچه های قبلم شکوفه می زند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
می رود از خاطرم نقش دو چشمانت مگر؟ رود اشکم در دل سنگت کجا دارد اثر!؟ هرکه از سِرّ نگاهت سَر در آورده است عشق گُل به دستش داده ای و رفته در گِل بیشتر می کِشی با برق چشمت می کُشی با نازهات قتل و عام روستا را یحتمل داری به سر می زدم سنگ تو را بر سینه و همواره شد قسمت سر سنگِ این سودای قلب خیره سر قصد رفتن داری و بردار کل زندگیم من جهانگردم ولی نفرین پس از این بر سفر...
خدا چو صورت و ابرویِ دلگشایِ تو بست گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست (: -
🌱🖇 عمریست دخیلیم به ضریحی که نداری...