eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
54 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دستم که به نفرین تو بالای سرم رفت تا نام تو بردم دل دیوانه دعا کرد
روسری واکردی و زلفی پریشاندی به باد عده ای شاعر به یک آنی رضاخانی شدند😁
هم ساده دلم را برد ، هم دار و ندارم را خندید و گرفت از من آرام و قرارم را
144.4K
با اینکه به فتوای دل اشکال ندارد گر یار پسندید تو را کار تمام است خیلی وقته قهقه ی رهبـــرمون رو نشنیدیما☺️
يا می گذری از من يا راه نمی آيی چون قد بلند خود، کوتاه نمی آيی چون ابر که بی باران... يا قبله ی بی ايمان هرگاه که می آيی، دلخواه، نمی آيی... 💙 مستفعل مفعولن. مستفعل مفعولن
همدم شبهای پر از درد و غم یک نظری باز به لطف و کرم زائرتان باز بهم ریخته شعله ی دل را به قلم ریخته در حرم امن تو غرق غم است هرچه که بد ،باز بنی آدم است جیره خور سفره ی احسان تو باز شده دست به دامان تو خانه خرابی پی آبادی است طالب"شش گوشه" از "آزادی" است با نفس گرم تو حل می شود کام دلم باز عسل می شود کرب بلا بسته به امضای توست لازمه ی عشق تولای توست من که گدای در این خانه ام بی نظر لطف تو ویرانه ام بس که در این کوی عنایات شد بارگهت قبله ی حاجات شد پنجره فولاد به اذن اله زنده کند مرده در این بارگاه در حرم عشق نشد نامراد هر که توسل زده باب الجواد پادشه طوس براتم بده مژده ی وصل عتباتم بده
عاشقان را مطا بجز جان نیست عجزِ عاشق به غیرِ هجران نیست وصلِ جانان طلب کند هر دم غیر از این خواهشی در ایشان نیست کشته هجران ِ دلبری ما را که کم از آیه های قرآن نیست روی ماهِ نگار ما پسِ ابر مانده مهجور و قرصِ تابان نیست دیدنش آرزوی دیرین است دیده لایق هنوز بر آن نیست روسیاهی از این فراتر که در من اصلا کسی هراسان نیست؟ ندبه کردم ولی نه از روحم ندبه ام هم برای سامان نیست " درجوانی تو سر براهم کن دم پیری زمان جبران نیست" یاصاحب صبر
هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت بر دوستان گلایه روا نیست ... بگذریم ...  
سهم من در وسط معركه ى عشق چه بود؟🧐🤔 غم و دلتنگى و حسرت همه يكجا با هم🙁☹️
نمانده هیچ به جز دردِ بی‌شمار از من که انتقام گرفته‌ست روزگار از من هرآنچه داشته‌ام، داده‌ام به خاطرِ تو دل مرا ببر اکنون به یادگار از من یقین که آینه‌ام لایق نگاه تو نیست مگر که اشک بشوید کمی غبار از من پس از تو ناخوشم ای باغبان! بیا و ببین که برگ‌ برگ جدا می‌شود بهار از من امید بسته به دیدار تازه‌ی من و تو نمی‌گریزد اگر جان بی‌قرار از من
مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم چنــد  ساعت  شده  از  زندگیــــم  بی خبرم این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار بال پــرواز دلـــم کــــو که به سویت بپرم؟ از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من بین این  قافیــه ها  گــم  شده  و در به درم تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر این همه فاصله کوتـــاه شود در نظرم بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم «پدر  عشـــق   بسوزد  کـــه  درآمد  پدرم» بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک کفــر مطلق شده ام دایره ای بی وَتَرم من خدای غزل ناب نگاهت شده ام از رگ گردن تــو من به تو نزدیک ترم   🌱
صحبت صبحت بخیر از روی لبهایت که ریخت شاعر و دیوان شعر و شهر را سرمست کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید هرجا گرفت نم‌نم باران دلم گرفت شعرخوانی
202030_1954711248.mp3
4.84M
تو همه رازِ جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت :)
برای تابش عشقی که در جهان من است سپیده ی رخ تو بهتــرین زمان من است هــزار غنچـه ی بـوسـه در انتظـار لبت به صف نشسته میان لـب و دهـان مـن است طواف کرده دل من تمـام فصل تورا ببـار، بارش مهرت، تـب خزان من است همیشه تشنه ی لطفی ز دیدگان توام پیاله ی نظرت، تاب روح وجان من است منم که زخمی سنگ مسیل هجرانم و دل خوشم به نشان ها، که امتحان‌من است برای دیدن لبخنــد غنچه های وصــال تمــام بـاغ نـگـاه تو آشیـان مـن است خدا # ۱۵آذرمــاه۱۴۰۰🍂
202030_143585109.mp3
5.77M
منم آن شیخ سیه‌روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را ..
202030_1097398514.mp3
2.37M
برای سوخته دل، بستر و مزار یکیست تمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیست تفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ ما مسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیست هنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیق هنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیست هنوز طعنه به جان میخرد زلیخا و هنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیست هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم دلیلِ سوختنش هر هزار بار یکیست حرام باشد اگر بی وضو بغل گیرم که قوسِ پیکره ی برنو و دوتار یکیست شبی ترنج به بَر میکشد شبی حلاج شکایت ازکه کنیم ای رفیق؟!دار یکیست دو مصرع اند دو ابرو شکسته نستعلیق میانِ هر غزلی بیتِ شاهکار یکیست به دستِ آنکه نوازش شدیم، تیغ افتاد دلیل خون جگریِ من و انار یکیست! به دشنه کاریِ قلبم برس ادامه بده خدای هر دوی ما انتهای کار، یکیست...
هرکه در قابِ چشمِ تو آیـــد دوست دارم که قاتلش باشم
‌ جلوه‌ے مُشترک حیدر و زهرا ؛ زینب فیض جارے شده از عالم بالا ؛ زینب نه‌‌ فقط‌ فخرِ تو؛فخرِ پدرت‌ هم بوده به تو گفتند اگر زینت بابا ؛ زینب نیمی‌از هیمنه‌ی‌تو به‌خدیجه‌‌‌رفته‌ست‌‌ نیمه‌ی‌ دیگر تو رفته به طاها؛ زینب مادرت اُمِّ‌أَبیهاست از این رو باید لقب تو بشود "سِرّ أَبیها" ؛ زینب مادرت مرتبه‌‌ے عصمت ڪبرے دارد توازاین‌روشده‌ای‌عصمت‌ِصغری؛زینب ڪعبه‌راضی‌ست؛اگرمَضجع‌ِتوسَمت‌خودش بِڪشد عقربه‌ے قبله نما را؛زینب .... اشتباه است اگر فڪر ڪنم در عالم فاطمه نائبه‌اے داشته اِلّا زینب سینه‌ام را ڪه ببویند ملائک در قبر می‌نویسند به روے ڪفنم "یا زینب" مِنّت از هیچ‌طبیبی‌ نڪشم چون ڪه مرا اشڪ‌ در داغ تو ڪرده‌ست مداوا ؛ زینب اشک خونین اباالفضل دلیلش این بود دستِ‌تو بسته‌شد؛او ڪرد تماشا ؛ زینب نیزه دار سر ارباب دلش سنگے بود با دلت چون‌ڪه نمی‌ڪرد مدارا ؛ زینب نیزه‌داران همه مستند؛در این راه دراز بی‌سبب‌نیست‌زمین‌خُوردن‌ِسرها؛زینب حرمله،شمر،سنان،زجر ؛ مُقصّر هستند ڪه‌ شدے غرق ڪبودی‌ تو سراپا ؛ زینب
آمدی شمس و قمر پيش تو سوسو بزنند تا كه مردان جهان پيش تو زانو بزنند چشم وا كردی و دنيای علی زيبا شد باز تكرار همان سوره ی "اعطينا" شد
من که گنجشکم، دلم برگی ست در آغوشِ باد شیر هم باشم دلم میمیرد از دلتنگی ات...
تکه ای کاغذ کمی ذوق و دوات و یک قلم شاعران این گونه ابراز محبت می‌کنند
از دیدن رویت دل آینه فرو ریخت هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد
تو عهد بسته ای ڪه رسانی به خود مرا من دست بر دعا ڪه به عهدت وفا ڪنی
شعر نو کی می‌شود درمان درد کهنه‌ام لطف کن امشب غزل‌گو باش، بد افسرده‌ام